203
سهم زنان در نشر حديث

لايكَلّم احدنا امرأتَهُ . اذا كانت له حاجة سفع برجليها ، فقضى منها حاجته . فلما جاء اللّه بالاسلام ، انزلهنّ اللّه حيث انزلهن و جعل لهن حقًا (ص 63) ؛
در جاهليت ، به زنان اعتنايى نداشتيم و آنان را در هيچ كارى وارد نمى ساختيم ؛ بلكه آن زمان كه در مكّه بوديم ، هيچيك از ما با زنش سخن نمى گفت . و اگر مردى از زنش خواسته اى جنسى داشت ، بدون سخن گفتن با او ، خواسته اش را برآورده مى كرد . خداوند ، چون اسلام را فرستاد ، براى زنان جايگاه و منزلتى منظور كرد و حقوقى برايشان قرار داد .
در ادامه از زنانى ياد مى كند كه امامت جماعت را براى زنان بر عهده داشته اند (ص 67 ـ 68) .
در فصل سوم ، مشهورترين زنان راوى مربوط به دوره هاى بعد را برمى شمرد . در دوره تابعين ، از عَمرة ، حفصة ، مُعاذ و امّ درداء ، ياد كرده است .
در قرن دوم و سوم ، از عابدة ، ياد كرده كه راوى ده ها هزار حديث است (ص 75) ، و نيز از عُلَيَّة و نفيسه .
در قرن چهارم ، از فاطمة بنت عبد الرحمن ، فاطمة بنت ابى داوود ، سُتَيتة و امة السلام ، ياد كرده است .
در قرن پنجم ، از فاطمة بنت ابى الحسن الدقاق ، عايشة بنت حسن ، عايشة بنت محمّد ، بيبى بنت عبد الصمد و كريمة بنت احمد مروزى ، ياد مى كند .
در اين عصر ، تدريس صحيح بخارى و كتب ديگر حديث ، نزد زنان متداول بود .
در قرن ششم ، از اين زنان نام برده است : فاطمة بنت عبد اللّه بن احمد ، فاطمة بنت محمّد بن ابى سعيد ، فاطمة بنت سعد الخير ، فاطمة بنت ابى الحسن على بن المظفر ، شَهدة ، تَجَنّى ، خديجة بنت احمد و نفيسة بنت على .
در قرن هفتم ، از چند زن راوى ياد كرده است : زينب بنت الشِّعرى (كه ابن خلكان از او درس آموخت و او را مُسندِة شام ناميده اند) ، امّ عبد الكريم ، نعمة بنت على ، عفيفة بنت ابى بكر ، عين الشمس ، امّ عبد اللّه ، امّ الفر و امة اللطيف بنت عبد الرحمن .
در قرن هشتم و نهم ، حضور زنان در عرصه روايت ، چشم گير است ، تا آن جا كه ابن


سهم زنان در نشر حديث
202

امام سمعانى (م 562ق) ، در مشيخه كتاب التحبير فى المعجم الكبير ، بابى دارد با عنوان «النسوة اللواتى كتبت عنهنّ» (زنانى كه از آنان حديث نوشتم) و در آن از 69 زن نام مى برد و آنان را با القاب و واژه هاى زيبايى مى ستايد . اين زنان از شهرهاى گوناگون بودند : هرات ، همدان ، سرخس و . . . (ص 23 ـ 34) .
ابن عساكر (م 571ق) ، از هشتاد و چند زن نقل حديث كرده و رساله اى در سيره زنان نگاشته است (ص 34) . ابوطاهر سلفى (م 576ق) ، از ده ها زن نقل روايت دارد (ص 34 ـ 38) . ابن جوزى (م 597ق) ، از سه زن نقل روايت دارد (ص 38) ، حافظ منذرى (م 656ق) ، از زنانى متعدد اجازه نقل حديث دارد (ص 38 ـ 44) . ذهبى (م 748ق) ، از زنان بسيار حديث آورده و گاه براى گرفتن حديث از زنى ، عزم سفر كرده و حسرت مى خورد كه قبل از ملاقات ، از دنيا رفت :
كنت اتلهف على لقيها (امّ محمّد سيدة بنت موسى بن عثمان المارانية) و رحلت الى مصر و علمى انها باقية ، فدخلت فوجدتها قد ماتت من عشرة ايام (ص 45) ؛
بسيار مشتاق بودم او را زيارت كنم . بدين جهت به مصر رفتم و گمان مى كردم او زنده است . اما هنگامى كه وارد مصر شدم ، دريافتم كه ده روز از درگذشت او سپرى شده است .
ابن قيم (م 751ق) نيز از زنان نقل روايت دارد . ابن حجر عسقلانى (م 852 ق) ، از بيش از پنجاه زن روايت آورده است .
در فصل دوم ، از زنان راوى حديث در عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله و صحابه ياد مى كند . عايشه ، داراى 2210 حديث است كه از اين تعداد ، 297 روايت در صحيحين آمده است (ص 500) .
زنان ديگرى نيز به نقل حديث همت گماشته اند : امّ سلمه ، 378 روايت دارد و ديگران نيز به همين اندازه يا كمتر (ص 51 ـ 59) .
گفتار عُمر را در تحوّلى كه اسلام نسبت به زن جاهلى پديد آورد ، گواه روشنى مى داند :
كنّا فى الجاهلية لانعتد بالنساء و لاندخلهنّ فى شئ من امورنا ، بل كنّا و نحن بمكّة

  • نام منبع :
    سهم زنان در نشر حديث
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1387
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 42463
صفحه از 276
پرینت  ارسال به