ساختار سوگند

پرسش :

ساختار سوگند و اجزاء آن را توضیح دهید.



پاسخ :

۱. جمله هاى سوگند

جمله سوگند، خود مركب از دو جمله است: اول، جمله قسم كه در آن كلمه قسم و «مُقْسَمٌ به» مى آيد و ديگر، جمله جواب آن يا «مُقسَمٌ عليه». اين دو جمله روى هم، سوگند را تشكيل مى دهند. مقصود اصلى در سوگند، جمله جواب است كه جمله ديگرى براى تأكيد آن مى آيد؛[۱]مثلاً در آيات كريمه (يس * وَ الْقُرْءَانِ الْحَكِيمِ)[۲]جمله (وَ الْقُرْءَانِ الْحَكِيمِ؛ سوگند به قرآن حكيم) را جمله قسم گويند كه براى تأكيد جمله خبرى پس از آن آمده است[۳]كه مى فرمايد: (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى  صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ تو از پيامبرانى [و] بر راه مستقيمى).

در سوگندهاى قرآنى ، ميان مُقْسمٌ به و مُقْسمٌ عليه رابطه دليل و مدلول برقرار است،[۴]به گونه اى كه اگر حقيقت و آثار و ويژگى هاى «مقسم به» مطالعه شود، درستى گزاره «مقسم عليه» آشكار مى گردد. حاصل اين كه بر خلاف سوگندهاى بشرى كه در برابر حجت و دليل است، سوگندهاى قرآن خود، حجّت و دليل است؛ مثلاً در آيه پيشين،[۵]مطالعه قرآن كريم كه «مقسم به» است، دليل و گواه است بر پيامبرى كه حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله است و اين همان «مقسم عليه» است؛ به عبارت ديگر، از مطالعه قرآن و تدبّر در آن، روشن مى شود كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در ادّعاى نبوّت صادق بوده است.[۶]

۲. حروف و كلمات سوگند

كلماتى كه در سوگند به كار مى روند، جمله قسم را از ديگر جمله ها متمايز مى كنند و در زبان هاى مختلف گوناگون اند. در ادبيات فارسى معمولاً از حرف «به» براى اداى سوگند استفاده مى شود؛ مانند «به خدا» و «به قرآن». واو، باء، تاء، لام،[۷]ايم، ام، ايمن[۸]و ... در زبان عربى از پركاربردترين كلمات قسم اند كه از ميان آنها واو بسيار در قرآن كريم به كار رفته است؛ مانند سوره شمس كه هفت آيه نخست آن با واو قسم آغاز مى شوند:

(وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَل-هَا * وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَل-هَا * وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّل-هَا * وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشَل-هَا * وَ السَّمَآءِ وَ مَا بَنَل-هَا * وَالْأَرْضِ وَ مَا طَحَل-هَا * وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّلهَا .[۹]

سوگند به خورشيد و تابندگى اش . سوگند به ماه كه در پى خورشيد رود . سوگند به روز چون روشن گرداند . سوگند به شب چون پرده بر آن پوشاند . سوگند به آسمان و آن كه آن را بر افراشت . سوگند به زمين و آن كه آن را گسترد . سوگند به نفسْ و آن كه آن را درست كرد).

۳. مقسَمٌ به

مورد سوگند يا مُقْسَمٌ به ، واژه اى است كه معمولاً نزد ياد كننده سوگند ، مقدّس، عزيز و محترم است؛ چنان كه امام صادق عليه السلام فرمودند: خداى سبحان براى آگاه كردن مردم به جايگاه عبرت در مخلوقات، به آنها سوگند ياد مى كند؛ زيرا سوگند، بر بزرگى شأن مسقمٌ به دلالت دارد:

إنَّهُ سُبحانَهُ يُقسِمُ بِخَلقِهِ، لِلتَّنبيهِ عَلى  مَوضِعِ العِبرَةِ فيهِ، لأنَّ القَسَمَ يَدُلُّ عَلى  عِظَمِ شَأنِ المُقسَمِ بِهِ .[۱۰]

خداوند سبحان به آفريده اش سوگند ياد مى كند ، براى توجه دادن به جاى عبرت آموز آن ؛ چون سوگند ، حكايت از بزرگى آن چيزى دارد كه به آن سوگند خورده مى شود .


[۱]الاقسام فى القرآن : ص ۱۰ - ۱۱.

[۲]يس : آيه ۱ - ۴ .

[۳]الاقسام فى القرآن : ص ۶۴.

[۴]البرهان فى علوم القرآن : ج ۳ ص ۴۴ - ۴۵؛ مجمع البحرين : ج ۱ ص ۵۴۶.

[۵]يس : آيه ۱ - ۴ .

[۶]الاقسام فى القرآن الكريم : ص ۱۲.

[۷]مغنى اللبيب : ج ۱ ص ۱۱۶ و ۵۹۰؛ شرح ابن عقيل : ج ۱ ص ۴۳۹.

[۸]العين : ج ۸ ص ۳۸۷؛ الصحاح : ج ۶ ص ۲۲۲۱ - ۲۲۲۲ ماده «يمن».

[۹]شمس : آيه ۱ - ۷ .

[۱۰]مجمع البيان : ج ۱۰ ص ۲۵۴.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت