نمى توان به صورت قاطع ، چنين حكمى را صادر كرد و شيخ احمد احسايى را با چنان جايگاه والايى ، در انحرافات برخى از شاگردان يا مدّعيان طرفدارى از وى ، شريك دانست ، بخصوص ، با توجّه به داورى هاى بزرگانى نظير فقيه نامدار حاج محمّد ابراهيم كلباسى درباره شيخ ، آن جا كه مى گويد:
منسوب داشتن شيخ به برخى امور ناشايست ، بويژه از جانب كسانى كه به مطالب و اصطلاحات او وقوفى ندارند ، جرئت زيادى مى طلبد. ۱
البته افرادى مانند آقاى مدرّسى چهاردهى نيز درباره او چنين اظهار نظر كرده اند كه:
روح آن مرد بزرگ ، از چنين توطئه هايى منزّه بوده است ؛ ولى آن شيوه ، اين انحراف را طبعا به وجود آورد. ۲
و خلاصه پاره اى قرينه ها بيانگر آن است كه دستِ كم شيوه بيان مطالب توسط شيخ احمد و شاگردش رشتى در ايجاد زمينه انحراف ، بى تأثير نبوده است. از جمله آن قرينه ها اين است كه نخستين كسانى كه به باب گرويدند و هسته مبلّغان بابيگيرى را تشكيل دادند ، جملگى از پيروان شيخيه و جزو شاگردان شيخ احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى بودند.
جريان بابيه ، منسوب به سيّد على محمّد شيرازى (1235 ـ 1266 ق) است. وى فرزند سيّد محمّد رضا بزّاز است. پدرش در كودكىِ وى ، وفات نمود و او تحت سرپرستى دايى خود ، حاج سيد على به شغل پدرش مشغول شد.
تحصيلات مقدّماتى على محمّد در شيراز ، نزد شيخ عابد معلّم بود. پس از آن به بوشهر رفت و در آن جا به تجارت پرداخت و به علّت دانستن پاره اى ادعيه و اوراد و اذكار در نزد عموم به «سيّد ذكر» معروف شد . وى پس از مدّتى توقّف