پيش گفتار
نگارنده ، در اين نوشتار با بررسى تاريخ حديث شيعه در دو قرن دوازدهم و سيزدهم هجرى ، بر آن است تا وضعيت حديث شيعه را در اين دو قرن ، از جهاتى چند ، بررسى نمايد و از جمله معلوم كند كه در اين مقطع زمانى چه كارهايى درباره حديث و كتاب هاى حديثى شيعه انجام گرفته است و از ميان دانشمندان شيعه ، چه كسانى در عرصه حديث و علوم مربوط به آن ، قلم به دست گرفته اند و چه خدماتى انجام داده اند .
روشن است كه عنوان «تاريخ» در اين جا ، مباحث تاريخى صرف (مانند تاريخ انبيا ، تاريخ اسلام و يا ديگر عناوين تاريخى) نيست ؛ چه اين كه مطالبى كه محتواى تاريخ حديث را تشكيل مى دهند ، با امثال مباحث ياد شده متفاوت اند ، بخصوص با توجّه به اين كه حديث شيعه ، پيچ و خم هاى اصلى و مراحل اساسى مسير خود ، از قبيل مرحله صدور ، مرحله نگارش ، شكل گيرى اصول حديثى ، تدوين جوامع چهارگانه و... را در دوره هاى پيشين ، پشت سر گذاشته و سهم دوره مورد بحث در سرگذشت حديث شيعه ، به اندازه دوره هاى اوّليه نيست.
از اين رو ، اگر در فصل اوّل به وضع فرهنگى ـ اجتماعى اين دو قرن اشاره مى شود، هدف، اين است كه بستر و زمينه هاى فعّاليت در عرصه حديث ، روشن گردد و يا احيانا پاره اى انحرافات فكرى كه ممكن است از برداشت هاى نادرست نسبت به آيات و روايات حاصل شده باشد ، مورد اشاره قرار گيرد. گو اين كه ممكن است در