باسط ، قابض

باسط ، قابض

توضیح باسط و قابض در لغت و قرآن و حدیث

واژه شناسى «باسط» و «قابض»

صفت «باسط (گستراننده) » ، اسم فاعل از مادّه «بسط» به معناى «امتداد يافتن شى ء» است و بِساط ، چيزى است كه گسترانده مى شود و «بسط» در هر چيز ، گسترش آن است . «بسط اللّه الرزق» ، يعنى : «خداوند ، روزى را فراوان كرد و گسترش داد» .

واژه «قابض (گيرنده) » ، اسم فاعل از مادّه «قبض» است كه بر چيزِ گرفته شده ، و جمع شدن در يك چيز ، دلالت دارد . «آن چيز ، در قبضه اوست» يعنى در مالكيت اوست و «خداوند ، روزى را تنگ گرفت (دريغ كرد) » ، به معناى مخالف بسط (گسترش دادن) است .

باسط و قابض ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم ، برگرفته ها از مادّه «بسط» ، يازده مرتبه به خداوند نسبت داده شده و برگرفته ها از مادّه «قبض» ، چهار مرتبه آمده اند ؛ امّا صفت هاى «باسط» و «قابض» در آن به كار نرفته اند . در قرآن ، باسط بودن خداوند ، يك مورد درباره بادها و در بقيّه موارد ، درباره روزى ، به كار رفته است . قابض بودن خداوندنيز در دو مورد به كار رفته است : يك بار در مورد سايه و ديگر بار در مورد زمين .

در احاديث ، باسط بودن خداوند ، براى امور گوناگونى (مانند : نيكى و رحمت ، ابر ، روزى ، عدل و حق) به كار رفته و قابض بودن خداوند ، به امورى چون : سايه ، روح ها و روزى ها تعلّق يافته است[۱]و در همه اين موارد ، تنها به خداوند ، منحصر گشته است . پس خداوند ، بسط دهنده و قبض كننده همه اشيا ومخلوقات است .

در احاديث ، «بسط» به معناى اعطا كردن و گسترش دادن آمده و در تفسير «قبض» ، معانىِ : منع ، ضيق ، اَخذ ، قبول و مُلك ، ذكر شده اند ، كه همان معانى لغوى آن هستند . در مورد معناى مُلك ، اين توضيح ، ضرورى است كه مُلك ، با اَخذ (گرفتن) و منع (باز داشتن) مناسبت دارد ؛ زيرا مالك يك چيز ، از اين جهت كه مالك آن است ، آن شى ء را اخذ مى كند و ديگران را از مالكيت آن ، منع مى كند .


[۱]گفتنى است كه خوانندگان گرامى براى آشنايى با احاديث اهل بيت عليهم السلام در اين مورد و ساير اسما و صفات الهى ـ كه پس از اين خواهد آمد ـ مى توانند به دانش نامه عقايد اسلامى (ج ۵ ـ ۷) مراجعه فرمايند .