جهت ، چاره نديدند ، مگر آن كه معجزات را يكسره انكار كنند تا كسى از آنها مطالبه معجزه نكند. ۱
وضعيت فرهنگى ـ اجتماعى اهل سنّت در سده هاى دوازدهم و سيزدهم
بررسى جامع اوضاع فرهنگى ـ اجتماعى اهل سنّت در اين دوره ، به مجال و مقال ديگرى نياز دارد. از اين رو ، در اين جا تنها به جريان فرهنگى مهمّى كه در قرن دوازدهم در ميان بخشى از اهل سنّت پديد آمد ، يعنى جريان سلفيگرى و به تعبير ديگر ، وهّابيگرى مى پردازيم.
وهّابيگرى
پيشينه پاره اى از عقايد اين فرقه ، به قرن اوّل تا سوم هجرى بر مى گردد. امامت احمد بن محمّد حنبل (164 ـ 241 ق) در عصر متوكّل عبّاسى ، سبب شد تا عقايد اهل سنّت ، تدوين شود و ديگر فرقه هاى اهل حديث ، تحليل بروند و حمايت حكومت از احمد ، ديگر محدّثان را به ترك روش خود ناچار نمود و بر اثر كتمان ، به تدريج ، نابود شدند. بعد از آن ، ابوالحسن اشعرى قَدَرى ، به تعديل مكتب ابن حنبل پرداخت و جايگاه او را تضعيف نمود؛ ولى احمد بن تيميه حرّانى دمشقى (م728 ق) در قرن هشتم ، دوباره مكتب احمد را مطرح كرد و سلفيگرى را مورد توجّه قرار داد. ۲
ابن تيميه ، احاديث تشبيه و تجسيم و جهت داشتن خدا را بار ديگر طرح نمود و فراتر از كار ابن حنبل ، برخى از فروع دين را در اصول دين ، وارد كرد. وى سفر براى زيارت رسول خدا را بدعت و حرام شمرد و هر نوع توسّل به پيشوايان اسلام و اولياى الهى را شرك و مخالف با اصل توحيد دانست. همچنين بوسيدن سنگ قبر