239
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50

اين تأويل نيز با دشواري‌ها و اشکالات زيادي روبه‌روست؛ به عنوان مثال، بايد پرسيد: مقصود از قلب و روح يچست که هاروت و ماروت به عنوان نماد آنها به کار رفته است ؟ مگر چنين نيست که به روان به عنوان حقيقت انساني و به تعبير فلاسفه به جوهر مجرد در ذات و فعل، گاه قلب و گاه روح، گاه عقل، گاه نفس و... اطلاق مي‌گردد؟!
از سوي ديگر، بر اساس آيات قرآن روح نفخه الهي است که خداوند، پس از تکميل مراحل مادي و زميني آفرينش انسان، مي‌آفريند و با اين گام، آفرينش انسان تکميل مي‌گردد: (ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَک اللَّـهُ أَحْسَنُ الْـخَالِقِينَ(.۱ آيا از آيات و روايات بر مي‌آيد که تعلق روح به بدن به معناي ترک عالم قدس و هبوط به حضيض شهوت و دنياي پست است؟! آيا اگر اين همراهي به معناي آلوده شدن به انواع گناهان و لغزش‌ها باشد، به گونه‌اي که روح به جاي بازگشت به جايگاه رفيع اوليه‌اش، مستوجب عذاب ابدي باشد، پس با هزاران آموزه ديني که بر رشد و تعالي روحي انسان تأکيد دارند، چه بايد کرد؟! با چنين سرنوشت محتومي چه جايي براي دعوت پيامبران و اولياي الهي از مردم براي سير در کمال معنوي دارد؟!

نتيجه

با توجه به اشکال‌هاي سندي و مينت که روايات هاروت و ماروت با آنها روبه‌رو هستند و نيز مردود بودن راه‌حل‌هاي تأويلي، تنها راه تعامل با اين روايات، مردود و مجعول دانستن آنهاست که از سوي اهل بيت( نيز تأکيد شده است. از اين رو، شأن نزول آيه سوره مبارکه بقره، نه آن است که در روايات رايج هاروت و ماروت منعکس شده است، بلکه منطبق با تبييني است که در روايت امام حسن عسکري( منعکس شده و ما پيش از اين از آن ياد کرده‌ايم.

کتابنامه

ـ الامثل في تفسير کتاب اللّه المنزل، ناصر مکارم شيرازي، قم: مدرسة الامام اميرالمومنين، بي‌تا.
ـ انوار التنزيل و اسرار التأويل، ناصرالدين ابو سعيد بيضاوي، بيروت: دارالكتب العلميه، 1424ق.
ـ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الابرار، محمد باقر مجلسى، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1403ق.
ـ البداية و النهاية، ابوالفداء اسماعيل بن عمر ابن كثير دمشقى، بيروت: دار احياءالتراث العربى، بى‌تا.
ـ تاريخ ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد ابن خلدون، بيروت: دار الفكر، 1408ق.
ـ التبيان في تفسير القرآن، محمد بن حسن شيخ طوسى، قم: جامعه مدرسين، 1413ق.
ـ التخويف من النار، عبد الرحمن ابن احمد ابن رجب، اردن: بيت الافكار الدولية، بي‌تا.
ـ تذكرة الموضوعات، محمد بن طاهر بن على هندى فتنى، بى‌جا، بى‌تا.
ـ ترجمه تفسير الميزان، سيد محمد باقر موسوي، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1379ش.

1.. سوره مؤمنون، آيه ۱۴.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
238

تأويل‌هايي که از شيخ‌بهايي، فيض‌کاشاني و آلوسي نقل کرديم از سه جهت غيرقابل اعتماد و استناد است.
1. تأويل و حمل روايتي بر مجاز، زبان تمثيل و نماد زماني قابل پذيرش است که اصل صدور روايت از معصوم ثابت شده و آن هنگام که متن آن، به دليل مخالفت با يک دليل قطعي، غير قابل عمل باشد. امکان تأويل وجود ندارد. در بررسي سندي روايات هاروت و ماروت تبيين شد که اين روايات از نظر سند فاقد اتصال يا صحت سند هستند.
2. روايات مورد بحث در مقام تفسير و بيان شأن نزول آيه 102، سوره مبارکه بقره وارد شده است. بر اساس آنچه در آيه آمده و همه مفسران، حتي همين کساني که روايات هاروت و ماروت را به تأويل مي‌برند، پذيرفته‌اند، هاروت و ماروت، بنابر قرائت مشهور ـ که «ملکين» را به فتح لام مي‌خوانند ـ دو فرشته الهي بودند که مسئوليت تعليم سحر به مردم براي مقابله با ساحران فتنه‌جوي عصر سليمان( را بر عهده داشتند و کسي نگفته است که هاروت و ماروت در آيه به معناي رمز و نماد به کار رفته است.
وقتي هاروت و ماروت در آيه، در مفهوم واقعي به کار رفته و نه به معناي رمز و مجاز، چگونه مي‌توان روايات بيان‌گر همين آيه را بر رمز و نماد به تأويل برد؟!
3. با صرف نظر از دو اشکال پيشين، از دانشوراني که تأويل‌هاي پيشگفته را براي روايات هاروت و ماروت ذکر کرده‌اند، مي‌پرسيم:
يک. تأويل‌هاي ارائه شده از سوي شما از چه شواهدي در متون وحياني برخوردار است؟! آيا در خود آيه و روايات مرتبط با هاروت و ماروت شواهدي بر اين تأويل رمزي وجود دارد؟ در اين صورت، چرا به آن استشهاد نکرده‌ايد؟! آيا اختلاف و ارائه تأويل‌هاي مختلف، خود گواه آن نيست که اين تأويل‌ها صرفاً از روي ذوق ارائه شده و فاقد پشتوانه علمي است؟!
دو. در تأويل نخست ذکر شده از شيخ بهايي، از يک شخص عالم کامل و مقرب که دچار سقوط شده و شخص ناقص، جاهل و غرق در گناه که به اوج کمال رسيده، سخن به ميان آمده است؛ اما معلوم نيست هاروت و ماروت نماينده کدام يک از آنها هستند؛ زيرا بر اساس ظاهر آيه و آنچه در روايات آمده، هاروت و ماروت هر دو يک سرنوشت داشته‌اند؛ نه اين که يکي از آنان مقام تعليمي و ديگري مقام تعلمي داشته باشد؟! اگر مقصود از شخص متعلم فاسق، زني به نام زهره است که در اثر تعليم هاروت و ماروت به اوج کمال رسيد، باز دچار ابها‌م‌هاي بيشتري است؛ زيرا در اين صورت، معلم زهره دو تن‌اند، نه يک شخص عالم، و چرا بايد براي زهره دو معلم باشد؟! از سوي ديگر، طبق همه روايات، زهره باعث فريب و لغزش هاروت و ماروت شده و خود مستوجب لعنت الهي شد. با اين حال، چگونه قابل پذيرش است که بگوييم او در مقام تعلّم و نصيحت پذيري،‌ خود را از حضيض گناه به اوج کمال رسانده است؟!
سه. در تأويل‌هاي ديگر نقل شده، هاروت و ماروت نمادي از قلب و روح و زهره نماد بدن دانسته شده است، که قلب و روح از بارگاه قدسيان هبوط داده شد و به خاطر همنشيني با بدن دچار لغزش و گناه شد و تا روز قيامت در انواع عذاب و نعمت در عذاب‌اند.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
    تاريخ انتشار :
    پاییز و زمستان 1387
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 33097
صفحه از 423
پرینت  ارسال به