بركات ياد خدا و زيان هاى فراموش كردن او

پرسش :

یاد خدا چه برکاتی دارد و فراموشی او چه زیانهایی در پی دارد؟



پاسخ :

ياد خدا ، رمز خودسازى و سازندگى ، و كليد ارتقا به سوى كمالات و مقامات انسانى است . ياد خدا ، بهترين سرمايه تأمين رفاه فردى و اجتماعى ، مادّى و معنوى ، و دنيوى و اخروى است و در يك جمله : ياد خدا ، ياد خويش است و از ياد بُردن او ، از ياد بُردن خود!

آنچه را در قرآن و احاديث اسلامى براى تبيين اين حقيقت آمده ، در چند عنوان مى توان خلاصه كرد :

۱ . جامع ترين بركات ياد خدا

خداوند متعال ، وعده قطعى داده است كه هر كس او را ياد كند ، او نيز متقابلاً ياد كننده خود را ياد مى نمايد ، و اين ، جامع ترين بركت ذكر است :

«فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ .[۱]

مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم»  .

همه آثار و بركات ذكر ، در جمله  «أذكُركُم ؛ تا شما را ياد كنم»  خلاصه شده است و بى ترديد ، ياد كردن خداوند متعال از ياد كننده خود ، به معناى توجّه علمى به او نيست ؛ چرا كه توجّه علمى (آگاهى داشتنِ) او به همه چيز و همه كس ، يكسان است ؛ بلكه مقصود ، ياد كردن با نعمت و رحمت و احسان و رضوان است[۲]و بدين سان ، مراتب نعمت و رحمتِ متقابل الهى نسبت به ياد كننده خود ، متناسب با مراتب ذكر اوست . هر چه ذكر ، عميق تر و گسترده تر باشد ، بركات الهى ، ذاكر را بيشتر فرا خواهد گرفت .

بر اين اساس ، همه آثار و بركات ذكر كه در عنوان دوم به بعد از فصل نهم آمده است ، در واقع ، تبيين چگونگى ياد كردن خدا از ياد كننده خود و تشريح نعمت هايى است كه در نتيجه ذكر ، عايد ذاكر مى گردد .

۲ . نقش ياد خدا در آفت زدايى از زندگى

نخستين اثر ياد كردن متقابل خداوند از ذاكر ، آفت زدايى از زندگى اوست . همه آيات و احاديثى كه مى گويند ذكر ، شيطان را از انسان دور مى كند ، گناهان را پاك مى كند و بلكه به حَسَناتْ تبديل مى نمايد ، بيمارى هاى جان را درمان مى كند و دل را سالم مى سازد ،[۳]در واقع ، تبيين كننده نقش ذكر در رفع آسيب هاى زندگى اند .

۳ . نقش ياد خدا در سازندگى جان

اثر ديگر ذكر ، سازندگىِ جان و پرورش روح است . آدمى در پرتو ياد خدا ، دلش آرام مى گيرد ، سينه اش گشاده مى گردد ، روحش صيقل مى يابد و جانش زنده و قلبش آباد مى شود[۴]و بدين سان ، به كمالات والاى معنوى و مقامات بلند انسانى دست مى يابد .

۴ . نقش ياد خدا در پيدايى علم و حكمت و عصمت روانى

ياد خدا ، دل را نورانى مى كند و انسان در پرتو اين نورانيت ، به علم ، نور و حكمت حقيقى دست مى يابد و در نتيجه ، به نيروى بينش و بصيرت الهى مجهّز مى گردد و حقايقى را دريافت مى كند كه از مجارى تعليم و تعلّم ، قابل تحصيل نيستند و در اين هنگام ، ايمان او به حقايق غيبى تقويت مى گردد و به مرتبه يقين مى رسد و يقين ، او را به مرز عصمت ، نزديك مى گردانَد .[۵]

۵ . نقش ذكر در نيكوكارى و خوش نامى

ياد خدا ، هنگامى كه در جان نفوذ كند ، خودخواهى را ـ كه به گفته امام خمينى قدس سره ، «اصلِ اصول فتنه ها» ـ[۶]و ريشه رذايل اخلاقى است از بين مى برد و جاى خود را به خدا خواهى مى دهد و بدين سان ، همه كارهاى انسان ، نيكو مى گردد و انسان نيكوكار ، در دنيا و آخرت ، خوش نام خواهد بود .[۷]

۶ . نقش ذكر در تأمين رفاه مادّى و حلّ مشكلات زندگى

ياد خدا ، علاوه بر اين كه كليد رسيدن به كمالات معنوى است ، موجب گشايش در كارها و حلّ مشكلات زندگى و تأمين نيازهاى مادّى نيز هست ؛ زيرا ذكر ، تقوا مى آفريند و خداوند متعال ، تأمين نيازها و حلّ مشكلات انسان هاى پرهيزگار را تضمين كرده است .[۸]به سخن ديگر ، يكى از مصاديق ياد كردن خدا از ياد كننده خود ، تأمين نيازها و حلّ مشكلات اوست .[۹]

۷ . نقش ذكر در محبّت

بزرگ ترين بركت ياد خدا و مهم ترين ثمره آن ، محبّت خداست . ذكر ، در نخستين گام ، ذاكر را از آلودگى هاى اخلاقى و عملى پاك مى كند و زمينه نزديك شدن او به بساط قرب الهى را فراهم مى سازد و در گام دوم ، انسان را به پروردگار خود ، نزديك مى نمايد و به تدريج ، انسان با خدا اُنس مى گيرد و به او عشق مى ورزد و در گام سوم ، محبّت حقيقى ، زمينه كمال معرفت و ديدار قلبى خدا را ـ كه مقصد اعلاى عارفان است ـ فراهم مى سازد و ذاكرانى كه به اين مقصد رسيده اند ، پيشتاز نيكان در قيامت اند .[۱۰]

۸ . نقش ذكر در تأمين خير دنيا و آخرت

در آغاز اين مقال ، توضيح داديم كه جامع ترين بركت ذكر ، ياد كردن متقابل خداوند متعال از ياد كننده خويش است و در ادامه آن ، با الهام گرفتن از قرآن و احاديث اهل بيت عليهم السلام يادكردِ متقابل خداوند را به آفت زدايى از زندگى ، سازندگىِ جان ، رسيدن به علم و حكمت و عصمت روانى ، نيكوكارى و خوش نامى ، تأمين رفاه مادّى و در نهايت ، دستيابى به كيمياى محبّت خدا و مقصد اعلاى انسانيت ، تفسير كرديم .

