45
تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري

عقل ، در گرو نورى است كه از ايشان مى گيرد. ۱
شيخ احمد احسايى ، همان طور كه شيوه اهل ظاهر را در بسنده كردن به ظاهر شريعت نمى پذيرد ، روش آن دسته از صوفيان را هم كه در پرداختن به باطن شريعت از پايبندى به ظاهر آن ، بازمانده اند ، مردود مى شمارد ، ۲ چنان كه برخى گفته اند وى ، دشمن حكما و صوفيان بود و بخصوص با ملّا محسن فيض ، مخالفت مى كرد. ۳
علاوه بر اين ، شيخ درباره كيفيت معاد جسمانى ، ديدگاه خاصّى دارد. او مى گويد ، بعد از انحلال جسم ، عنصرى كه باقى مى ماند ، جسم لطيفى است كه به اصطلاح وى ، هورقليايى است. ۴
وى مى گويد: آدمى را دو جسم است ، يكى مركّب از عناصر زمانى كه به منزله اعراض جسم حقيقى است و مانند جامه اى است كه انسان ، آن را مى پوشد و از تن بيرون مى آورد. آنچه پس از مرگ مى پوسد و از ميان مى رود ، همين جسم است . ديگر ، سرشتى است كه آدمى از آن آفريده شده است و زمانى نيست و از عالم هورقلياست و در گور او باقى خواهد ماند و آنچه در روز رستاخيز به هيئت آن ، زنده خواهد شد ، همين جسم مثالى است و ثواب و عقاب اخروى ، مربوط به همين جسم است. ۵
ظاهرا همين افكار سبب شد كه وى به وسيله ملّا محمّد تقى برغانى (شهيد ثالث) در قزوين مورد تكفير قرار گيرد . ۶ حتّى ميرزا احمد مجتهد تبريزى ، به كفر

1.همان ، ج ۳ ، ص ۲۱۷ ـ ۲۱۹ (چاپ كرمان ، ۱۳۵۵ ش)؛ دائرة المعارف اسلامى ، ج ۳ ، ص ۶۶۴ (احسايى) .

2.رك: جوامع الكلم ، ج ۱ ، ص ۵۲۷.

3.تاريخ ايران ، ص ۳۶۳.

4.هورقليا ، كه ظاهرا واژه اى سريانى است ، همان قالب مثالى است كه از اصطلاحات فلسفى شيخ احمد احسايى به شمار مى آيد.

5.رك: شرح الزيارة الجامعة ، ج ۴ ، ص ۲۴ ـ ۳۰ . نيز ، رك: فرهنگ فرق اسلامى ، ص ۲۷۰.

6.شيخيگرى ، ص ۳۷.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
44

هيچ دليل و مدركى ، توجيه و تأويل كرد. ۱
توجّه به سخن خود شيخ احمد احسايى در مقدّمه شرح زيارت جامعه مى تواند تا حدّى بيانگر افكار وى و چگونگى بيان مطالب توسّط او باشد. شيخ كه اين شرح را به درخواست شخصى به نام سيّد حسين اشكورى نوشته است ، مى گويد:
در قبول خواسته وى ، تعلّل و تسويف مى كردم؛ زيرا... اثبات هر آنچه برايم حاضر مى شد ، ممكن نبود ، از آن رو كه بيان پاره اى از آن به صورت عبارت ، برايم ميسّر نبود و بيان و اشاره اى درباره آن نداشتم؛ و بيان پاره اى ديگر نيز نيكو نبود ، زيرا ارائه برهان براى آن ، دشوار بود و پاره اى از آن تقريبا براى افكار خوانندگان ، قابل تحمّل نبود و در انكار آن مى شتافتند... و از طرفى نيز سؤال كننده ، بيان ظاهر كلمات و عبارات را از من نمى خواست. ۲
چنان كه ملاحظه مى شود ، خود شيخ به دشوارى ارائه دليل و برهان براى پاره اى از تأويلاتش نسبت به روايات و احاديث ، اعتراف مى كند.
برخى نيز روش او را روشى بين اخبارى و اصولى دانسته اند؛ امّا بيشتر سخنان او و پيروانش در اطراف روايات ، دور مى زند و مى توان گفت: شيخيه ، انشعابى از اخباريه است.
به طور كلّى مى توان گفت كه وى ، علوم و حقايق را به تمامى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام مى داند و از ديدگاه او حكمت ـ كه علم به حقايق اشياست ـ با ظاهر و باطن شريعت ، از هر جهت سازگارى دارد. او معتقد است كه عقل ، آن گاه مى تواند به ادراك امور ، نايل شود كه از انوار اهل بيت عليهم السلام ، روشنى بگيرد. اين شرط ، در شناخت هاى نظرى و عملى ، يكسان وجود دارد. درست است كه تعقّل در اصول ومعارف دين ، واجب است؛ ولى از آن جا كه حقيقت با اهل بيت عليهم السلام همراهى دارد ، صدق احكام

1.رك: خاتميت ، ص ۲۵.

2.شرح الزيارة الجامعة الكبيرة ، مقدمّه مؤلّف.

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 67004
صفحه از 407
پرینت  ارسال به