دادم»؛ اما روايات اهلسنّت در اين باره مختلف است؛ بعضى از آن احاديث بر اين نکته دلالت دارند که سه طلاق محسوب ميشود. علامه، با استناد به روايات اهلسنّت، بر اين باور است که چنين ديدگاهي به عصر خلافت عمر بن خطاب بازميگردد:
و ليکن از بعضى ديگر از روايات آنان ـ که صاحبان صحاح همچون مسلم، نسايى، ابىداود و ديگران نقل کرده اند ـ برمى آيد که واقع شدن سه طلاق با يک لفظ، حکمي بوده که عمر آن را در سال دوم و يا سوم خلافت خويش وضع نمود.۱
علامه، در ادامه، به حديثي از ابن عباس و روايتي به نقل از همو از پيامبر صلی الله علیه و آله در تأييد مطلب فوق و ديدگاه شيعه استناد جسته است.
متعه و ازدواج موقت از ديگر موضوعات حايز اهميت و اختلافي ميان شيعه و اهل تسنّن است. از جمله اشکالات مهمي که عالمان اهلسنّت در تخريب شيعه از آن ياد ميکنند، «جواز متعه» از سوي شيعيان است. ايشان بر اين باورند که جواز متعه به صدر اسلام اختصاص داشته و آيه 24 سوره مبارکه نساء با نزول آيه (إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکتْ أَيمانُهُم(۲ نسخ گرديد. از اين رو، غالب مفسّران شيعي، به هنگام تفسير آيات سوره مبارکه نساء، به بحث متعه پرداخته و از جواز و حرمت آن سخن گفتهاند. در اين باره، علامه طباطبايي بحث روايي خاصي به اين موضوع اختصاص داده و احاديثي از اهلسنّت در جواز آن نقل نموده و نشان داده است که باور به نسخ آيه متعه صحيح نيست. ۳
آيةالله خويي نيز در تأييد جواز متعه و ردّ ديدگاه عالمان اهل تسنّن به روايات نقل شده در منابع آنها استناد جسته، مينويسد:
روايات فراواني از طريق اهلسنّت وارد شده است که حکم متعه در دوران آخر زندگانى رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده و تا مدتى از خلافت عمر نيز در ميان مسلمين معمول و جايز بوده، سپس به وسيله عمر تحريم شده است.۴
از موضوعات ديگري همچون جهر (بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ( در نماز، ۵ شفاعت ۶ و نحوه تقسيم ارث ۷ نيز ميتوان ياد کرد که مفسّران شيعي به نقل روايات از منابع اهلسنّت در تأييد روايات و ديدگاههاي شيعه مبادرت ورزيدهاند.
شايان ذکر است که علامه طباطبايي در تفسير برخي روايات اهلسنّت از احاديث منقول در منابع روايتي خود آنها استفاده کرده است؛ به عنوان مثال، در تبيين روايات تشبيه، حديثي از انس بن مالک از الدر المنثور نقل ميکند که ابن مردويه از انس بن مالک روايت کرده که گفت:
1.. همان، ص۲۵۲.
2.. «مگر در مورد همسرانشان يا کنيزاني که به دست آورده اند» (سوره مؤمنون، آيه ۶).
3.. الميزان، ج۴، ص۲۸۹- ۳۱۰.
4.. البيان، ص۳۱۷ و ۳۱۸.
5.. الميزان، ج۱، ص۲۲؛ البيان، ص۴۴۲؛ مواهب الرحمن، ج۱، ص۲۰؛ آلاء الرحمن، ج۱، ص۵۱؛ تفسير القرآن الکريم، ج۱، ص۵۹؛ الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن ، ج ۱، ص۷۳.
6.. الميزان، ج۱، ص۱۸۲.
7.. همان، ج۴، ص۲۱۹ و ۲۲۰.