بُهتان ، در لغت
  
  واژه «بهتان»، مصدر و از ريشه «بهت» است كه بر گفتن سخنى[۱]يا انجام دادن كارى[۲]دلالت دارد كه موجب مات و مبهوت و متحيّر نمودن كسى مى شود . از همين رو ، به سخن دروغى كه در آن، كار خلافى به كسى نسبت داده شود ، بهتان گويند ؛ چون معمولاً آن شخص از شنيدن چنين نسبتى در تحيّر و شگفتى مى مانَد .
  ابن فارس در اين باره مى گويد :
  الباءُ وَ الهاءُ وَ التّاءُ أصلٌ واحِدٌ و هُوَ كَالدَّهشِ وَ الحَيرَةِ ؛ يُقالُ : بُهِتَ الرَّجُلُ يُبهَتُ بَهَتا ، وَ البَهتَةُ الحَيرَةُ ، فَأَمَّا البُهتانُ فَالكَذِبُ ، يَقولُ العَرَبُ : يا لَلبَهيتَة ، أى يا لَلكَذِب .[۳]
  با و ها و تا ، داراى يك ريشه معنايى است و آن، حيرت و سرگردانى است . گفته مى شود : بُهِتَ الرجل يُبْهَتُ بَهَتا و بهتانا، يعنى: آن مرد، مبهوت و متحيّر شد . «البَهْتَة» يعنى : حيرت ؛ امّا بُهتان به معناى دروغ است . عرب مى گويد : «يا لَلبَهيتَة !» يعنى : عجب دروغى !
  همچنين ابن منظور در معناى بهتان آورده است :
  بَهَتَ الرَّجُلَ يَبهَتُهُ بَهتا وَ بَهَتا وَ بُهتانا ، فَهُوَ بَهّاتٌ أى قالَ عَلَيهِ ما لَم يَفعَلهُ فَهُوَ مَبهوتٌ ... قالَ أبو إسحاقَ : البُهتانُ الباطِلُ الَّذى يُتَحَيَّرُ مِن بُطلانِهِ ، وَ مِنَ البَهتِ : التَّحَيُّرُ .[۴]
  [عبارت] «بَهَتَ الرجلَ يَبْهَتَه بَهتا و بَهَتا و بُهتانا ، فهو بَهّات» يعنى: به آن فرد، چيزى نسبت داد كه انجامش نداده است . به آن مرد، «مبهوت (بهتان زده شده)» مى گويند ... . ابو اسحاق مى گويد : بُهتان ، به معناى امر باطلى است كه از نادرستى آن، انسان حيرت مى كند ، و از معانى بهت است معناى : تحيّر (سرگردانى) .
  و نيز راغب مى گويد :
  قالَ اللّهُ عز و جل : بقره : آيه ۲۵۸  « فَبُهِتَ الَّذِى كَفَرَ »[۵]أي دُهِشَ و تَحَيَّرَ . و قَد بَهَتَهُ ، قالَ عز و جل : نور : آيه ۱۶  « هَـذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ »[۶]، أى كَذِبٌ يُبهِتُ سامِعَهُ لِفظاعَتِهِ .[۷]
  خداوند عز و جل فرموده است :  « فَبُهِتَ الَّذِى كَفَرَ »  : يعنى مبهوت و متحيّر شد . و «قد بَهَتَه» [يعنى: او را مبهوت و متحيّر كرد] . خداى عز و جل فرموده است :  « هَـذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ »  ، يعنى: دروغى است كه از شدّت زشتى اش، شنونده را مبهوت و حيرت زده مى كند .
  
