وَ بَيَّتْتُمْ فَرائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ[۱]شَرائِعَ أحْكامِهِ .
  و واجباتش را تبيين كرديد و [ مقرّرات و ] حدودش را اجرا كرديد و كليد واژه هاى احكام او را منتشر كرديد ...
  
    توضيح واژه ها
  
  بَيَّنْتُمْ : تبيين كرديد ، آشكار كرديد .[۲]
  فرائض : جمع «فريضة» ، به معناى واجب ، آنچه خداوند واجب گردانيده است .[۳]
  أقَمْتُم : اجرا كرديد ، انجام داديد .[۴]
  حُدود : جمع «حدّ» ، به معناى مرز ، قانون .[۵]
  نَشَرْتُم : منتشر كرديد ، پراكنده كرديد .[۶]
  شَرائِع : جمع «شريعة» ، به معناى محلّ برداشتن آب ، هر آنچه را كه خداوند از امر دين بر بندگان واجب كرده است .[۷]
  أحْكام : جمع «حكم» ، به معناى قانون .[۸]
  
    شرح
  
  در ادامه عبارت پيشين، چند ويژگى ديگر امامان عليهم السلام ، همچون تبيين واجبات الهى، اقامه حدود و انتشار احكام الهى بيان شده است كه در باره هر يك از اين ويژگى ها ، توضيح كوتاهى ارائه مى شود :
  
    تبيين فرائض الهى
  
  فرائض الهى، مجموعه امورى است كه توسّط خداوند بر مسلمانان ، واجب شده است و تبيين ، به معناى بيان واضح و شفّاف است ، به گونه اى كه مرز ميان دو چيز ، نمايان شود و پرسشى باقى نماند.امامان عليهم السلام در جامعه كوشيدند تا واجبات الهى را به گونه اى شفّاف بيان كنند تا پيروان دين ، مرزها را باز شناسند و از نزديك شدن به محرّمات الهى ، پرهيز نمايند. آنان ، از هر گونه پرسشى در باره واجبات الهى استقبال مى كردند و فلسفه برخى از احكام را ، فراخور درك و فهم پرسش كنندگان، بيان مى كردند.[۹]
  
    اقامه حدود
  
  واژه «حدّ» ، به معناى فاصله ميان دو چيز است كه از در هم آميختن آنها جلوگيرى مى كند و حدود الهى ، در اصطلاح، قوانين مشخّصى هستند كه رعايت آنها واجب است و ناديده گرفتنشان ، جزاى الهى را در پى دارد.
  اقامه حدود الهى ، دو معناى روشن دارد : نخست ، اجراى قوانين الهى در جامعه ، كه بر اساس آن ، اين جمله دعا ، يعنى : «شما پيشوايان دين، در جامعه اسلامى ، قوانين خداوند را اجرا كرديد» ، و اين مفهوم ، بيشتر با حكومت ايشان ، سازگار است . به ديگر سخن ، پيامبر صلى الله عليه و آله در زمان تشكيل حكومت اسلامى ، امام على عليه السلام در زمان حكومت خويش و نيز امام حسن عليه السلام در دوران كوتاه حكومت خود ، قوانين خداوند را اجرا مى كردند.
  معناى ديگر اقامه حدود ، عمل به وظيفه در اجراى قوانين فردى و اجتماعى است . بر اين اساس ، زائر خطاب به معصوم عليه السلام مى گويد: «شما با همه توان كوشيديد تا تمامى قوانين و احكام الهى را در حوزه وظيفه خود ، اجرا كنيد» .
  
    گسترش شريعت
  
  اينك با ذكر چند نكته ، به شرح عبارت «نشرتم شرائع أحكامه» مى پردازيم:
  ۱. در برخى نسخه هاى زيارت «جامعه كبيره» ، واژه «فسّرتم» به جاى «نشرتم» آمده كه مفهوم آن ، تفسير شرايع است ؛ يعنى : امامان معصوم عليهم السلام ، شرايع احكام الهى را تفسير كرده اند .
  ۲. برخى «شرايع احكام» را به معناى احكام دانسته اند . در نظر آنها ، گويى كه احكام ، تفسير همان شرايع است و معناى ديگرى ندارد.
  ۳. ابن عبّاس ، از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و از شاگردان امام على عليه السلام ، احكامى را كه از قرآن استفاده مى شود ، «شريعت» مى ناميد و حكمى را كه از سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله گرفته مى شود ، «مِنهاج» ناميده است .[۱۰]اين برداشت ، تفسير آيه اى از قرآن است كه مى فرمايد :
  «لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا .[۱۱]براى هر امّتى از شما ، راه و روشى قرار داديم» .
  اگر چنين معنايى را بپذيريم، امامان عليهم السلام ، كسانى هستند كه احكام قرآن را در جامعه ، منتشر كرده و يا آن را تفسير كرده اند.
  به ديگر سخن ، مراد از «شرائع أحكامه» ، يا همان احكام الهى است و يا به احكام قرآنى ، اختصاص دارد . امّا اين ، همه سخن نيست ؛ بلكه با تأمّل در واژه «شريعت» ، مى توان نظر بهترى را برگزيد و آن اين كه مراد از «شرائع أحكامه» ، كليد احكام الهى است .
  
