اخلاق و جنسيت در حديث خصال النساء - صفحه 53

آن گاه، در پانوشت، اين جمله كوتاه و مبهم را مي‌افزايد:
نقد نسبي بودن اخلاق در زندگي (رلاتيويسم Relativism)، «نسبيت» گرچه در اين جا امام علیه السلام به نسبي بودن برخي از ارزش‌هاي اخلاقي بين زن و مرد اشاره فرمود، و اين ربطي به نسبي بودن اخلاق ندارد.۱
به تعبير ديگر، وي اشاره مي‌کند که اين حديث، چه بسا منتهي به نسبي‌گرايي اخلاقي شود، ليکن اين گونه نيست؛ البته بي‌هيچ توضيحي در اين باره. مرحوم علامه جعفري نيز در ترجمه خود چنين مي‌کند:
و اگر ترسو باشد، از هر چيزي که حالت تعرض به او داشته باشد، وحشت مي‌کند.۲
تعبير «تعرض» معادل درستي براي «يعرض لها» نيست. تعرض در زبان فارسي معاصر به معناي «دست‌درازي کردن» است؛ ۳ اما در عربي، اين کلمه همراه با حرف جرّ «ل» به معناي «پرداختن به چيزي» و «در معرض چيزي قرار گرفتن» ۴ است، تعبير «يعرض لها» نيز به معناي «سر راهش قرار مي‌گيرد» است و اگر مترجم مي‌خواست حتماً اين تعبير را در ترجمه خود حفظ کند، مي‌توانست مانند نواب لاهيجاني اين گونه عمل کند:
هرگاه باشد زن صاحب جبن و بي‌جرأتي، مي‌ترسد از هر چيزي که متعرض گردد مر او را. پس محفوظ مي‌ماند.۵
سه احتمال مي‌رود که چرا ايشان اين تعبير را در سياقي به کار برده است که هم خلاف معناي اصلي جمله است و هم معنايي خاص و محدود به آن مي‌دهد. نخست، آن که آن را ناشي از ندانستن معناي اين لغت در زبان عربي و تفاوت آن در زبان فارسي بدانيم که احتمالي نادرست است؛ دوم، آن که آن را زادة اشتباه قلمي بر اثر انس با معناي فارسي تعرض بدانيم، که آن هم ضعيف است؛ احتمال سوم، آن است که مترجم آگاهانه اين واژه را به کار گرفته است تا منطقي بودن ترس و اخلاقي دانستن آن را تبيين کند. چنين مي‌نمايد که اين احتمال مقبول‌تر باشد. به نظر نگارنده، برخي از مترجمان با توجه به مسائلي که اين حديث مي‌توانسته در اذهان بر انگيزد، خواسته‌اند ترجمة «ويرايش فرهنگي» شده‌اي از آن ارائه کنند و بدين ترتيب، به گونه‌اي ضمني برخي پيش فرض‌هاي تفسيري خود را در آن دخالت داده‌اند. ۶
کساني با اين نگرش در مقام تفسير دست بازتري داشته‌ و کوشيده‌اند تا جايي که ممکن است اين حديث را با ذهنيت زمانه سازگار کنند. يکي از راه‌هاي سازگاري اين حديث با فرهنگ زمانه به دست دادن تفسيرهايي خاص از سه رذيلت بخل، تکبر و ترس است. در اين قبيل تفاسير کوشش مي‌شود تا براي نمونه، «بخل» در مقابل اسراف، تبذير و خرج نابجا قرار گيرد. در نتيجه، ادعا مي‌شود:

1.. ترجمه نهج البلاغه، ص‌۶۷۹.

2.. نهج البلاغه امير المؤمنين (جعفري)، ص‌۱۱۲۱.

3.. فرهنگ فارسي معين، ج۱، ص‌۱۰۹۹؛ نخستين فرهنگ زبان فارسي، ص۲۵۶.

4.. المنجد، ص۹۶۶.

5.. شرح نهج البلاغه (لاهيجاني)، ج۲، ص۱۲۸۱.

6.. براي توضيح بيشتر در اين باره، ر.ک‌: «نقش پيش‌فرض‌ها در ترجمه حديث».

صفحه از 82