23
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50

اين روايت اشاره به عالم ذر دارد، با اين تفاوت که در اين‌جا تعبير لطيف ظلال است، به اين معنا که در موجودات اين عالم، اموري است که از جهتي شبيه به سايه آنهاست و آن، اين است که مانند سايه همراه با اشيا و حاکي از خصوصيات آنهاست و در عين حال، هم عين اشياست و هم نيست. 1
همچنين در بحث روايي ـ که ذيل آيه ميثاق آورده ـ نوشته است:
گرچه اين روايت در تفسير آيه ذر نيامده است، ولي چون در برگيرنده داستان ميثاق است، اينجا آورديم و در اين روايت تعبير ظلال شده است که در لسان اهل بيت علیهم السلام فراوان آمده و مراد، اين است که عالم ظلال هم عين نشئه دنياست. 2
حال که آرا و نقدهاي آنها بيان شد و ديدگاه علامه هم به اجمال پرداخته شد، بار ديگر، به دقت نظر ايشان به صورت خلاصه بيان مي‌شود.
يک. انسان دو وجه دارد: يکي وجه جمعي که هيچ فردي از فرد ديگر غايب نيست و افراد هم از خدا، و خداوند هم از افراد غايب نيست؛ چون معقول نيست فعل از فاعل و صنع از صانع خود غايب شود و اين همان، ملکوت است.
از اين نظر و در اين مرحله، وجهي که انسان به سوي خدا دارد، غير تدريجي است؛ به طوري که هر چه دارد، در همان اولين مرحله ظهورش داراست و هيچ قوه‌اي ـ که او را به طرف فعليت ببرد ـ در آن نيست.
و اين همان عالم اظلّه است که روايت بيانگر اين معنا بود، ولي در دنياي انسان ـ که ما آن‌ را مشاهده مي‌کنيم ـ انسان و احوال و اعمال به قطعات زمان تقسيم مي‌شود و تعلقات انسان موجب مي‌شود از پروردگار خود محجوب شود، آن وجه انسان «کن» و اين وجه دنيايي‌اش «يکون» است که عالم «کن» بر عالم «يکون» تقدم زماني ندارد.
در عالم «کن» پروردگار را در ربوبيت مشاهده مي‌کنند و اين مشاهده از طريق مشاهده نفس خودشان است، نه از طريق استدلال و لذا به وجود خداوند و به هر حقي که از جانب او باشد، اعتراف دارند. در پايان، باز هم علامه فرمان به دقت کردن داده است که آن نشئه قائم به فعل خداست و جز فعل خدا هيچ‌کس ديگر فعلي ندارد (فافهم ذلک).
دو. عالم اظلّه و عالم ذر يکي است. صاحب کتاب العقائد الاسلامية هم ـ که با ديدگاه علامه درباره عالم ذر مخالف است ـ به يکي بودن اين دو عالم معترف است و مي‌نويسد:
عالم اظلّه ـ که در آن آفرينش تمامي‌ انسان‌ها و آگاهي بخشيدنشان به پايان مي‌رسد ـ با عالم ذر ـ که در آن از مردم پيمان گرفته مي‌شود ـ يکي است و پاره‌اي از روايات هم، به صراحت، بر يکي بودن عالم ذر و اظلّه دلالت دارند. 3

1.. الميزان، ج۱۰، ص۱۰۵.

2.. همان، ج۸، ص۳۲۶.

3.. العقائد الاسلامية، ج۱، ص۶۴.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
22

و در جاي ديگر، مرادش را از اين سخن بيان مي‌کند و حديثي را قطعي مي‌داند که متواتر باشد يا همراه با قراين قطعي:
در امثال اين مسائل فقط به آيه محکم يا حديث متواتر و يا همراه با قرينه قطعي مي‌توان اعتماد کرد. 1
از ميان اين احاديث، آنهايي را انتخاب مي‌کند که انسان‌ها را هنگامه ميثاق، حضوري سايه‌وار مي‌داند. 2
علامه طباطبايي اين روايت را از کتب روايي نقل کرده است. سندي که شيخ صدوق دارد، چنين است:
ابي، عن سعد، عن احمد بن محمد، عن ابن بزيع، عن صالح بن عقبه، عن عبدالله بن محمد الجعفي و عقبه جميعاً عن ابي جعفر( قال: ان الله ـ عز و جل ـ خلق الخلق فخلق من اُحبّ مما أحب و کان ما أحب ان خلقه من طينه الجنة و خلق من أبغض مما ابغض و کان ما أبغض ان خلقه من طينة النار، ثم بعثهم في الظلال. فقلت: و أي شي الظلال؟ فقال: الم تر الي ظلک في الشمس شئ و ليس بشيء، ثم بعث منهم النبيين فدعوهم الي الاقرار بالله و هو قوله ـ عز و جل ـ : ( وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللهُ(، 3 ثم دعوهم الي ولايتنا فأقرّ بها و الله من أحب و أنکرها من أبغض، و هو قوله ـ عز و جل ـ : (مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِن قَبلُ(، 4 ثم قال أبو جعفر(: کان التکذيب ثمَّ؛ 5
خداوند ـ عزوجل ـ خلق را آفريد به اين نحو که دوستان خود را از چيزي آفريد که آن را دوست مي‌داشت و آنچه دوست مي‌داشت که بيافريند از طينت بهشت بود و دشمنانش را از چيزي آفريد که دشمن مي‌داشت و آنچه دشمن مي‌داشت که بيافريند از طينت آتش بود. آن‌گاه، آنها را در ظلال برانگيخت. پس گفتم: و ظلال چه چيزي است؟ فرمود: آيا نمي‌بيني که سايه‌ات در آفتاب چيزي است، در حالي که [در واقع] چيزي نيست. آن‌گاه، خداوند پيامبران را در ميان آنها مبعوث کرد تا آنها را به اقرار خداوند دعوت کنند و اين، همان گفته خداوند است: «و اگر از آنها بپرسي که چه کسي آنها را آفريد، خواهند گفت: خداوند». سپس ايشان را به اقرار دعوت کردند؛ بعضي از آنها اقرار کردند و برخي ديگر، انکار ورزيدند. آن‌گاه، آنها را به ولايت ما دعوت کردند. پس به خدا سوگند! کساني اقرار کردند که خدا دوستشان مي‌داشت و کساني منکر شدند که خداوند دشمنشان مي‌داشت و اين، همان کلام خداست که مي‌فرمايد: «امّا به آنچه در گذشته تکذيب کرده بودند [باز] ايمان نمي‌آوردند». آن‌گاه، ابو جعفر( فرمود: «تکذيب همان جا بود».
علامه، پس از نقل روايت، در جاي ديگري از الميزان مي‌نويسد:

1.. همان، ج۵، ص۶۲.

2.. همان، ج۱، ص۲۹۳ و ج۸، ص۶۲ و ج۱۴، ص۲۰۵.

3.. سورة زخرف، آيه ۸۷.

4.. سورة يونس، آيه ۷۴.

5.. الکافي، ج۱، ص۴۳۶.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
    تاريخ انتشار :
    پاییز و زمستان 1387
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 33903
صفحه از 423
پرینت  ارسال به