توقيع على بن محمّد سمرى و رؤیت حضرت مهدی(ع)

پرسش :

آیا توقيع امام مهدی(ع) به على بن محمّد سمرى نشان نمی دهد که در عصر غیبت کبرا، امکان رؤیت نیست؟



پاسخ :

مهم ترين، معتبرترين و مشهورترين حديثى كه براى نفى ديدار با امام عصر(ع)در غيبت كبرا به آن تمسّك شده، نامه ولىّ عصر(ع) به نايب چهارم خويش ، على بن محمّد سمرى ، است كه شيخ طوسى رحمه اللَّه، آن را از ابو محمّد حسن بن احمد مكتب نقل كرده است و متن آن ، چنين است:

«بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ . يَا عَلىَّ بنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِىَّ! أَعظَمَ اللَّهُ أَجرَ إِخوَانِكَ فيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ ما بَيْنَكَ وَ بَينَ سِتَّه أَيّامٍ فَاَجمِعْ أَمرَكَ وَ لا تُوصِ إِلَي أَحَدٍ فَيَقُومَ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَه الثَّانِيَه (التَّامَّه)[۱]فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَه الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَه أَلَا فَمَنِ ادَّعَي الْمُشَاهَدَه قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَه فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّه إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ .[۲]

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر. اى على بن سَمُرى! خداوند، پاداش برادرانت را در باره تو بزرگ نمايد! تو در فاصله شش روز از دنيا مى روى. پس كارهاى خود را انجام بده و به هيچ كس وصيّت نكن كه پس از تو جانشينت باشد؛ زيرا غيبت دوم (تام) واقع شد و ظهورى نخواهد بود، مگر پس از اذن خداوند و اين اجازه، پس از مدّتى طولانى است كه دل ها سخت شوند و زمين از ستم پر گردد. و به زودى ، كسى به سراغ شيعيان من خواهد آمد كه ادّعاى مشاهده مى كند . آگاه باشيد! هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه آسمانى، ادّعاى مشاهده كند، دروغگو و افترا زننده است. و توان و نيرويى نيست، مگر از سوى خداوند بلندمرتبه بزرگ.

منابع و سند

اين توقيع، در بسيارى از كتاب هاى اماميّه آمده و از سوى برخى عالمان، مورد قبول واقع شده است ،[۳]اگر چه طريق آن، تنها به شيخ صدوق مى رسد و در سند آن، ابو محمّد حسن بن احمد مُكَتِّب وجود دارد كه مجهول و توثيق نشده است. البتّه چون نكوهشى هم در باره او در دست نيست، روايات او مى تواند در سايه وجود گزارش هاى موافق و همسو، پذيرفته شود.

دلالت حديث

برخى منكران رؤيت مى گويند: بخش ميانى[۴]و آخر حديث،[۵]به نفى رؤيت، اشاره و بلكه تصريح دارد. كسانى را كه پس از درگذشت سَمُرى، ادّعاى ظهور و مشاهده امام زمان(ع) مى كنند، كاذب (دروغگو) و مفترى (افترا زننده) خوانده و اين، بِدان معناست كه مشاهده اى صورت نمى گيرد.

الف ـ عبارت ميانى

برخى با استناد به توصيف غيبت كبرا به «تامّه» در توقيع شريف، چنين نوشته اند:

فراز «فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَة الثَّانِيَة (التَّامَّة)» در اين معنا صراحت دارد كه غيبت امام(ع)تا زمان مرگ سَمُرى، ناقص بوده است و نقصان غيبت، معنا ندارد، جز با اين كه ديدار در غيبت صغرا امكان دارد ؛ امّا پس از مرگ سَمُرى ، غيبت كامل ، تحقّق يافته است. بنا بر اين، ديدار در غيبت كامل براى احدى امكان ندارد و روى همين اصل، نتيجه تحقّق غيبت كامل ، اين است كه ظهورى نيست ، مگر پس از اذن الهى. بنا بر اين، اين گونه معنا مى دهد كه: غيبت كامل، تحقّق يافته و در نتيجه، احدى تا روز ظهورش او را نمى بيند و ظهور ايشان پس از طولانى شدن مدّت و... خواهد بود.

و افزده است: «كامل شدن غيبت و ناقص بودن آن، معنايى ندارد، مگر اين كه امام براى برخى افراد ظاهر گردد يا نگردد و اين كه در غيبت صغرا ظهور براى برخى امكان داشته باشد؛ ولى در غيبت كبرا براى احدى ظهور تحقّق نيابد. روى همين جهت است كه در روايت، نتيجه گيرى مى شود كه ظهورى نيست، مگر پس از آن كه خداوند عزّ و جلّ اجازه دهد. امّا مقيّد ساختن ظهور به اذن الهى در آن، اشاره به اين نكته است كه غيبت كامل و عدم ظهور، غايت و نهايتى دارد كه همان روز خروج و قيام قائم(ع) است».[۶]

برخى نيز چنين نوشته اند: «با توجّه به اين كه خواصّ ياران قائم(ع)، ايشان را در غيبت صغرا مشاهده كرده اند، توقيع ، نفى ظهور و رؤيت كلّى مى كند و جمله "فلا ظهور..." ، اين معنا را مى رساند؛ زيرا ظهور، به معناى بروز پس از خفاست و لاى نفى جنس همراه استثنا ، بدين معناست كه هيچ ظهورى ندارد و افراد، وى را مشاهده نمى كنند، مگر پس از اذن خداوند.[۷]

پاسخ ، اين است كه: پايه اصلى استدلال نخست بر روى كلمه «التَّامَّة» بنا شده، در حالى كه آن ، يك نسخه بدل است و بيشتر نسخه ها «الثَّانِيَه» دارد و اين، پايه استدلال را سست مى كند؛ زيرا وقتى تعبير توقيع «الثَّانِيَه» بود، ديگر تماميت از آن استفاده نمى شود.

بر فرض قبول نسخه و تام بودن غيبت ، مى پرسيم: به چه دليل ادّعا مى شود كه تامّه و ناقصه بودن غيبت، تنها با ديدار و عدم ديدار تحقّق مى يابد؟ اگر كسى بگويد: تام بودن غيبت، به بود و نبود سفير است، چرا نپذيريم؟ بويژه اگر صدر حديث را ناظر به نفى نيابت و «فاء» در «فقد وقعت الغيبة» را تعليل آن و نه نتيجه اش بدانيم، آن گاه تفاوت دو غيبت به خاطر وجود سفير و نايب امام خواهد بود و نه رؤيت و عدم رؤيت امام.

همچنين در هر دو استدلال، كلمه «ظهور» به معناى لغوى گرفته شده، در حالى كه قراين بر اصطلاحى بودن آن دلالت دارد؛ زيرا پُر شدن زمين از ظلم، طولانى شدن زمان و سخت شدن دل ها ـ كه در توقيع آمده ـ ، از نشانه هاى ظهور اصطلاحى و قيام ولىّ عصر(ع)است، نه ظهور به معناى لغوى كه با غيبت صغرا هم سازگارى دارد. اين قراين اگر موجب انحصار «ظهور» در معناى اصطلاحى اش نشود، دست كم، يك احتمال و بلكه احتمالى راجح را ايجاد مى كند و پايه استدلال دوم را نيز سست مى نمايد.

از اين جا روشن مى شود كه احتمال تفريع و سببى بودن «فاء» در «فلا ظهور» و احتمال لغوى بودن «ظهور» ، هر دو، مرجوح و بدون دليل اند. از اين رو، ترجمه توقيع به اين كه: «غيبت تامّه آمد و باعث شد تا ظهور (و رؤيتى) نباشد» منحصر نيست و نتيجه گرفتن به اين كه: «پس هر كس ادّعاى رويت كند ، دروغگوست»، صحيح نيست.

احتمال قوى تر در معناى «فاء»، تعقيب بودن آن و در كلمه «ظهور»، اصطلاحى بودن آن است ، به اين معنا كه غيبت ، واقع شده و به دنبال آن، ظهور و «قيامى» نخواهد بود، مگر بعد از اذن خداوند. پس حاصل توقيع چنين مى شود كه امام عصر(ع) در ابتدا به سمرى فرمودند كه وصى و نايب تعيين نكند و در فراز دوم، آن را معلّل به وقوع غيبت تامّه يا دوم نموده و سپس فرمودند: «پس از اين غيبت، ظهور [و قيامى ] نيست، مگر به اذن الهى».

ب ـ عبارت پايانى

برخى منكران رؤيت، به عبارت پايانى توقيع نيز استدلال نموده و گفته اند: اين جمله و ادامه آن، يا مستقل و جداست و يا تفريع بر جمله هاى گذشته حديث است. بنا بر اين، امام اعلام مى دارد كه افرادى دروغگو وجود دارند كه مدّعى ديدار امام هستند و شيعه بايد آنان را دروغگو بخواند. مدّعى نيز اعم از كسى است كه اطمينان به ادّعاى خويش داشته باشد يا به دروغ، ادّعايى را مطرح كند و يا بپندارد حق است.

پاسخ:[۸]بر اساس قرينه هاى جانبى و فضاى ورود توقيع ـ كه ناظر به عدم نصب نايب خاص است ـ ، ادّعاى مشاهده، به معناى ادّعاى سفارت و نيابت و ديدارهاى منظّم و مداوم است كه كاملاً از رؤيت هاى پيش بينى نشده و اتّفاقى، متفاوت است. بسيارى از عالمان مانند: علّامه مجلسى ، شبّر، محدّث نورى و... نيز همين معنا را فهميده و آن را وجه جمع مناسبى ميان احاديث دال بر امكان و وقوع رؤيت و گزارش هاى متعارض با اين توقيع دانسته اند.[۹]


[۱]در نسخه معتمد واژه «تامّه» نيامده است ولى در برخى نسخه هاى كتاب كمال الدين و منابع ديگر اين كلمه آمده است .

[۲]ر . ك : ج ۳ ص ۳۹۸ ح ۶۵۷ ، الغيبة ، طوسى : ص ۳۹۵ ح ۳۶۵ .

[۳]ر. ك: كمال الدين : ص ۵۱۶ ح ۴۴ ، الغيبة، طوسى : ص ۳۹۵ ح ۳۶۵ ، الاحتجاج : ج ۲ ص ۵۵۵ ح ۳۴۹ ، الثاقب فى المناقب : ص ۶۰۳ ح ۵۵۱ ، كشف الغمّة: ج ۳ ص ۳۲۰، إعلام الورى  : ج ۲ ص ۲۶۰ ، الخرائج و الجرائح : ج ۳ ص ۱۱۲۸ ح ۴۶ ، الصراط المستقيم : ج ۲ ص ۲۳۶ (با عبارت مشابه) ، بحار الأنوار : ج ۵۱ ص ۳۶۰ ح ۷.

[۴]فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ (التَّامَّةُ) فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عزّ و جلّ؛ زيرا غيبت دوم (تام) واقع شد و ظهورى نخواهد بود، مگر پس از اذن خداوند.

[۵]وَ سَيَأْتِى شِيعَتِى مَنْ يَدَّعِى الْمُشَاهَدَه أَ لَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَه قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِىِّ وَ الصَّيْحَه فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ ؛ و به زودى ، كسى به سراغ شيعيان من خواهد آمد كه ادّعاى مشاهده مى كند . آگاه باشيد! هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه آسمانى، ادّعاى مشاهده كند، دروغگو و افترا زننده است .

[۶]به نقل از : ديدار در عصر غيبت: ص ۱۵۰ - ۱۵۲.

[۷]چشم به راه مهدى: ص ۴۸.

[۸]چشم به راه مهدى: ص ۴۸.

[۹]براى آگاهى از اسامى و متن نظريّات ايشان و همچنين پاسخ ها و ردّ و اثبات هر يك از آنها ، ر.ك: ديدار در عصر غيبت : ص ۱۶۲ - ۱۷۰.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت