55
تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري

عالم ديگرى به نام ملّا مرتضى قلى مى گويد: «در احاديث است كه وقتى آن حضرت ، ظهور مى كند... مواريث انبيا از قبيل زره داوود ، نگين سليمان و يد بيضا [و عصاى موسى] با آن جناب خواهد بود . كو عصاى موسى؟ كو يد بيضا؟».
باب ، جواب مى دهد: «من مأذون به آوردن اينها نيستم». ۱
از ملاحظه مجموع گفته ها و دگرگونى متعدّد و مكرّر در مواضع و ادّعاهاى باب ، به دست مى آيد كه اين احتمال كه قواىِ دماغى او دچار آسيب شده باشد ، دور نيست. وى در آغاز ، خود را باب امام زمان (عج) معرّفى مى كند ؛ ولى چنان كه گذشت ، وقتى از او معناى باب را مى پرسند ، خود را باب علم مى داند. وقتى ديگر ، خود را امام منتظر و مهدى موعود عليه السلام معرّفى مى كند و مقام بابيت را به ملّا حسين بشرويه تفويض مى كند و او را آقا سيّد على مى نامد. مدّتى بعد ، خود را در كتاب بيان ، پيامبرى مى داند كه آدم عليه السلام نسبت به او در مقام نطفه است و او نوجوانى دوازده ساله.
از سويى ديگر ، وقتى درد تازيانه و چوب را در كفِ پاهاى خود احساس مى كند ، همه ادّعاهاى خويش را انكار مى كند و گاه توبه نامه كتبى مى نويسد. باز ، چندى بعد ، همان بازى ها را از سر مى گيرد.
به هر حال ، باب در كتاب بيان ، دست به تشريع احكام زد و حلال و حرام هايى وضع نمود.
در تعاليم باب رابطه مستقيم بندگان با خداى متعال ، زير سؤال مى رود و شأن مظهر خداوند (ركن رابع) تا الهيت ، بالا مى رود. ۲ خاتميت پيامبر اكرم ، نفى مى شود ، از سوى باب ادّعاى پيامبرى مى شود و او وعده آمدن پيامبران بعدى را مى دهد و درمجموع ، اصول دين را هر يك به نحوى انكار مى كند و پيروان او ، مانند زمان

1.لغتنامه دهخدا ، ذيل : «باب» (به نقل از : نامى ترين دانشمند بهايى ، ص ۳۲).

2.بهائيت در ايران ، ص ۱۰۱. نيز رك: بيان ، واحد دوم و سوم ، باب هفتم.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
54

و بر همه عالميان ، غلبه فرمايد و همه دين ها و آيين ها را يكى كند و هيچ كس ، سر از چنبر حكم او بيرون نتوان كرد. هزار سال غيبت نفرموده كه [چون آشكار شود ، مغلوب باشد؛ حال آن كه تو را گاهى حسين خان نظام الدوله با چوب ادب كند و گاهى در محبس چهريق ، در تَعَب باشى...». ۱
در مناظره ديگرى كه باب در تبريز با علما داشته است ، وقتى حاجى ملّا محمود ، خطاب به باب مى گويد: «شنيده مى شود كه تو مى گويى من ، نايب امام هستم و باب هستم و بعضى كلمات گفته اى كه دليل بر امام بودن ، بلكه پيغمبرى توست» ، باب مى گويد: «بلى ، حبيب من! نايب امام هستم ، باب هستم و آنچه گفته ام و شنيده ايد ، راست است. اطاعت من بر شما واجب است ، به دليل : ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا ۲ » .
آن گاه مى افزايد : «ليكن اين كلمات را من نگفته ام. آن كه گفته است ، گفته است» . مى پرسند : «گوينده كيست؟» .
جواب مى دهد: «آن كه به كوه طور ، تجلّى كرد.

روا باشد «أنا الحق» از درختىچرا نَبْود روا از نيك بختى؟
منى در ميان نيست. اينها را خدا گفته است . بنده به منزله شجره طور هستم. آن وقت ، در او ]صوت [خلق مى شد ، الآن در من خلق مى شود. به خدا قسم ، كسى كه از صدر اسلام تاكنون ، انتظار او را مى كشيديد ، منم . آن كه چهل هزار ]نفر] از علما منكر او خواهند شد ، منم».
پرسيدند : «اين حديث در كدام كتاب است كه چهل هزار [نفر] از علما منكر خواهند شد؟» .
باب مى گويد: «اگر چهل هزار نباشد ، چهار هزار كه هست!» .

1.رك: ناسخ التواريخ ، قاجاريه ، ج ۲ ، ص ۸۲۸ ، ۸۳۳ و ۹۰۹ ـ ۹۱۳. نيز ، رك: لغت نامه دهخدا ، ذيل : «باب» .

2.بقره ، آيه ۵۸ .

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 77112
صفحه از 407
پرینت  ارسال به