    فرق «بهتان» و «تهمت»
  
  برخى «بهتان» و «تهمت» را مترادف مى پندارند، در صورتى كه «تهمت» ، اسم مصدر است از مادّه «وهم» ، به معناى پندار و سوء ظن . ابن منظور در تبيين معناى «تهمت» مى گويد :
  التُّهَمَةُ أصلُهَا الوُهَمَةُ مِنَ الوَهمِ ، وَ يُقالُ : «اِتَّهَمتُهُ» اِفتِعالٌ مِنهُ . [قالَ ]الجَوهَرِىُّ : اِتَّهَمتُ فُلانا بِكَذا ، وَ الاِسمُ التُّهَمَةُ ـ بالتحريك ـ . [قالَ ]ابنُ سَيِّدَةَ : التُّهَمَةُ : الظَّنُّ ... [قالَ] سيبوَيهِ : اِتَّهَمَ الرَّجُلَ وَ أَتهَمَهُ وَ أَوهَمَهُ : أدخَلَ عَلَيهِ التُّهَمَةَ أى ما يُتَّهَمُ عَلَيهِ ... .[۸]
  تهمت، اصل آن، «وُهْمَة» است از مادّه «وَهم» . گفته مى شود : «اِتَّهَمْتُهُ» كه از باب «افتعال» است . جوهرى مى گويد : «اتّهمتُ فلانا بكذا [يعنى: فلانى را به فلان چيز، متّهم كردم . اسم آن ، «التهمة» است . ابن سيّده مى گويد : تهمت به معناى گمان است ... . سيبويه مى گويد : «اِتَّهَمَ الرجل وَ اَتْهَمَهُ وَ اَدْهَمَه» يعنى : بر او تهمت وارد كرد ، يعنى آنچه را بر او اتّهام بسته مى شود ... .
  بنا بر اين ، در «بهتان» ، دروغ بودنِ نسبت ، براى نسبت دهنده روشن است؛ امّا در «تهمت»، به دروغ بودن آن اطمينان ندارد؛ بلكه سوء ظن ، منشأ آن نسبت است .
  
    بهتان، در قرآن و حديث
  
  واژه «بهتان» در قرآن و حديث، در همان معناى لغوى آن به كار رفته است ، يعنى نسبت ناروا دادن به كسى كه نسبت دهنده ، علم به بى گناهى او دارد . قرآن ، در اشاره به اين معنا مى فرمايد :
  « وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُواْ فَقَدِ احْتَمَلُواْ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِينًا .[۹]
  و كسانى كه مردان و زنان را بى آن كه مرتكب چيزى (عمل زشتى) شده باشند، آزار مى رسانند ، قطعا بهتان و گناه آشكارى به گردن گرفته اند»  .
  بر پايه نقل كلينى رحمه الله، امام صادق عليه السلام در بيان فرق ميان غيبت و بهتان مى فرمايد :
  الغيبَةُ أن تَقولَ فى أخيكَ ما سَتَرَهُ اللّهُ عَلَيهِ ، وَ أَمَّا الأَمرُ الظّاهِرُ فيهِ مِثلُ الحِدَّةِ وَ العَجَلَةِ فَلا ، وَ البُهتانُ أن تَقولَ فيهِ ما لَيسَ فيهِ .[۱۰]
  غيبت، آن است كه در باره برادرت چيزى بگويى كه خداوند، آن را پوشيده داشته است ؛ امّا ]سخن گفتن از [آنچه در او آشكار است (مانند تندخويى و شتابكارى) ، غيبت نيست . و بهتان، آن است كه در باره اش چيزى بگويى كه در او نيست .
  گفتنى است كه در اسلام، نسبت دادن زنا و لواط به شخص مسلمان، بدون دليل و حجّت شرعى ـ كه عبارت است از شهادت چهار گواه عادل ـ ، حتّى با علم به صحّت آن ، بهتان محسوب مى شود . قرآن كريم مى فرمايد :
  «لَّوْلَا جَاءُو عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُواْ بِالشُّهَدَاءِ فَأُوْلَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ... وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ .[۱۱]
  چرا چهار گواه بر ]صحّت] آن [بهتان] نياوردند ؟ پس چون گواهان [لازم را ]نياورده اند ، اينان اند كه نزد خدا دروغگويان اند ... و [گر نه] چرا وقتى آن را شنيديد، گفتيد : براى ما سزاوار نيست كه در اين [موضوع ]سخن بگوييم . [خداوندا!] منزّهى تو ! اين، بهتانى بزرگ است»  .
  بر اين اساس ، كسى كه مى داند مسلمانى مرتكب اين گناه شده، ولى نمى تواند چهار شاهد عادل براى اثبات ادّعاى خود بياورد، حق ندارد به او نسبت زنا بدهد ، و اگر چنين نسبتى داد ، طبق نصّ صريح قرآن بايد با خوردن هشتاد تازيانه مجازات شود :
  «وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُواْ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَ لَا تَقْبَلُواْ لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ .[۱۲]
  و كسانى كه به زنان شوهردار، نسبت زنا مى دهند ، سپس چهار گواه نمى آورند ، هشتاد تازيانه به آنها بزنيد ، و هيچ گاه شهادتى را از آنها نپذيريد ، و اينان اند كه خود ، فاسقان اند»  .
  بنا بر اين ، مى توان گفت كه كاربرد واژه «بهتان» در قرآن و احاديث براى «نسبت دادن زنا و لواط به مسلمان» ، فراتر از معناى لغوى آن است ، و به عبارت روشن تر ، از نظر اسلام ، غيبت ، در اين دو مورد ، به دليل آن كه به آبروى مسلمان، ضربه اساسى وارد مى كند و او را از حيثيت اجتماعى به كلّى ساقط مى نمايد ، بهتان محسوب شده است .
  گفتنى است كه در قرآن كريم، كلمه «بهتان» ، شش بار[۱۳]به كار رفته است . همچنين واژه هايى مانند : «افتراء» ،[۱۴]«اِفك» ،[۱۵]«كذب» ،[۱۶]«رَمْى»[۱۷]و «تقوُّل»[۱۸]نيز در اين كتاب آسمانى در مفهوم «بهتان» كاربرد دارند .
  نكته قابل توجّه، اين كه: واژه «بهتان» در قرآن ، تنها در مورد دروغ بستن به انسان به كار رفته است و همچنين است چهار مورد از مشتقّات واژه «رمى»[۱۹]در صورتى كه واژه «افتراء» در اكثر قريب به اتّفاق موارد، و كلمه «تقوُّل» ،[۲۰]دو بار در دروغ بستن به خدا به كار رفته ؛ امّا واژه هاى «افك» و «كذب» ، هم در مورد دروغ بستن به خداوند متعال و هم در دروغ بستن به انسان ، در قرآن به كار رفته اند .
  
