و سَدِّدني لأِن اعارِضَ مَن غَشَّني بِالنُّصح.[۱]
صحبت در تبیین این فراز نورانی از دعای مکارم الاخلاق بود. گفتیم چند نکته در این رابطه قابل توجه است:
اولین نکته این بود که این فراز و ادامه آن ریشه در آیاتی دارند که توصیه میکنند بدی دیگران را به بهترین روش دفع کنیم، از جمله آیه ۳۴ سوره فصلت که میفرماید:
﴿وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۲]
اینکه نیکی با بدی برابر نیست، در ابتدای امر به ذهن میرسد که مراد مطلق نیکی و بدی است، در حالی که این مطلب روشنی است و نیاز به تذکر ندارد؛ ولی با توجه به ادامه آیه معلوم میشود که مقصود این است که انسان در برخورد با رفتار بد دیگران، دو روش را میتواند انتخاب کند، یا بدی او را با بدی پاسخ دهد یا اینکه پاسخ بدی او را با نیکی و برخورد خوب دهد. اینجاست که هرگز روش اول با روش دوم یکسان نخواهد بود و نتیجه برابری نخواهد داشت.
انتخاب روش دوم، در واقع تبلیغ عملی دین خداست و این همان نکته دومی است که از این فراز برداشت میشود. کسی که دغلکاری دیگران را با خیرخواهی پاسخ دهد، دین خدا را عملا تبلیغ کرده است و نتیجه آن این میشود که همان شخصی که نسبت به او ناخالصی و دشمنی داشت، دشمنیاش تبدیل به دوستی گردد. از این رو؛ در ادامه همین آیه و پس از توصیه به دفع بدی دیگران به بهترین روش، میفرماید:
﴿فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ﴾[۳]
یعنی اگر با بهترین روش بدی دیگران را دفع کنی، به ناگاه خواهى ديد همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.
البته در آیه بعد سخت و دشوار بودن چنین کاری بیان شده است:
﴿وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ﴾[۴]
و اين [خصلت] را جز كسانى كه شكيبا بودهاند، نمىيابند، و آن را جز صاحب بهرهاى بزرگ، نخواهد يافت.
بنا بر این، پاسخ بدی را به نیکی دادن، کار سادهای نیست و به همین جهت است که در این فراز از خداوند این استحکام روحی را میخواهیم که در برابر کسی که انسان را میفریبد و خیانت میکند، خیرخواهانه برخورد کنیم. کسانی دارای این صفت هستند که صبور و خودساخته باشند مانند مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء که نقل شده روزی بین دو نماز سیّد فقیری از ایشان تقاضای كمک كرد. شیخ فرمود: متأسّفانه دیر آمدی، پول تمام شده است، فردا بیا. سیّد که از این حرف عصبانی شده بود، به صورت شیخ آب دهان انداخت. اما ایشان به جای اینکه ناراحت شود، بلند میشود میان صفهای جماعت میگردد و میگوید: هر كه برای ریش شیخ احترام قائل است، پول بدهد. پول زیادی برای آن سیّد جمع میکند و به او میدهد.