اخباريان ، شيخ يوسف بحرانى ، به روش آنان ،اظهار تمايل كرد. او در سال 1221 ق ، با تعدادى از همراهانش براى زيارت امام رضا عليه السلام راهى ايران شد و مدّتى در شهرهاى يزد و اصفهان ،اقامت داشت و با دعوت و اصرار فراوان فتحعلى شاه ، به حضور او رفت و مورد اكرام و احترام قرار گرفت. سه سال نيز در كرمانشاه زيست. سپس به كربلا بازگشت و سرانجام در نزديكى مدينه در 75 سالگى درگذشت و در قبرستان بقيع ، مدفون شد. ۱
افكار شيخ احمد احسايى
سيّد شفيع موسوى ، در الروضة البهيّة فى الطرق الشفيعية مى گويد:
شيخ احمد ، غالبا مشغول ذكر و در حال تفكّر بود و جز در مورد علم و در جواب سؤالات علمى (اعم از اصول و فروع دين و حديث) سخن نمى گفت و مشغول تدريس بود و اصول الكافى و الاستبصار تدريس مى كرد و از او جز نيكى نديديم. امّا گروهى از دانشمندان معاصر او را مذمّت كرده اند و برخى بر اساس آنچه از سخن او استفاده مى شود ، او را تكفير كرده اند. ۲
طبق نظر برخى محقّقان ، اساس شيخيه بر مبناى امتزاج تعبيرات فلسفى قديم متأثّر از آثار سهروردى با اخبار آل محمّد عليهم السلام است. از اين رو ، عدّه اى او را مبتكر روش جديدى در حكمت و عرفان مى دانند؛ روشى كه با مبانى فيلسوفان و عارفان اسلامى نمى ساخت. همچنين ، مخالف روش اخباريان ، محدّثان و فقهاى شيعه بود. وى به گمان خود ، بين دو مذاق فلسفه و حديث را جمع نمود و ائتلافى در اين دو مبحث ، به وجود آورد كه كليد آن ، تصرّف در هر دو بود. او حكمت و عرفان را از آن مقصدى كه هدف حكيمان و عارفان است ، خارج كرد و آيات و روايات را نيز بدون