59
تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري

از توجّه به برخى اسناد و سوابق اين دو برادر در ارتباط داشتن با بيگانگان ، به دست مى آيد كه اين تفكّر انحرافى ، از تشويق و حمايت بيگانگان ، بى بهره نبوده است. ۱
سرانجام ، در اثر مشكلاتى كه بهائيان براى حكومت قاجار و مردم ايجاد كردند ، مبلّغان اين فرقه ، تبعيد و پايگاه آنها به خارج از كشور ، منتقل شد؛ امّا با حمايت بيشتر كشورهاى دشمن اسلام (روسيه ، انگليس و رژيم صهيونيستى) از آنان ، دست به نشر افكار خود زدند و پيروانى هم يافتند ، ولى هرگز نتوانستند خواسته اربابان خود را برآورده كنند. ۲

رابطه بابيت و بهائيت با تاريخ حديث شيعه

علاوه بر زمينه هايى كه در افكار شيخ احمد احسايى و سيّد كاظم رشتى ، از جهت تأويل و تفسير احاديث و روايات براى پيدايش ادّعاهاى باب و پيروانش وجود داشت ، گم راهانى كه از آن پس به اين اوهام گرويدند نيز با تأويل نادرست و تفسير به رأىِ پاره اى از آيات متشابه و احاديث مجمل ، براى پندارهاى پوچ و بى اساس باب و بها شاهد و مؤيّد تراشيده اند و براى تحريف عقايد مستحكم مسلمانان ، كوشش بيهوده كرده اند ، ۳ كه در اين جا برخى از آن روايات را مى آوريم:
1. پيامبر اكرم ، خطاب به امام على عليه السلام فرمود:

1.رك : شيخيگرى .

2.رك: البابية و البهائية و مصادر دراستهما ، عباس كاظم مراد ، بغداد: مطبعة الارشاد ، ۱۹۸۲ م؛ البابيون و البهائيون ، عبد الرزاق الحسنى ، قاهرة ، ۱۴۰۴ ق ، پنجم؛ تاريخ الفرق الاسلاميه ، محمّد خليل الزين ،بيروت: مؤسسه الأعلمى ، ۱۴۰۵ ق ، دوم ؛ حقيقة البابية و البهائية ، محسن عبدالحميد ، بغداد ، مطبعة الوطن العربى ، ۱۴۰۰ ق ، چهارم ؛ البهائية حقيقتها و اهدافها ، ضارى محمّد الحيانى ، بغداد: دار واسط ، ۱۹۸۹ م.

3.به عنوان نمونه در اين زمينه ، نشريه اى با عنوان «خاتميت» ، تأليف روحى روشنى ـ از مبلّغان بهايى ، در ۷۴ صفحه با تصويب محفل روحانى بهاييان ايران در حدود سال ۱۳۴۰ ش ، منتشر گرديده است كه در همان زمان ، توسّط آقاى على اميرپور ، مورد بررسى انتقادى قرار گرفته و كتابى با عنوان خاتميت و پاسخ به ساخته هاى بهائيت ، در ردّ آن نوشته شده است كه اين قسمت ، از آن كتاب ، اقتباس و تلخيص شده است.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
58

پس از به قدرت رسيدن ناصرالدين شاه ، به دستور امير كبير و با موافقت شاه در تبريز ، پس از مناظره سيّد على محمّد باب و عالمان تبريز ـ كه بخش هايى از آن گذشت ـ باب ، محكوم شد و در نهايت ، به فتواى سه نفر از علما ، وى را تير باران كردند.

پيدايش بهائيه

بعد از اعدام سيّد على محمّد باب ، ميرزا يحيى نورى و برادرش ميرزا حسينعلى نورى ، با ادّعاى جانشينى باب ، به تبليغ افكار او پرداختند. البته در اثر رقابتى كه اين دو برادر با يكديگر داشتند ، كارشان به اختلاف و درگيرى كشيد و در نهايت ميرزا حسينعلى ، برادر را از ميدان به در كرد و خود با عنوان «بهاء اللّه » يكّه تاز ميدان شد و از آن پس ، پيروان او را «بهايى» ناميدند.
حسينعلى نورى (1233 ـ1309ق) ، در 27 سالگى به باب گرويد. وى در كم سوادى ، همانند مقتدايش باب بود و نوشته هايش نيز تقريبا به همان سبك على محمّد باب است. او در مقام ادّعا ، حتّى از باب نيز پا را فراتر گذاشت و با نگارش كتاب اقدس ، برخى از احكام كتاب بيان را نسخ كرد و كتاب وى نيز جاى بيان را گرفت. وى با گستاخى تمام ، ادّعاى الوهيّت كرد ، در حالى كه تا پايان عمر از رعشه و فتق ، رنج مى برد.
بنا به گفته برخى پژوهشگران ، وى در مدّت نزديك به دو سال ـ كه در اواخر اقامت خود در بغداد به كوه هاى سليمانيه رفته بود ـ در اثر حشر و نشر با دراويش نقش بندى با مشرب صوفيگرى و اصطلاحات آن ، خو گرفته و به سبب كمىِ سواد ، با خلط برخى عبارات صوفيان و پريشان گويى هاى خود ، كلماتى مُهمَل ، سرهم بندى كرد و به نام الواح و آيات نازل شده از آسمان ، به پيروان خود ، تحميل نمود. ۱

1.رك: خاتميت ، ص ۳۹ ـ ۶۰ و ۱۷۶.

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي دوازدهم و سيزدهم هجري
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 65710
صفحه از 407
پرینت  ارسال به