    كليد احكام الهى
  
  بازكاوى معناى لغوى «شريعت» و همنشينى آن با احكام الهى، معناى دقيق ترى از «شرائع أحكامه» را آشكار مى سازد.
  شريعت ، در لغت به معناى راهى است كه به آب رود يا دريا ، منتهى مى شود ، و از آن جا كه به خاطر پستى و بلندى حاشيه رودخانه ، دستيابى به آب در سراسر آن ، ممكن نيست ، به آبشخور يا جاى برداشتن آب ، «شريعه» مى گويند و تنها از همان مكان ، آب بر مى دارند .
  احكام الهى نيز ، در حقيقت ، آب هايى هستند كه جانِ آدميان را سيراب مى كنند و جامعه تشنه انسانى ، با به كار بستن احكام نورانى اسلام ، سيراب مى شود و زندگىِ دوباره مى يابد:
  «اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ.[۱۲]خداوند و پيامبر را ، هنگامى كه شما را به چيزى مى خوانند ، اجابت كنيد ، كه زنده تان مى سازد » .
  بنا بر اين ، اگر احكام الهى را آبِ حيات بدانيم، راه ورود به اين احكام الهى ، همان شريعت است. به ديگر سخن ، براى رسيدن به حكم الهى ، تنها بايد از شريعه استفاده كرد و اهل بيت عليهم السلام ، تنها كسانى هستند كه راه ورود به آب را مى شناسند و به مردم ، معرّفى مى كنند و كسانى كه از راه ديگرى به سوى احكام خدا ره مى سپارند، سرانجام ، غرق خواهند شد.
  پيشوايان معصوم عليهم السلام ، كوشيده اند تا كليد احكام الهى را در اختيارِ مشتاقان قرار دهند . از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مى فرمايد:
  إنَّما عَلَينا أن نُلْقِىَ إلَيكُمُ الاُصولَ و عَلَيكُم أن تُفَرِّعُوا.[۱۳]ما وظيفه داريم كه اصول را براى شما بگوييم و شما موظّفيد كه فروع را از آنها استخراج كنيد .
  اين سخن ، در ميراث حديثى امام رضا عليه السلام هم آمده است[۱۴]و بيانگر معرّفى اصول اساسى استخراج دين و احكام الهى است. بنا بر اين ، مراد از انتشار «شرايع احكام» ، اين است كه اهل بيت عليهم السلام ، كليد واژه هاى احكام الهى را در ميان مردم ، نشر مى دهند و راهكار رسيدن به حكم واقعى را بيان فرموده اند ، و اگر آنان نبودند ، راه اجتهاد براى رسيدن به احكام و مقرّرات دين ، مسدود بود .
  
    كليد ديندارى
  
  در سخنان اهل بيت عليهم السلام ، افزون بر كليد واژه هاى احكام، كليد ديندارى نيز در اختيار همگان ، قرار گرفته است .
  آنان ، دين صحيح را شناسانده اند و راه ورود به آن را معرّفى كرده اند. در روايت آمده كه از امام سجّاد عليه السلام ، در باره چكيده شرايع دين پرسيدند . امام عليه السلام ، راه ورود به دين را در جمله اى كوتاه ، چنين معرّفى فرمود :
  قَولُ الحَقِّ ، وَ الحُكمُ بِالعَدلِ ، وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ .[۱۵]حقگويى، داورى عادلانه ، و وفاى به عهد .
  كليد واژه هاى ديندارى در مكتب اهل بيت عليهم السلام ، راه ورود به اديان ساختگى را مسدود مى نمايد و به خوبى نشان مى دهد كه پاى بندى به امورى همچون نماز، روزه ، اگر با حقگويى همراه نباشد، تظاهرى بيش نيست. پيامبر صلى الله عليه و آله نيز اوج تقوا را در حقگويى دانسته است و از ايشان روايت شده كه فرمود :
  أتقَى النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فيما لَهُ وَ عَلَيهِ . باتقواترينِ مردم ، كسى است كه حق را بگويد ، چه به سودش باشد ، چه به زيانش.[۱۶]
  همچنين امير مؤمنان عليه السلام ، در سفارش به فرزندش امام حسين عليه السلام ، از او مى خواهد كه در حال خشنودى و خشم ، همواره حق را بر زبان ، جارى سازد .[۱۷]
  بنا بر اين ، اهل بيت عليهم السلام ، هم كليد واژه هاى احكام الهى را بيان كرده اند ، و هم كليد واژه هاى ديندارى را معرّفى كرده اند .
  
