012 ـ و ساسة العباد

وَ ساسَةَ الْعِبَادِ .

سياست مداران جامعه

توضيح واژه ها

ساسَة : جمع «سائس» ، يعنى سياست مدار .[۱]

العِبَاد : جمع «عَبْد» ، به معناى بنده ، انسان .[۲]

شرح

ويژگى «ساسةَ الْعِبَاد ؛ سياست مداران جامعه» ، در شمارِ ويژگى هاى سِتُرگ اهل بيت عليهم السلام است . مهم ترين امتياز سياست مكتب امامان عليهم السلام ، اتّصال به منبع وحى است كه با سياست هاى رايج جهان ، تفاوتى اساسى دارد . رويارويى سياست علوى و اُمَوى در روزگار امام على عليه السلام ، تضادّ دو مكتب وحيانى و بشرى را مى نماياند . بازكاوى آن روزگار و تأمّل در اهداف و مبانى هر دو جريان ، رهيافتى به سياست هاى رايجِ امروزى است . از اين رو نگاهى مختصر به «سياست در دو مكتب اُمَوى و علوى» ، ضرور است .[۳]

سياست اُمَوى

سياست ، در مكتب اُموى ، عبارت است از «تشخيص هدف و به دست آوردن آن از هر راه ممكن» . سياست مداران جهان مادّى ، در گذشته و حال ، از واژه سياست ، گويا چيزى جز اين ، در نيافته اند . در واقع ، سياست در مكتب اُموى ، همان معناى رايج در عرف سياسى حكومت هايى است كه بر مبانى ارزشى استوار نيستند و معيار حق و باطل ، جهت دهنده آنها در رفتار و تعامل ، نخواهد بود . انديشمندان سياسى امروز ، در توصيف ويژگى هاى سياست مدار مى گويند : «سياست مدار فطرى ، كارى به حق يا بطلان امور ندارد» .[۴]بسيارى از نگاه هاى امروزى به سياست ، با نگرش معاويه ، كاملاً همگون است . او با تكيه بر شعار «المُلْكُ عَقيمٌ ؛[۵]سياستْ نازاست» ، با چنگ انداختن به قدرت و حراست از قدرت به دست آمده ، حاضر بود به هر كارى دست بزند و هر ناشايستى را انجام دهد و هر نوع ابزار زشتى را به كار گيرد .[۶]

سياست علوى

سياست در نگاه امام على عليه السلام ، اداره استوار جامعه بر اساس معيارهاى الهى و حركتى حق مدارانه است . امام عليه السلام مى فرمايد : «المُلكُ سِياسَةٌ ؛[۷]كشوردارى ، سياست است» و هرگز براى رسيدن به قدرت و حراست از قدرت به دست آمده ، هر كارى را روا نمى داند ؛ بلكه به عكس ، او توسّل به ابزار نامشروع را حتّى به بهاى از دست دادن قدرت مشروع نيز جايز نمى داند . بر پايه آموزه هاى علوى ، سياست ، شناخت و بهره ورى از ابزارهاى مشروع در اداره جامعه ، و تأمين رفاه مادّى و معنوى مردم است .

به ديگر سخن ، در آموزه هاى علوى ، به كار گيرى شيوه هاى نامشروع و ابزارهاى به ظاهر كارآمد ، امّا به واقع ناصحيح ، سياست نيست ؛ بلكه خدعه ، نيرنگ ، فريب و به تعبير امام صادق عليه السلام ، «نَكراء»[۸]

است .

از نگاه على عليه السلام ، حكومت ، چيرگى بر دل ها و تسخير خِردها و عاطفه هاست ، نه رام سازى «تن»ها و سلطه بر افراد و چيرگى بر گروه ها . چنين تفسيرى از حكومت ، چه نيازى به توسّل به ابزارهاى نامشروع سياسى دارد ؟ قدرت در نگاه او ، جز براى اِحقاق حق ، قداستى ندارد تا براى حفظ آن ، به شيوه هاى باطل ، چنگ انداخته شود . تصرّف دل ها ، راهى جز استفاده صحيح از شيوه ها و راه سپردن بر اساس ارزش ها ندارد . سياست هاى نامشروع و باطل گرايانه ، شايد روزگارى كوتاه ، سلطه بيافريند و آن را ادامه دهند ؛ امّا هرگز دوام نخواهند آورد و براى مردم ، جز زيان ، چيزى نخواهند داشت ؛ چرا كه :

لِلحَقِّ دَولَةٌ وَ لِلباطِلِ جَولَةٌ .[۹]براى حق ، دولتى است ، و براى باطل ، [تنها] جولانى .

مبانى سياسى اهل بيت عليهم السلام

اسلام ، آيين نامه تكامل مادّى و معنوى انسان است . بنيادى ترين عنصر اين آيين نامه ، محبّت است . نقش محبّت در تحقّق حكومت اسلامى و برنامه هايى كه دين الهى براى پيشرفت جامعه انسانى رقم زده ، به حدّى است كه امام باقر عليه السلام ، دين اسلام را جز محبّت نمى داند و تصريح مى كند كه :

هَلِ الدِّينُ إلّا الحُبُّ ؟![۱۰]آيا ديندارى ، جز مهرورزى است ؟ !

حكومت اسلامى ، ريشه در عشق و محبّت مردم دارد و محبّت ، امرى دستورى نيست كه بتوان انسان را با بخش نامه اى ، بر خلاف كشش درونى او ، به مهرورزى به كسى يا چيزى وا داشت . انسان ، عاشق زيبايى هاست و به گونه اى فطرى ، همه زيبايى هاى مادّى و معنوى را دوست دارد . بدين سان ، اگر بينش ، منش و كردار كسى را زيبا ديد ، به او عشق مى ورزد و اگر نازيبا ديد ، از او روى برمى تابد . اين ، مقتضاى فطرت اوست ، مگر اين كه فطرت او ديگرسان شود .

در ميان اهل بيت عليهم السلام ، على عليه السلام در روزگار كوتاه حكومتش ، زيباترين چهره انسانى حكومتِ مبتنى بر ارزش هاى انسانى را به نمايش گذاشت .

در اين مجال كوتاه ، تنها به واگويى مبانى سياسى امام على عليه السلام در كشوردارى مى پردازيم . صداقت در سياست ، حق مدارى ، قانون گرايى ، انضباط ادارى ، گزينش كارگزاران شايسته و توانمند ، تأمين نيازهاى اقتصادى كارگزاران ، توجّه ويژه به نيروهاى مسلّح ، تشكيل سازمان هاى نظارتى ، قاطعيت تواَم با مدارا ، و نفى پذيرش هر گونه هديه توسّط كارگزاران ، از مهم ترين مبانى سياست هاى ادارى امام على عليه السلام است .[۱۱]

صداقت در سياست

صداقت ، بنيادى ترين اصل سياست هاى مديريتى اهل بيت عليهم السلام است . سياست مداران ، در گذرگاه تاريخ ، غالبا با مردم روراست نبوده اند و آنچه را با مردم در ميان نهاده اند ، آن چيزى نبوده كه بدان انديشيده و عمل كرده اند . بيشتر سياست مداران گذشته ، از سياست ، جز واژگون سازى واقعيت و دروغ پردازى در برخوردها ، تلّقى ديگرى نداشته اند . گزارش خاطره اى در اين زمينه از علوى انديشِ عرصه سياست در تاريخ معاصر ، امام خمينى رحمه الله ، بس گويا و جالب است . آن بزرگوار ، پس از اوّلين حركت توفنده اش عليه حاكميت ستم ، دستگير شد و يكى از سران حكومت شاه ، با ايشان ملاقات كرد و در مورد سياست ، با ايشان ، سخن گفت . گزارش امام رحمه الله از سخنان او چنين است :

[او گفت : ] سياست ، عبارت از بدذاتى ، دروغ گويى و ... خلاصه ، پدرسوختگى است ، و اين را بگذاريد براى ما !

امام خمينى رحمه الله در ادامه مى فرمايد :

راست هم مى گفت . اگر سياست اينهاست ، مخصوص آنها باشد ![۱۲]

قانون گرايى

قانون ، رشته استوار پيوندآفرين لايه هاى مختلف جامعه است . حرمت قانون در نگاه اهل بيت عليهم السلام ، بى بديل است . تأمّل در سيره امام على عليه السلام ، نشان مى دهد كه در نگاه وى ، هيچ كس فراتر از قانون نيست ، و هيچ كس و هيچ مقامى نمى تواند مانع اجراى قانون الهى گردد .

امام باقر عليه السلام ، نمونه اى از قانون گرايى امام على عليه السلام را براى ما چنين گزارش مى كند :

على عليه السلام ، مردى از قبيله بنى اسد را براى اجراى حد ، بازداشت كرد . خويشان او گِرد آمدند تا در باره اش ميانجيگرى كنند و از حسن عليه السلام خواستند آنان را همراهى كند . حسن عليه السلام فرمود : نزد او (على عليه السلام ) برويد . او بيشتر به امور شما آگاه است . نزد على عليه السلام رفتند و خواسته خود را مطرح ساختند . فرمود : «چيزى را كه از آنِ من است ، از من نخواهيد خواست ، مگر آن كه آن را به شما خواهم داد» .

آنها بيرون آمدند و گمان كردند كه موفّق شده اند . حسن عليه السلام از آنان پرسيد [ : چه شد ] ؟ گفتند : به بهترين خواسته ، دست يافتيم . سپس داستان را برايش باز گفتند . فرمود : آنچه مى خواهيد براى دوست خود به هنگام اجراى حد به انجام رسانيد ، [الآن] انجام دهيد .

امام على عليه السلام او را بيرون آورد و بر او حد زد . سپس فرمود : «به خدا سوگند ، اين از چيزهايى است كه من ، مالك آن نيستم !» .[۱۳]

سياست ، شرط امامت

سياست ،[۱۴]با مبانى پيش گفته ، از شروط امامت است و همه امامان عليهم السلام ، در صورت فراهم شدن زمينه حكومت ، تدبيرى مانند على عليه السلام را به كار مى بستند . خورشيد خراسان ، على بن موسى الرضا عليه السلام ، در باره ويژگى امام مى فرمايد :

مُضطَلِعٌ بِالإمامَةِ ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ .[۱۵]در رهبرى ، توانمند و از سياست ، آگاه است .

تأمّل در زندگى اهل بيت عليهم السلام نشان مى دهد كه آن بزرگواران ، در تمامى دوران ها ، براى سالم سازى جامعه ، بهترين تدبيرها را انديشيده اند . صلح امام حسن عليه السلام ، مظلوميّت شيعه را در كربلا به نمايش گذارد و قيام امام حسين عليه السلام و بازخوانى حماسه عاشورا توسّط امام سجّاد عليه السلام ، زمينه علمى دوران امام باقر عليه السلام را فراهم آورد تا با كوشش هاى امام صادق عليه السلام ، مبانى شيعه جعفرى شناسانده شود . امام كاظم عليه السلام نيز با نصب وكيل و تشكيل سازمان وكالت ، گستره حضور شيعيان را افزايش داد ، آن چنان كه در دوران امام رضا عليه السلام ، شيعيان در خراسان ، مازندران ، قم ، رى ، يمن و ... پايگاه هايى ويژه داشتند . دوران كوتاه ، امّا پُر برگ و بار حضور امام رضا عليه السلام در خراسان ، باعث شد تا مباحث امامت ـ كه پيش از آن ، براى خواصْ مطرح مى شد ـ ، براى همه مردم تبيين گردد ، آن سان كه پس از امام رضا عليه السلام ، انشعاب مهمّى در شيعه رُخ ندهد و شيعيان ، به راحتى امامتِ امام هشت ساله (امام جواد عليه السلام ) را بپذيرند . سياست سه پيشواى متأخّر ما ، يعنى امام جواد ، امام هادى و امام حسن عسكرى عليهم السلام ، نظارت بر عملكرد شيعيان و پاسخ گويى به شُبهات آنان از طريق عالمان دينى بود . سياست «مراجعه به عالم» ، جانشين «مراجعه به امام» گرديد و شيعه براى پذيرش غيبت دوازدهمين پيشواى خويش ، آماده شد .

در نهايت ، بايد گفت : اگر چه امامان به تناسب روزگار ، راه كارهاى سياسى متفاوتى داشته اند ؛ امّا مبانى سياسى آنان ، همسان است و حكومت مهدوى نيز با همان مبانى حكومت علوى بر پا مى گردد . به اميد آن روز !


[۱]«ساس الأمر سياسة : قام به» (لسان العرب ، ج ۶ ، ص ۱۰۸) .

[۲]«العبد : الإنسان ، حرّا كان أو رقيقا» (لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۲۷۰) .

[۳]مطالب اين قسمت ، برگرفته از كتاب سياست نامه امام على عليه السلام (ص ۲۴ ـ ۲۷) ، «مبانى سياست اموى و علوى» است .

[۴]سياست نامه امام على عليه السلام ، ص ۲۵ .

[۵]الأمالى ، صدوق ، ص ۱۳۲ .

[۶]سياست نامه امام على عليه السلام ، ص ۲۶ .

[۷]غرر الحكم ، ح ۱۷ ؛ سياست نامه امام على عليه السلام ، ص ۶۳۴ ، ح ۵۷۳ .

[۸]ر . ك : الكافى ، ج ۱ ، ص ۱۱ ، ح ۳ .

[۹]ر . ك : عيون الحكم و المواعظ ، ص ۴۰۳ ، ح ۶۸۱۵ و ۶۸۱۶ .

[۱۰]دعائم الإسلام ، ج ۱ ، ص ۷۱ .

[۱۱]براى مطالعه بيشتر در زمينه سياست هاى ادارى ، فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى ، قضايى ، امنيتى ، جنگى و بين المللى امام على عليه السلام ، ر . ك : سياست نامه امام على عليه السلام ، ص ۳۸ ـ ۹۲ .

[۱۲]ولايت فقيه ، ص ۱۹۲ ـ ۱۹۳ .

[۱۳]المناقب ، ابن شهرآشوب ، ج ۲ ، ص ۱۴۷ . نيز ، ر . ك : دانش نامه امير المؤمنين عليه السلام ، ج ۴ ، ص ۱۳ ، ح ۱۳۶۴ .

[۱۴]سياست : كشوردارى ؛ علم تدبير جامعه ؛ دانش رسيدن به قدرت و حفظ آن و استفاده از آن .

[۱۵]الكافى ، ج ۱ ، ص ۲۰۲ ، ح ۱ .

  • و ساسة العباد (دانلود)

  • و ساسة العباد (دانلود)