    
    
      
        [۱]شاهد آن در قرآن، آيه :  « قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى كَفَرَ »(بقره : آيه ۲۵۸) .
     
    
      
        [۲]شاهد آن در قرآن، آيه : « وَ يَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ ... بَلْ تَأْتِيهِم بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ »  (انبيا : آيه ۴۰) .
     
    
      
        [۳]معجم مقاييس اللغة : ج ۱ ص ۳۰۷ مادّه «بهت» .
     
    
      
        [۴]لسان العرب : ج ۲ ص ۱۲ مادّه «بهت» .
     
    
    
    
      
        [۷]مفردات ألفاظ القرآن : ص ۱۴۸ مادّه «بهت» .
     
    
      
        [۸]لسان العرب : ج ۱۲ ص ۶۴۴ مادّه «وهم» .
     
    
    
    
    
    
      
        [۱۳]نساء : آيه ۲۰ و ۱۱۲ و ۱۵۶ ، نور : آيه ۱۶ ، احزاب : آيه ۵۸ ، ممتحنه : آيه ۱۲ .
     
    
      
        [۱۴]آل عمران : آيه ۹۴ ، نساء : آيه ۴۸ ، انعام : آيه ۲۱ و ۹۳ و ۱۳۸ و ۱۴۰ ، اعراف : آيه ۸۹ و... .
     
    
      
        [۱۵]نور : آيه ۱۲ ، فرقان : آيه ۴ ، عنكبوت : آيه ۱۷ ، سبأ : آيه ۴۳ و... .
     
    
      
        [۱۶]آل عمران : آيه ۷۵ و ۷۸ و ۹۴ و ... .
     
    
      
        [۱۷]نساء : آيه ۱۱۲ ، نور : آيه ۴ و ۶ و ۲۳ .
     
    
      
        [۱۸]حاقّه : آيه ۴۴ ، طور : آيه ۳۳ .
     
    
      
        [۱۹]نساء : آيه ۱۱۲ ، نور : آيه ۴ و ۶ و ۲۳ .
     
    
      
        [۲۰]حاقّه : آيه ۴۴ ، طور : آيه ۳۳ .