شکسته بودن نماز، رخصت يا عزيمت؟

پرسش :

آيا حكم قصر نماز، صرفاً رخصت است - كه در اين صورت ، نمازگزار حق دارد در ايّام سفر، ميان شكسته يا تمام خواندن نماز، انتخاب كند - يا آن كه عزيمت است - كه ناگزير به رعايت قصر نماز باشد - ؟



پاسخ :

منشأ اين پرسش ، تعبير (فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا) است كه از جهت لغوى بدين معناست كه شكسته خواندن نماز ، منعى ندارد و پيداست كه لازمه ممنوع نبودن قصر نماز، واجب بودن آن نيست. از سوى ديگر ، ملاحظه موارد كاربرد اين تعبير در قرآن كريم ، حاكى از آن است كه لااقل برخى موارد آن (آيه سعى ميان صفا و مروه) ، بى ترديد به معناى عزيمت است، هر چند از ديگر نمونه هاى قرآنى، رخصت و جواز فهميده مى شود. بر اين اساس، نمى توان از آيه قصر نماز، چيزى بيش از اصل تشريع قصر نماز مسافر را دريافت و بايد با مراجعه به سنّت نبوى، احكام و جزئيّات قصر نماز را شناخت.

در اين ميان، ملاحظه روايات نبوى موجود در منابع حديثى شيعى و اهل سنّت ، ترديدى را در اين كه حكم نماز قصر ، عزيمت و نه رخصت است ، باقى نمى نهد. احاديثى كه ما اندكى قبل تنها دو مورد آن را بازگو كرده ايم. در اين باره ، سخن دو تن از صحابه سرشناس نيز جالب توجّه است . ابن عبّاس مى گويد:

فرض اللَّه الصلاة على لسان نبيّكم فى الحضر أربعا و فى السفر ركعتين و فى الخوف ركعة.[۱]خداوند از زبان پيامبرتان، نماز را در وطن، چهار ركعت و در سفر ، دو ركعت و در حال هراس [از دشمن ]، يك ركعت واجب كرد.

همچنين از مورّق ، حكايت شده است كه:

سألت ابن عمر عن الصلاة فى السفر، فقال: ركعتين ركعتين، من خالف السنّة فقد كفر.[۲]از ابن عمر در باره نماز در سفر پرسيدم . گفت: دو ركعت دو ركعت. هر كس با سنّت مخالفت ورزد ، كافر است .

ادلّه معتقدان به رخصت

واقعيت ، اين است كه مستندات فقيهان اهل سنّت معتقد به رخصت، دچار ضعف فاحشى هستند. شافعى در كتاب الأمّ خود ، تعبير «ليس عليكم جناح أن تقصروا» را دليل عقيده خود قرار داده است ؛ سخنى كه ماوردى در كتاب الحاوى الكبير و فخر رازى در التفسير الكبير و ابن قدامه در المغنى ، همان را دنبال كرده اند. اين در حالتى است كه برخى كاربردهاى واژه مزبور در قرآن كريم ، يعنى آيه سعى ميان صفا و مروه - چنان كه پيش از اين گفتيم - ناتمام بودن استدلال امام شافعى و پيروانش را آشكار مى سازد.

دليل ديگر معتقدان به رخصت، حديث يعلى بن اميّه است كه در آن ، قصر نماز به منزله صدقه الهى دانسته شده است. استدلال گران با ضميمه كردن اين اصل كه : «پذيرش صدقه ، واجب نيست» چنين نتيجه گرفته اند كه قصر نماز، رخصتى بيش نيست. متن روايت يعلى بن اميّه چنين است:

سألت عمر بن الخطّاب قلت: (فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا) و قد أمن اللَّه الناس؟ فقال لى عُمَرُ : عجبتُ ممّا عجبتَ مِنهُ فَسَألتُ رسولَ اللَّهِ(ص) عَن ذلِكَ فَقالَ : صَدَقَةٌ تَصَدَّقَ اللَّهُ بِها عَلَيكُم فَاقبَلوا صَدَقَتَهُ  .[۳]از عمر بن خطّاب در باره [آيه ] (اگر بيم آن داشتيد كه كافران به شما زيان رسانند، بر شما گناهى نيست كه نماز را كوتاه كنيد) پرسيدم و گفتم: بى ترديد ، خداوند به مردم امنيّت داده است. عمر گفت: از آنچه شگفت زده شده اى ، شگفت زده شده بودم ! در باره آن از پيامبر خدا(ص) پرسيدم . فرمود: «صدقه اى است كه خداوند به شما ارزانى كرده است . صدقه اش را بپذيريد» .

آنچه در اين استدلال از آن غفلت شده ، اين است كه صدقاتى كه دريافت آنها واجب نيست ، صدقات از دست مردم است كه ممكن است با عزّت نفس دريافت كننده، منافات پيدا كند. اين ، در حالى است كه دريافت صدقات الهى ، عين عزّت است. در نتيجه مبناى اين استدلال كه مقايسه صدقه مردم و خداست ، قياسى مع الفارق به شمار مى آيد.

شاهد اين سخن، تعبير موجود در متن حديث يعنى «فاقبلوا صدقته» است كه پيامبر خدا(ص) در پاسخ شگفت زدگى عمر كه : «چرا بايد در عصر امنيّت و عدم ترس از دشمن» همچنان نماز به قصر خوانده شود؟» ، پذيرش صدقه الهى را به عنوان يك تكليف، دليل آن دانسته است.


[۱]مسند ابن حنبل: ج ۱ ص ۵۴۷ ح ۲۲۹۳.

[۲]مجمع الزوائد: ج ۲ ص ۳۵۷ ح ۲۹۳۶.

[۳]مسند ابن حنبل: ج ۱ ص ۶۴ ح ۱۷۴ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت