گفتني است مولف، بجز آنچه پيشتر بدان اشاره شد، در پارهاي از موارد نيز محور اصلي و موضوع کلي سخن را، پيش از پرداختن به شرح، بيان کرده است؛ مثلاً درباره خطبه 228: “ و اعلمْ أنّ مَدار هذه الخطبة علي التوحيد المطلق و التنزيه المحقّق» ، ۱ يا در مورد نامه 39: “ و مَدار الکتاب علي توبيخ عمرو بمتابعته لمعاوية في باطله و تنفيره عمّا هو عليه و وعيده لهما علي ذلك» . ۲
مؤلّفههاي موجود در حين شرح متن
1. بخشبندي متن در صورت طولاني بودن آن:
مؤلف، در مواردي که متن خطبه يا نامه طولاني بوده، آن را بخش بخش کرده و سپس هر بخش را جداگانه شرح کرده است. البته گاه، تعداد کلي بخشهاي خطبه يا نامه را در ابتدا مشخص ميکند و گاه، بدون ذکر اين تعداد، تنها بيان ميکند که اين کلام داراي چندين بخش است؛ مثال: درباره خطبه اول گفته است:
و اعلمْ أنّ هذه الخطبة مشتملة علي مباحث عظيمة و نُکَت مهمّة علي ترتيب طبيعيّ فَلْنَعقِد فيها خمسة فصول: الفصل الأول: في تصديرها بذکر الله ـ جلّ جلاله ـ و تمجيده و الثناء عليه بما هو أهلُه.۳
و سپس شرح اين بخش را بيان كرده و پس از آن، متن بخش دوم و شرح آنْ و به همين ترتيب، تا پايان خطبه را آورده و شرح كرده است. البته در برخي موارد، پس از آوردن عبارت «الفصل...» موضوع آن را هم بيان ميکند؛ مثلاً «الفصل الثالث: في کيفيّة خلق آدم(». ۴
يا در شرح نامه 31 ـ که وصيت امام علي عليه السلام به امام حسن عليه السلام است و نامهاي طولاني به شمار ميرود ـ گفته است:
و فيها فصول. الفصل الأول: قوله: ... .۵
و در شرح عهدنامه مالک اشتر نيز آورده است:
و في العهدِ فصول. الفصل الأول: قوله ... .۶
2. شرح تکهتکه هر بخش:
مؤلف معمولاً در شرح هر بخش نيز، متن آن بخش را، به صورتِ تکهتکه با آوردن «قوله الذي...» و مانند آن، نقل و با عبارت «أقول...» شرح ميکند و سپس شرح تکه بعدي را ميآورد و به همين ترتيب،