1. تأييد تاريخي روايات شيعه
از جمله اتهامات واهي عالمان اهلسنّت ـ که از ديرباز به مذهب تشيع نسبت داده و از آن به عنوان ضعف شيعه ياد ميکنند ـ بياصل و بيريشه بودن اين مذهب است؛ چنان كه همين نسبت ناصواب، بزرگاني از شيعه را بر آن داشت تا با پيجويي در حد توان خود در فهرستوارههايي آثار علمي ـ حديثي شيعه را گزارش نمايند. شيخ جليل القدر أبوالعباس نجاشي (م 450ق)، پس از اشاره به تهمت فوق، پاسخ به آن را دستمايه تأليف فهرست خود ميداند. ۱ پاسخ به همين اشکال، بزرگاني ديگر همچون شيخ طوسي و شيخ آقا بزرگ تهراني را بر آن داشت تا به گردآوري فهرستي از تأليفات و آثار عالمان شيعي همت گمارند. ۲ همچنين برخي ديگر از بزرگان، همچون علي بن موسي تبريزي، صاحب مرآة الکتب، و سيد إعجاز حسين، صاحب کتاب کشف الحجب والأستار، نيز آثاري را به فهرستنويسي تأليفات شيعه اختصاص دادند.
علاوه بر شيوه فوق، ميتوان از روشي ديگر براي پاسخ به اشکال مذکور بهره جست. در اين شيوه ميتوان با کشف و استظهار روايات مشترک شيعه و اهلسنّت در حوزههاي مختلف معرفتي، از جمله تفسير، اصالت و ريشهدار بودن مکتب تشيع را اثبات نمود. در واقع، اين شيوه، کشف نمونههاي عيني براي حديث معروف امام صادق علیه السلام است که:
حديثي حديث أبي، و حديث أبي حديث جدي، و حديث جدي حديث الحسين، و حديث الحسين حديث الحسن، و حديث الحسن حديث أمير المؤمنين علیه السلام، و حديث أمير المؤمنين حديث رسول الله صلی الله علیه و آله، و حديث رسول الله قول الله عز وجل.۳
برخي در تحليل رويکرد روايي علامه طباطبايي در الميزان معتقدند که مهمترين ويژگي بحث روايي الميزان نشان دادن اتّفاق فريقين در نقل اغلب روايات است. علامه طباطبايي، در موارد فراواني، حديثي را از الدر المنثور نقل کرده و سپس نظير آن را از منابع شيعي يادآور ميشود. ۴ چنين به نظر ميرسد که مهمترين فايده مترتّب بر اين عمل، آشکار سازي اصالت روايات ائمه اطهار علیهم السلام به نقل از شيعه در روايات نبوي نقل شده از طرق اهلسنّت است.
به عنوان نمونه، مؤلف تفسير من وحي القرآن ذيل آيه 102 سوره مبارکه آلعمران، در پاسخ به «چگونگي تقواي الهي» حديثي را از امام صادق علیه السلام نقل کرده و در ادامه متذکر ميشود که در منابع اهلسنّت اين حديث از پيامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است:
1.. رجال النجاشي، ص۳.
2.. شيخ محمد حسين کاشف الغطاء در مقدمه خود بر کتاب الذريعة إلي تصانيف الشيعة به اين نکته اشاره دارد (ر.ك: الذريعة إلي تصانيف الشيعة، ج۱، ص۶ به بعد).
3.. الكافي، ج۱، ص۵۳، ح ۱۴.
4.. علامه طباطبايي و حديث، ص۹۷.