تبيين احاديث مربوط به اندوه پيامبر(ص)

تبيين احاديث مربوط به اندوه پيامبر(ص)

پيامبر اكرم(ص) انسانى با همه عواطف و احساسات طبيعى و فطرى بشرى بود كه به اقتضاى سرشت انسانى خويش ، از كارهاى خوشايند ، شاد و از بدى ها ، مصيبت ها و دشوارى ها اندوهگين مى گشت .

پيامبر[۱]اكرم(ص) انسانى با همه عواطف و احساسات طبيعى و فطرى بشرى بود[۲]كه به اقتضاى سرشت انسانى خويش ، از كارهاى خوشايند ، شاد و از بدى ها ، مصيبت ها و دشوارى ها اندوهگين مى گشت . اين ، امرى عادى و به اقتضاى سنّت الهى ، براى همه انسان هاست . آنچه در اين ميان مهم است ، چرايى اين حالت ها و چگونگى رويارويى با آنهاست . برخى انسان ها ، از اندك خوشى اى به وجد و با اندك سختى اى ، به تنگ مى آيند و برخى نيز نه از شادى ، سرمست و بى اختيار مى شوند و نه سختى و دشوارى هاى گران ، آنها را از پاى در مى آورد . اين گونه انسان ها در برون ، چهره اى شاداب و خوش رو دارند و اندوه عميق و درونى خود را همچون رازى در سينه نگاه مى دارند ؛ رازى كه تنها نزد خدا افشا مى شود و با سرشك شبانه فرو مى ريزد و يا نزديكان صميمى و دوستان حقيقى به آن پى مى برند . پيامبر اكرم(ص) نمونه كامل و بى نقص اين رفتار تركيبى است . گزارش هاى متعدّد فصل پيش ، لبخندهاى صميمى ، زيبا و به جاى پيامبر(ص) را در درازاى زندگىِ سخت و دشوارش نشان مى دهند و آيات و احاديث اين فصل ، اندوه درونى و ژرف ايشان را گزارش مى كنند . اين دو دسته گزارش ، به هيچ روى با هم معارض نيستند . اين ، همان وصف مؤمن است كه «بِشرُهُ فى وَجهِهِ وَ حُزنُهُ فى قَلبِهِ ؛ شادى او در چهره اش [هويدا ]و اندوهش در دلش [پنهان] است» .[۳]اندوه پيامبر(ص) را همگان نمى بينند . اندوه نهان او را يا خداوند مى بيند و خبر مى دهد[۴]و يا خويشاوند نزديكى مانند هند بن ابى هاله كه به گفته امام حسن عليه السلام توصيفگر چهره و رفتار پيامبر(ص)[۵]و گزارشگر نشانه هاى شخصى و شخصيتى ايشان است .[۶]

افزون بر اين ، چرايى و زمينه هاى اندوه پيامبر(ص) نيز با غم هاى متعارف بشرى متفاوت است . پيامبر(ص) نه براى از كف دادن مالى اندوهناك مى شده و نه به خاطر به دست نياوردن جاهى ، قرار از كف مى داده و نه از شكستى ظاهرى در ميدان نبرد ، دل و چهره تنگ مى نموده است . غم او ، تباهى هزاران انسان بوده و همّ او هدايت بشر . او چنان به رستگارى نوع انسان مى انديشيد كه گويى جان بر سر آن مى نهاد . اين سخن برآمده از قرآن است كه پيامبر خدا(ص) وقتى مى ديد كسانى سخن او را ـ كه دعوت به سعادت دنيا و آخرت بود ـ ، نمى پذيرند ، گاه تا مرز از دست دادن جان خود ، اندوهناك مى شد .[۷]

اين اندوه مقدّس است كه پيامبر(ص) را به تكاپويى هميشگى وا مى دارد تا بى آسودگى[۸]و بدون كوچك ترين بى اعتنايى ، به اين سو و آن سو بدود تا مرهم جان فزاى خويش را بر هر زخم كهنه و تازه بشرى بنهد . پيامبر(ص) از دردهاى بشر رنج مى بُرد و رنج هاى انسانى ، قلبش را به درد مى آورْد، امّا اين اندوه ، او را به جلو مى رانْد ، نه آن كه نشاط و حركت را از او بگيرد و دل و رويش را گرفته نمايد . اين اندوه ، زاييده عقل است و انسانى كه اين درد را در خود نيابد ، از خِرَد بى بهره است .[۹]

پيامبر(ص) اگر هم انديشناك خود مى گرديد ، از اين رو بود كه مبادا وظيفه و رسالت الهى خويش را به تمام و كمال بر نياورد .[۱۰]اين همّ و غم ، زمينه ساز تلاش بيشتر براى رهايى از تباهى و رسيدن به سعادت جاويد و شادكامى خود و همگان بود . از اين رو نه نكوهيده است و نه تعارضى با شادى و لبخند و خوش رويى دارد .

اندوه پيامبر(ص) ، علّت هاى ديگر نيز داشته كه آنها نيز با خوش رويى و خوش خويى با ديگران ، تنافى ندارند . پيامبر(ص) همه مؤمنان را اعضاى يك پيكر مى ديد كه بايد در شادى و غم يكديگر سهيم باشند .[۱۱]از اين رو ، كسى را كه انديشناك ديگر مسلمانان نبود ، پيرو خود و بر آيين خود نمى دانست :

مَن أصبَحَ لا يَهتَمُّ بِاُمورِ المُسلِمينَ فَلَيسَ بِمُسلِمٍ .[۱۲]

كسى كه روز خود را آغاز كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد ، مسلمان نيست .

همچنين گاه عواطف و احساساتِ والا و پاك انسانى پيامبر(ص) ، ايجاب مى كرد كه در مصائب ديگران بويژه خويشاوندان و دوستان ، اندوهناك شود . اين اندوه مثبت ، موجب تلاش براى رفع نگرانى از مصيبت ديدگان و تقويت روابط خانوادگى و اجتماعى بود و در جاى خود ، اثرش كمتر از خوش رويى و لبخند نبود .

اين غصّه ها را مى توان غصّه هاى شادى آفرين و اندوه هاى روا خواند ؛ غصّه هايى كه به عكس غم هاى ناروا ـ كه انسان را در تنگناى روانى و فشار روحى قرار مى دهند ـ ، موجب باز شدن دل و نورانيت آن مى شوند ، چنان كه پيامبر(ص) خود فرموده است :

عَلَيكُم بِالحُزنِ فَإنَّهُ مِفتاحُ القَلبِ .[۱۳]

بر شما باد به اندوه ، كه آن ، كليد باز شدن دل است!

و از امام باقر عليه السلام نيز روايت شده كه فرمود :

اِستَجلِب نورَ القَلبِ بِدَوامِ الحُزنِ .[۱۴]

نورانيت دل را با اندوه پيوسته ، به دست آور .

گفتنى است همان گونه كه در آغاز سخن گفتيم ، برخى اندوه هاى پيامبر اكرم(ص) زاييده سرشت بشرى ايشان بوده است . پيامبر(ص) مانند همه و بلكه بيشتر از ديگران ، به فرزند و عمو و ديگر خويشانش علاقه داشت و به آنها مهر مى ورزيد . طبيعى است كه چنين وجود دل رحيم و مهربانى در غم از دست دادن عمويش حمزه بگريد و يا در فراق ابراهيم ، فرزند خردسال از دست رفته اش ، اشك بريزد . مهم اين است كه اين اندوه ها ، نه پيامبر(ص) را از جادّه مستقيم تسليم و رضا به در برده اند[۱۵]و نه از تلاش و تكاپوى رو به جلوى او كاسته اند . پيامبر اكرم(ص) آفريده كامل و محبوب خدا ، با همه ويژگى هاى عالى انسانى و عواطف عميق بشرى بود ؛ ولى همه احساسات خويش را پيرو هدايت عقل و خداى خويش كرده بود .


[۱]به قلم فاضل ارجمند ، جناب آقاى عبد الهادى مسعودى .

[۲]« قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَىَّ ؛ بگو : من انسانى همانند شما هستم كه به من وحى مى شود» (كهف : آيه ۱۱۰).

[۳]الكافى : ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۱ .

[۴]مانند آنچه خداوند در آيه ۳۳ از سوره انعام ، خبر داده است : «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ ؛ به يقين مى دانيم كه آنچه مى گويند ، تو را اندوهناك مى سازد» . نيز ، ر . ك : ص ۲۵۰ (سه آيه همين باب) .