    حاجى مقدّس، عالمِ عامِل
  
  حاجى مقدّس، منبرى معروفى بود كه در تهرانْ زندگى مى كرد. تقدّس او ، تنها به نماز و روزه خلاصه نمى شد ؛ بلكه وى ره نمودهاى اهل بيت عليهم السلام را در سراسر زندگى اش به كار مى بست. رفتار اجتماعى او ، زبانزدِ بسيارى از كسانى است كه هنوز خاطره هاى آن عالِم عامِل را در پيشِ ديد خود دارند. يكى از دوستان آن مرحوم ، چگونگى فروش خانه حاجى مقدّس را چنين تعريف كرده است :
  حاجى مقدّس ، خانه اش را به بنگاه دار سپرد تا آن را بفروشد. بنگاه دار ، مشترى ها را براى ديدنِ خانه مى آورد ، ولى پيش از آن كه خريدار ، توصيف خانه را از زبان دلّال بشنود، حاجى مقدّس ، خود عيب هاى خانه را بر مى شمرد و مثلاً به او مى گفت : «زيرزمين ، نَم دارد و هر چه كرديم ، نتوانستيم جلوى نمناكى آن را بگيريم» و بدين سان ، خريدار ، منصرف مى شد. دلّال ، به حاجى مقدّس اصرار مى كرد كه ما همه عيب ها را مى گوييم و شما ، تشريف نياوريد ، امّا وى درخواستِ دلّال ها را رد مى كرد و مى گفت : «من بايد كاستى هاى منزل را خودم بگويم» . سرانجام ، فردى پيدا شد و خانه را با همه نقص هايش خريد.
  اين حركت حاجى مقدّس ، ترجمان روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه فرموده :
  قُلِ الحَقَّ و لَو عَلى نَفسِكَ .[۱۸]حق را بگو ، اگر چه به زيانت باشد.
  آرى ! كوشش اهل بيت عليهم السلام ، ساختن جامعه اى دينى با مشخّصات دينِ واقعى بود و آنان ، راهكارهاى دين سعادت بخش را در جامعه گسترانيدند ، و اينك بر ماست كه همان راه ها را بيابيم و در ترويج فرهنگ اهل بيت عليهم السلام بكوشيم.
  
  
  
  
    [۱]در بعضى از نسخ ، به جاى «نشرتم» ، «فسّرتم» آمده است ، به معناى «تفسير كرديد» .
  
    [۲]«تبيّن الشى ء : ظهر» (لسان العرب ، ج ۱۳ ، ص ۶۷) .
  
    [۳]«الفرض : الإيجاب، و الفريضة الإسم» (العين ، ج ۷ ، ص ۲۹) . «الفرض : ما أوجبه اللّه عز و جل » (لسان العرب ، ج ۷ ، ص ۲۰۲) . «فرائض اللّه : حدوده التى أمر بها و نهى عنها» (لسان العرب ، ج ۷ ، ص ۲۰۲) .
  
    [۴]ر . ك : «أقمتم الصلاة» .
  
    [۵]«فصل ما بين كلّ شيئين حدّ بينهما» (العين ، ج ۳ ، ص ۱۹) . «الحدّ : الفصل بين الشيئين لئلّا يختلط أحدهما بالآخر» (لسان العرب ، ج ۳ ، ص ۱۴۰) .
  
    [۶]«نشرت الثوب و الكتاب نشرا : بسطته» (العين ، ج ۶ ، ص ۲۵۲) . «نشرت الخبر أى أذعته» (لسان العرب ، ج ۵ ، ص ۲۰۸) .
  
    [۷]«الشريعة : موضع على شاطئ البحر أو فى البحر يهيّأ لشرب الدواب ، و الشريعة والشرائع : ما شرع اللّه للعباد من أمر الدين و أمرهم بالتمسك به من الصلاة و الصوم و الحج و شبهه» (العين ، ج ۱ ، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۳) .
  
    [۸]«الحكم : العلم و الفقه و القضاء بالعدل» (لسان العرب ، ج ۱۲ ، ص ۱۴۱) .
  
    [۹]براى نمونه ، ر . ك : علل الشرائع ، شيخ صدوق.
  
    [۱۰]بحار الأنوار ، ج ۶۶ ، ص ۹۸ .
  
    [۱۱]سوره مائده ، آيه ۴۸ .
  
    [۱۲]سوره انفال ، آيه ۲۴ .
  
    [۱۳]وسائل الشيعة ، ج ۲۷ ، ص ۶۱ ، ح ۳۳۲۰۱ .
  
    [۱۴]همان ، ص ۶۲ ، ح ۳۳۲۰۲ .
  
    [۱۵]الخصال ، ص ۱۱۳ ، ح ۹۰ .
  
    [۱۶]الأمالى ، صدوق، ص ۷۲ ، ح ۴۱ .
  
    [۱۷]تحف العقول ، ص ۸۸ .
  
    [۱۸]كنز الفوائد ، ج ۲ ، ص ۳۱ .