51
تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري

گوشه هايى از مناظره علما با باب

ملاحظه سخنان باب در مناظراتى كه عالمان با او داشته اند ، برخى از ابهامات را درباره او از بين مى برد .
در جريان مناظره عالمان اصفهان با باب ، وقتى آقا محمّد مهدى ، فرزند حاجى ابراهيم كلباسى خطاب به باب گفت : «اين مردم كه طريقت شريعت مى سپارند ، از دو فرقه بيرون نباشند؛ يا مسائل شرعى خود را از اخبار و احاديث ، استخراج و استنباط نمايند؛ و گرنه مقلّد مجتهدى باشند» ، باب گفت: «من تقليد كسى نكرده ام و نيز هر كس با ظن خويش عمل كند ، حرام دانم».
آقا محمّد مهدى گفت: «امروز ، باب علم ، مسدود است و حجّت خداى غايب است ، بى آن كه امام وقت را ديدار كنى و مسائل فقه را از زبان او اصغا فرمايى(بشنوى) ، چگونه با يقين پيوسته شوى و كار با يقين كنى؟ با من بگوى اين علم از كجا اندوختى و اين يقين از كه آموختى؟».
باب در جواب گفت: «تو متعلّم نقل و كودك ابى جادى و مرا مقام ذكر و فؤاد است. تو را نرسد كه با من از آنچه ندانى ، سخن كنى».
آن گاه ميرزا حسن ، پسر ملّا على نورى كه در حكمت صدرايى ، جزو افراد توانا و در مجلس حاضر بود ، باب را به جهت ادّعاى مقام فؤاد به چالش مى كشاند و با طرح چند مسئله از مسائل حكمى ، او را درمانده مى كند.
همچنين ، در مناظره باب با عالمان تبريز ، پوشالى بودن ادّعاهاى وى ، بيش از پيش نمايان مى شود.
نظام العلما ۱ از باب پرسيد: «آيا شما رضا داده ايد كه مردمان ، تو را باب نام

1.به احتمال بسيار ، وى ملّا محمود بن محمّد تبريزى (م۱۲۷۰ ق) ، جامع معقول و منقول و معلّم ناصر الدين شاه قاجار است ، نه سيّد رفيع الدين بن على اصغر طباطبايى تبريزى (م۱۳۲۶ ق) كه وى نيز صاحب تأليفات بسيار است اين دو دانشمند بزرگ ، هر دو معروف به «نظام العلما» بوده اند (رك : الذريعة ، ج ۱۴ ، ص ۲۵۳ و ج ۱ ، ص ۴۱۶).


تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
50

در بوشهر به شيراز بازگشت ، تجارت را رها كرد و به كربلا رفت و در آن جا در درس سيّد كاظم رشتى حاضر شد و مورد توجّه سيّد كاظم قرار گرفت.
پس از فوت سيّد كاظم رشتى ، در 25 سالگى تحوّلى در فكر او ايجاد شد. نخست ، ادّعاى بابيت كرد و خود را باب امام زمان معرّفى كرد و گفت: من از طرف امام غايب ، به اظهار كتاب بيان به جاى قرآن مأمورم . در مدّتى اندك ، هجده تن به او گرويدند كه عموم آنان از شيخيه بودند. به تعبير مؤلّف ناسخ التواريخ ، «بعض از مردم كه بلاهتى داشتند ، به ارادت او سر نهادند و گروهى را كه كياستى بود ، به اميد رياست بدو پيوستند».
برخى بر آن اند كه سواد سيّد على محمّد باب در علوم حوزوى ، مانند صرف و نحو ، منطق و فقه و اصول ، از يك طلبه متوسّط ، كمتر بود. برخى نيز در ردّ اين نظر مى گويند: كسى كه سواد او از متوسّط كمتر است ، نمى تواند در علوم دينى ، روش تحقيق داشته باشد.
امّا بايد گفت كه نگاهى اجمالى به كتاب بيان وى كه به عربى نگاشته شده ، پايين بودن سطح سواد يا به عبارت بهتر ، بى سوادى او را به خوبى نمايان مى سازد. در كتاب بيان وى ، ده ها ، بلكه صدها مورد غلط دستورى را مى توان يافت. براى مثال ، وى در موارد بسيار ، تفاوت تركيب وصفى و اضافى را ناديده گرفته است. ۱ امام خمينى رحمه الله ، در كتاب كشف اسرار ، در وصف باب و بهاء مى گويد:
آنها مردمى بودند كه از اشخاص عادى هم كمتر بودند ... . ۲

1.در اين عبارات از بيان دقت كنيد: «ليدخلنّ كلّ شى ء فى جنة الأعلى ، ذلك واحد الأول من الواحد المعدد» (بيان ، واحد۱). «فلتقرئن آية الأولى إن أنتم تقدرون» (همان ، واحد ۲ ، باب ۳) . «إلى حين ما يشرق العلا ، ... و الا أنتم فانيون» (همان ، واحد ۲ ، باب ۶).

2.كشف اسرار ، ص ۵۶ .

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 66387
صفحه از 407
پرینت  ارسال به