[۵]ر . ك : ج ۲ ص ۲۰۳ (سيره اخلاقى پيامبر صلى اللّه عليه و آله / والايى هاى اخلاقى پيامبر صلى اللّه عليه و آله در حديث ابو هاله) .

[۶]ر . ك : ص۲۵۳ ح ۱۸۳۵ .

[۷]ابو الجارود در گزارشى مى گويد : «عن أبى جعفر عليه السلام فى قوله تعالى : «فَلَعَلَّكَ بَـخِعٌ نَّفْسَكَ» يَقولُ : قاتِلٌ نَفسَكَ عَلى آثارِهِم ، و أمّا [قوله] «أَسَفًا » يَقولُ : حُزنا ؛ امام باقر عليه السلام در باره اين سخن خداى متعال : «گويى مى خواهى خودت را هلاك كنى» فرمود : يعنى در پى اعراض آنان خودت را بكشى . و امّا اين [كلمه ]«أَسَفًا » يعنى از اندوه [بر آنان]» (تفسير القمّى : ج ۲ ص ۳۱) .

[۸]ر . ك : ص۲۵۳ ح ۱۸۳۵ .

[۹]امام على عليه السلام مى فرمايد : «كُلُّ عاقلٍ مَحزونٌ ؛ هر خردمندى اندوهگين است» (غرر الحكم : ح ۶۸۴۶) و امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «صاحبُ الفِقهِ وَ العَقلِ ذو كَآبَةٍ وَ حُزنٍ ؛ انسان فهميده و خردمند ، دردمند و اندوهناك است» (الكافى : ج ۱ ص ۴۹ ح ۵) .

[۱۰]امام على عليه السلام مى فرمايد : «اِجعَل هَمَّكَ لاِخِرَتِكَ وَ حُزنَكَ عَلى نَفسِكَ ، فَكَم مِن حَزينٍ وَفَدَ بِهِ حُزنُهُ عَلى سُرورِ الأَبَدِ ، وَ كَم مِن مَهمومٍ أدرَكَ أمَلَهُ ؛ همّ و غمت را صرف آخرتت ، و اندوهت را صرف خود كن ؛ زيرا چه بسا اندوهگينى كه اندوهش ، او را به شادمانى پاينده رساند و چه بسا غم زده اى كه آرزوى خود را در يابد» (غرر الحكم : ح ۲۴۵۳) .

[۱۱]امام صادق عليه السلام فرمود : «المُؤِنونَ فى تَبارِّهِم وَ تَراحُمِهِم وَ تَعاطُفِهِم كَمَثَلِ الجَسَدِ ، إذَا اشتَكى تَداعى لَهُ سائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الحُمّى ؛ مؤنان ، در نيكى كردن و مهرورزى و همدردى نسبت به يكديگر ، همانند يك پيكرند . هر گاه [عضوى از آن] به درد بيايد ، ديگر اعضا را بى خوابى و تب ، فرا مى گيرد» (المؤمن : ص ۳۹ ح ۹۲) .

[۱۲]الكافى : ج ۲ ص ۱۶۳ ح۱ .

[۱۳]المعجم الكبير : ج ۱۱ ص ۲۱۳ ح ۱۱۶۹۴ .

[۱۴]تحف العقول : ص ۲۸۵ ، بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۱۶۴ ح ۱ .

[۱۵]امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «لَمّا ماتَ إبراهيمُ بنُ رَسولِ اللّهِ صلى اللّه عليه و آله قالَ النَّبِىُّ صلى اللّه عليه و آله : حَزِنّا عَلَيكَ يا إبراهيمُ وَ إنّا لَصابِرونَ ، يَحزَنُ القَلبُ وَ تَدمَعُ العَينُ وَ لا نَقولُ ما يُسخِطُ الرَّبَّ ؛ هنگامى كه ابراهيم فرزند پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله از دنيا رفت ، فرمود : اى ابراهيم! ما بر فراق تو اندوهناكيم . با اين حال ، شكيبايى پيشه مى كنيم . قلب مى سوزد و اشك ، جارى مى شود ؛ امّا آنچه را كه خدا را خوش نيايد ، نمى گوييم» (كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۱ ص ۱۷۷ . نيز ، ر . ك : الگوى شادى : ص ۴۳۰ «اندوه بر مصيبت ها») .