اكنون مى گوييم كه جامع ترين تفسير ياد متقابل خداوند ، تأمين خير دنيا و آخرت ذاكر است . اين تفسير را از كلام دقيق و زيباى امام زين العابدين عليه السلام ـ در صحيفه سجاديه ـ در مقام نيايش ، اخذ كرديم كه در پايان دعاى «مكارم الأخلاق» ، گويى به عنوان فشرده خواست هاى خود از خداوند متعال ، در اين دعا مى فرمايد :

اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ ، و نَبِّهنى لِذِكرِكَ فى أوقاتِ الغَفلَةِ ، وَ استَعمِلنى بِطاعَتِكَ في أيّام المُهلَةِ ، وَ انهَج لى إلى مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سَهلَةً ، أكمِل لى بِها خَيرَ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ .[۱۱]بار خدايا! بر محمّد و خاندان او درود فرست و در اوقات غفلت ، مرا به ياد خودت متوجّه گردان و در روزهاى مهلت (زندگى) ، مرا به طاعتت برگمار و مرا در راهى آسان و هموار به سوى محبّتت بِبَر و با آن محبّت ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل گردان .

از اين سخن نورانى مى توان چنين استنباط كرد كه اگر بيمارى غفلت در انسان درمان شود و ياد خدا در دل او تداوم يابد ، ياد حقيقى خدا ، زمينه ساز فرمانبَرى مطلق از اوست و بدين سان ، انسان مى تواند با يارى پروردگار ، به آسانى به كيمياى محبّت او دست يابد و با اين كيميا ، خيرِ دنيا و آخرت خود را كامل نمايد .[۱۲]

۹ . زيان هاى فراموش كردن خدا

همان گونه كه جامع ترين بركتِ ياد خدا ، ياد كردن متقابل پروردگار از ذاكر است ، خطرناك ترين زيان فراموشى خداوند متعال ، فراموشىِ متقابل فراموشكار از جانب خداوند متعال است كه به معناى رها كردنِ فراموشكار و قطع رحمت از او خواهد بود .

هنگامى كه انسان به حال خود رها شود ، دچار خودفراموشى مى گردد :

«نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ .[۱۳][به كلّى] خدا را فراموش كردند ، خدا هم نفوس آنان را از يادشان برد  .

در اين حال ، شيطان بر آدمى مسلّط مى گردد و او را به كارهاى ناشايست ، وا مى دارد و در اثر گناه ، آينه دلش زنگار مى گيرد و به قساوت قلب ، مبتلا مى شود . زندگى ، بر چنين انسانى ، سخت و تنگ مى گردد و انواع بدى ها ، مصيبت ها و گرفتارى هاى دنيا و آخرت ، او را احاطه مى نمايند .[۱۴]


[۱]بقره : آيه ۱۵۲ .

[۲]ر. ك : فصل نهم ، باب ۱ و ۲۶ .

[۳]ر. ك : فصل نهم ، باب هاى ۲ ، ۶ ، ۷ ، ۱۸ ، ۲۸ و ۳۰ .

[۴]ر. ك : به فصل نهم ، باب هاى ۳ ، ۴ ، ۵ ، ۸ ، ۹ و ۲۷ .

[۵]ر. ك : فصل نهم ، باب هاى ۱۰ـ۱۲ و ۲۴ .

[۶]ر . ك : صحيفه امام : ج ۲۰ ص ۱۵۴ ، نامه امام خمينى قدس سره به فرزندش حاج سيّد احمد خمينى ، مورّخ پانزدهم ربيع اوّل ۱۴۰۷ : «... فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به درآى كه اين ، ارث شيطان است ... و بدان كه تمام گرفتارى هاى بنى آدم ، از اين ارث شيطانى است كه اصلِ اصول فتنه است» . ظاهرا مقصود امام از «اصول فتنه» ، اخلاق رذيله است كه ريشه در خودخواهى و خودبينى و انانيّت انسان دارد .

[۷]ر. ك : فصل نهم ، باب هاى ۱۶ و ۱۷ .

[۸]ر. ك : فصل نهم ، باب هاى ۱۳ـ۱۵ .

[۹]«وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ؛ و هر كه از خدا پروا كند ، خدا براى او گشايشى فراهم مى سازد و از جايى كه گمان نمى بَرد ، او را روزى مى بخشد» (طلاق : آيه ۲ و ۳) .

[۱۰]ر. ك : فصل نهم ، باب هاى ۲۰ ـ ۲۳ و ۳۳ و ۳۴ .

[۱۱]ر . ك : ص ۲۷۸ ح ۴۹۹ .

[۱۲]براى توضيح بيشتر در اين زمينه ، ر. ك : دوستى در قرآن و حديث ، ص ۴۳۱ (تحقيقى در باره بنياد محبّت خدا) .

[۱۳]حشر : آيه ۱۹ .

[۱۴]ر. ك : ص ۲۸۱ (زيان هاى فراموش كردنِ خدا) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت