نداى آسمانى

پرسش :

نداى آسمانى را که به عنوان یکی از علائم ظهور مطرح می کنند، توضیح دهید.



پاسخ :

صدايى از آسمان كه گاه از آن به «صيحه» تعبير مى شود، يكى از نشانه هاى مهمّ ظهور امام عصر(ع) شمرده مى شود. بنا بر برخى احاديث، اين علامت حتمى است. موضوع نداى آسمانى، به منابع شيعه اختصاص ندارد؛ بلكه در احاديث اهل سنّت هم فراوان آمده است.

فراوانىِ احاديث نداى آسمانى به اندازه اى است كه براى نمونه در الغيبة نعمانى از شصت و هشت حديث باب علائم، سى حديث، در باره اين نشانه سخن مى گويد. البته اين فراوانى، غير از احاديث ديگر باب ها و ديگر كتاب هاست. در برخى احاديث ندا، به آيه «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَة»[۱]، استدلال و گويا نداى آسمانى، مصداقى براى اين آيه، شمرده شده است.[۲]

از مطالعه احاديث و مراجعه به كتب لغت استفاده مى شود كه سه واژهِ ندا، صيحه و صوت، مترادف اند يا دست كم در اين موضوع، در يك معنا به كار رفته اند. ابن منظور، ندا را به صوت، و صوت را به ندا معنا كرده است.[۳]همچنين مصدر صيحه (صياح) را «صوت»، و صيحه را «عذاب» معنا كرده است.[۴]

به نظر مى رسد كه كاربرد متعدّد صيحه در قرآن، الزاماً به معناى عذاب نيست؛ بلكه مقصودِ حق تعالى، صدايى است كه عذاب الهى را به دنبال دارد يا هشدار به عذاب است. راغب هم مى گويد: صيحه به معناى صداى بلند است. شايد اين كه شيخ مفيد در شمارش نشانه هاى ظهور، تنها به ندا اشاره كرده[۵]و از صيحه و صوت، با وجود فراوانىِ آن دو در احاديث، سخنى نگفته است، به همين جهت باشد كه وى نيز هر سه را يك علامت مى داند.

بنا بر اين، نداى آسمانى و صيحه و صوت - كه در احاديث آمده - ، يكى است.

علامت ديگر ذكر شده، «فزعه» است كه به معناى ترس و وحشت آمده است . آيا فزعه، علامت ديگرى غير از ندا و صيحه است و يا همان علامت است؟ معناى لغوى فزعه با صيحه ، متفاوت است؛ ولى مى تواند لازم آن معنا باشد؛ يعنى مراد از فزغه، ترس و وحشتى است كه به سبب صيحه آسمانى پديد مى آيد، اگر چه دليل مُتقنى بر يكى بودن اين دو علامت وجود ندارد. آنچه باعث تصوّر ترادف آنها مى شود، برداشت نادرست از صيحه است كه به نظر مى رسد منشأ اين اشتباه، شباهتى است كه از احاديث در باره صيحه و فزعه استفاده مى شود. براى مثال، در برخى نقل ها مى خوانيم كه: صدا در ماه رمضان خواهد بود.[۶]از سويى، فزعه هم در ماه رمضان ذكر شده است.[۷]از اين رو، صيحه و فزعه را يكى تصوّر كرده اند.[۸]بويژه كه در حديث، ماده فزع با صيحه، جمع شده است؛[۹]ولى به نظر مى رسد چنين نيست و فزعه، علامتى غير از صيحه و ندا است. گذشته از تفاوت معناى آنها با يكديگر، احاديث، فزعه را در ماه رمضان مى دانند، اين كه ندا يا صيحه در ماه رمضان باشد، قطعى نيست و همه اخبار، اين مطلب را نمى گويند. دليل ديگر آن كه در يك حديث، ندا و فزعه به عنوان دو علامت در كنار هم ذكر شده است[۱۰]كه نشان مى دهد ندا با فزعه، تفاوت دارد.

ندايى كه هنگام ظهور به گوش مى رسد از دو ناحيه است: اوّل از جبرئيل كه مردم را به مهدى(ع) مى خواند و دوم از شيطان كه در مردم ترديد ايجاد مى كند. برخى از اين احاديث مى گويند كه نداى جبرئيل از آسمان و نداى ابليس از سوى زمين بلند مى شود.[۱۱]از امام صادق(ع) پرسيده شد : چگونه مردم با ديدن عجايبى مانند خَسْف بيدا و نداى آسمانى باز هم با قائم مبارزه مى كنند؟ امام فرمود: «چون شيطان، آنان را رها نمى كند و او هم ندايى دارد».[۱۲]

اين سخن امام، دليل خوبى بر وجود دو فرياد از سوى دو قطب مخالف الهى و شيطانى است. در احاديث ديگرى از امام پرسيده اند كه : مردم مى گويند دو ندا چگونه تشخيص داده مى شود؟ كه اين پرسش نيز نشانگر ذهنيت عامه مردم در باره تعدّد نداست؛ امّا حال بايد ديد كه اين دعوت چيست ؟ و مضمون دو ندا چه خواهد بود؟ از احاديث بسيارى استفاده مى شود كه نداى جبرئيل به منظور معرفى مهدى(ع) به مردم جهان است. مضمون برخى از احاديث اين گونه است: منادى از آسمان، نام قائم(ع) را مى گويد و اهل شرق و غرب آن را مى شنوند... جبرئيل نام صاحب الأمر و نام پدرش را مى گويد.[۱۳]در جاى ديگرى از امام پرسيده شد: نداى آسمانى چيست؟ فرمود: «ندا كننده اى است كه به نام و نسب قائم ندا مى دهد».[۱۴]

امّا روايات ديگرى هست كه مضمون نداى آسمانى را حقّانيت ولايت امير مؤمنان على(ع) مى داند و اين كه شيطان خواهد گفت: حق با عثمان يا مردى از بنى اميه است.[۱۵]يا شيطان مى گويد : فلانى مظلوم كشته شده است.[۱۶]

البته اين دو گروه از احاديث، با هم تعارض و تنافى ندارند و قابل جمع هستند . يعنى ندا به نام امام مهدى(ع) و امام على(ع)، فرياد و دعوت به حق است و مى تواند با يكديگر همراه شود .

نداى مخالف نيز دعوت به باطل مى كند و از حزب عثمانيه و سفيانى حمايت مى كند .


[۱]سوره شعراء: آيه ۴ .

[۲]الغيبة، نعمانى: ص ۲۶۸ و ۲۷۱ باب ۱۴ ح ۱۹ و ۳۳.

[۳]لسان العرب : ج ۱۵ ص ۳۱۵ و ج ۲ ص ۵۷.

[۴]همان : ج ۲ ص ۵۲۱ .

[۵]الإرشاد : ج ۲ ص ۳۶۹.

[۶]الغيبة، نعمانى : ص ۲۶۲ و ۲۶۷ و ۳۰۱.

[۷]الغيبة، نعمانى : ص ۲۶۰ و ۲۶۲ باب ۱۴، ح ۸ و ۱۱.

[۸]تاريخ الغيبة الكبرى: ص ۵۹۷ ، چشم به راه مهدى : ص ۲۸۴.

[۹]الغيبة، نعمانى، ص ۲۶۷ باب ۱۴ ح ۱۷ (به نقل از آن در بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۲۳۴).

[۱۰]الغيبة، نعمانى : ص ۲۸۰ باب ۱۴ ح ۴۵ - ۴۷، الغيبة، طوسى : ص ۴۴۴، كمال الدين، ص ۶۸۴.

[۱۱]ر. ك: ص ۲۰۷ ح ۱۲۶۸ .

[۱۲]كمال الدين : ص ۶۷۹ (باب علا ئم، روايت هشتم) .

[۱۳]الغيبة، نعمانى: ص ۲۷۳ باب ۴ ح ۲۹.

[۱۴]همان: باب ۱۴ ح ۶۴.

[۱۵]الغيبة، نعمانى: باب ۱۴ ح ۱۵ و باب ۴ ح ۲۹، كمال الدين : ص ۶۷۸ باب علائم ح ۴.

[۱۶]الإرشاد، ج ۲، ص ۳۷۱؛ الغيبة، طوسي، ص ۴۳۵.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت