وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي[۱]
در این فراز از دعای نورانی مکارم الاخلاق از خداوند منّان میخواهیم که پروردگارا! یقین مرا به لطف و عنایت و قدرتت تصحیح فرما.
این عبارت را میتوان به دو گونه تحلیل نمود:
اول این که جار و مجرور «بِمَا عِنْدَكَ» متعلق به «صَحِّحْ» باشد و باء برای سببیت یعنی «صَحِّحْبِمَا عِنْدَكَ من القدرة و الرحمة»؛ در این حالت معنا چنین خواهد بود که به سبب قدرت و رحمتی که نزد توست یقین مرا تصحیح کن.
دوم این که جار و مجرور متعلق به «يَقِينِي» باشد یعنی «صَحِّحْيَقِينِيبِمَا عِنْدَكَ من النفع و الضرر»؛ در این حالت معنا چنین خواهد بود که یقین من را این گونه تصحیح کن که باور داشته باشم همه نفع و ضررها نزد تو و به دست توست، سررشته همه کارها به دست توست و هیچ کس در این دنیا کارهای نیست.
این همان معنای آیه شریفه است که میفرماید:
وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ[۲]
و اگر خدا گزند و آسيبى به تو رساند، آن را جز او برطرف كنندهاى نيست، و اگر براى تو خيرى خواهد فضل و احسانش را دفع كنندهاى نيست.
سوالی که در این جا مطرح میشود این است که در فراز سوم گذشت که از خدا میخواهیم برترین یقین را به ما عطا کند «وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ»؛ چرا این جا دوباره از تصحیح یقین سخن رفته است؟ در حالی که برترین یقین قطعا یقین صحیحی هم خواهد بود.
در پاسخ این سؤال چند احتمال وجود دارد:
یکی این که علت این تکرار را برای تأکید بدانیم.
دیگری این که این دو جمله را تکرار یکدیگر ندانیم؛ بلکه جمله اول را درخواست رسیدن به بالاترین مراتب یقین و جمله دوم را درخواست ثبات این یقین بدانیم. چه بسا کسی به بالاترین مراتب یقین برسد، ولی وسط راه برگردد.
چنانچه در آیه شریفه میخوانیم:
﴿رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا﴾[۳]
پروردگارا! دلهايمان را پس از آنكه هدايتمان فرمودى منحرف مكن؛
و یا پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در دل شب چنین دعا میکند:
اللَّهُمَّ ولا تَكِلني إلى نَفسي طَرفَةَ عَينٍ أبَداً.[۴]
خدايا! هرگز مرا چشم بر هم زدنى، به خودم وا مگذار.
وقتی میبینیم که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در دل شب اینگونه دعا میکند، نشان میدهد که هر کس در هر مرتبهای از کمال هم که باشد، احتمال این که از آن مرتبه، پایینتر بیاید وجود دارد.
اگر سوال شود چه چیزی باعث ثبات یقین میشود میتوانیم بگوییم همان عواملی که به ثبات ایمان میانجامند، عامل ثبات یقین نیز خواهند بود.
امام حسن علیه السلام نقل میفرماید:
سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مَا ثَبَاتُ الْإِيمَانِ فَقَالَالْوَرَعُ فَقِيلَ لَهُ مَا زَوَالُهُ قَالَ الطَّمَعُ.[۵]
از امير المؤمنين على بن ابى طالب علیه السلام سوال شد ثبات ايمان به چيست؟ فرمود به ورع؛ پرسیدند زوالش به چيست؟ فرمود به طمع.
خداوند به ما توفیق بدهد که بتوانیم به قله یقین نزدیک و از ثبات یقین و ثبات ایمان برخوردار شویم.
[۱]الصحيفه السجاديه، ص۹۳، الدعاء۲۰.