373
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50

بررسي تفسير بحرالعلوم نشان مي‌دهد كه ابوليث براي لغت و نقش آن در فهم و تفسير قرآن، اهميت ويژه‌اي قايل بوده است؛ به طوري كه در مقدمه تفسير خود، يكي از شروط مفسّر را براي ورود به عرصة خطير تفسير قرآن، دانا بودن او به وجود لغت دانسته است. ۱ او در تفسير خود مكرّراً به بيان معناي واژگان قرآن مي‌پردازد و با استناد به كلام دانشمندان اين فنّ همچون ابن قتيبه، زجاج، خليل و اصمعي به توضيح كلمات قرآن اهتمام مي‌ورزد، بويژه از ابن قتيبه ( قتيبي) ـ كه تفسيري در غريب القرآن نگاشته است ـ ۲ بسيار نقل مي‌كند. ۳
او براي تبيين معناي الفاظ قرآن در يك آيه، گاهي از خود قرآن (ديگر آيه‌ها) نيز مدد مي‌گيرد ۴ و گاهي نيز به شيوة اهل تصوّف در تفاسير ذوقي و عرفاني، در بيان معناي واژه‌ها، شرحي ذوقي عرضه مي‌دارد. ۵
مباحث دانش ساختار شناسي كلمات (علم صرف) مانند اوزان كلمه و مشتقات آن و نيز مسائل نحوي بدون شرح و بسط طولاني در جاي جاي اين تفسير به چشم مي‌خورد.
مبحث واژگان معرّب، يعني كلماتي كه داراي اصل غير عربي هستند و از زبان‌هاي ديگر به زبان عربي آمده‌اند و رنگ و بوي اين زبان را يافته و جزئي از آن شده‌اند. ۶ از مباحث علم لغت‌شناسي در زبان عربي و يكي از مباحث علوم‌ قرآني ‌است. ۷ سمرقندي در مواردي، به اختصار دربارة واژگان معرّب در قرآن سخن گفته و به مباحث آن پرداخته است؛ براي نمونه ذيل آيه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا...( ۸ در تبيين كلمة «راعنا» نخست به غير عربي بودن اصل كلمه اشاره كرده و اصل آن را عبري دانسته است. سپس به تحليل واژه و بيان معناي آن در زبان قوم يهود (زبان عبري) پرداخته و براي اين مقصود از سخنان صاحب نظران نيز بهره گرفته است. ۹
بسياري از مفسّران دربارة تعبير «راعنا» مشابه ديدگاهي را ـ كه ابوليث در تفسيرش عرضه داشته است ـ مطرح نموده‌اند. ۱۰ نمونه ديگر، درباره كلمة «اليمّ» ۱۱ است. سمرقندي دربارة اصل غير عربي آن مي‌نويسد:
يَمّ در زبان عبراني به معنايِ درياست.۱۲

1.. تفسير السمرقندي، ج۱، ص۷۳ ـ ۷۱.

2.. معجم المطبوعات العربية و المعرّّبة، ج۱، ص۲۱۱؛ الأعلام، ج۴، ص۱۳۷؛ معجم المؤلفين، ج۶، ص۱۵۰.

3.. تفسير السمرقندي، ج۱، ص۳۵۸.

4.. همان، ج۳، ص۴۷۲.

5.. همان، ص۴۹۵.

6.. ر.ك: واژه‌هاي دخيل در قرآن مجيد، ص۵۷ ـ ۹۵ مقدمه مؤلف و ص۵ ـ ۲۹ مقدمه مترجم.

7.. البرهان في ‌علوم القرآن، ج۱، ص۲۸۷؛ الإتقان في علوم القرآن، ج‌۱، ص۴۲۷.

8.. سوره بقره، آيه ۱۰۴.

9.. تفسير السمرقندي، ج۱، ص۳۵۸، ۱۴۵.

10.. جوامع الجامع، ج۱، ص۷۵؛ مجمع البيان، ج۱، ص۳۳۶؛ جامع البيان، ج۱، ص۶۵۷؛ تفسير الصافي، ج۱، ص۱۷۸؛ تفسير الجلالين، الإتقان في علوم القرآن، ص۲۲؛ اسباب النزول، ص۲۱.

11.. سوره اعراف، آيه ۱۳۶.

12.. تفسير السمرقندي، ج۱، ص۵۶۵.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
372

و اسرائيليات، نوعي خطر كردن است و از لغزشگاه‌هاي سمرقندي در تفسير به شمار مي‌رود كه پيش از اين به آن اشاره شد. نمونه‌اي از اين شيوه را ذيل آيه 30 سوره بقره: (وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً( مي‌توان ملاحظه كرد كه ابوليث در تفسير و تبيين آيه به شكل گسترده‌اي از «روايات و سخنان متقدّمان» استفاده نموده است ۱ كه هيچ يك از آن سخنان از پيامبر نيست و حداكثر سخناني از صحابه، تابعان و ديگران است. در تفسير سمرقندي، روايات و اقوال، اغلب مسنَد نيستند و معمولاً به شكل مرسَل نقل مي‌شوند. ابوليث بنابر شيوه معمول در تفسيرش، دربارة اقوال و اخباري كه مي‌آورد به بررسي، سنجش، نقد و ردّ و قبول نمي‌پردازد و صرفاً به نقل، توجه و اكتفا مي‌نمايد. ۲

مباحث لغوي در تفسير بحرالعلوم

آشنايي با زبان عربي از مهم‌ترين مقدمات تفسير است و مفسّر قرآن بايد زبان شناس باشد و ساختار و معناي واژگان را خوب بداند و به عبارت ديگر، «فقه اللغه» را نيك بشناسد. علت اين امر، يكي آن است كه قرآن به زبان عربي است: « (إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً( ؛ ما آن را قرآني عربي نازل كرديم» ۳ و ديگر آن كه زبان عربي، مانند زبان‌هاي ديگر، از نظر ساختار و معنا، ظرايف و زوايايي دارد كه با استناد به منابع كهن لغت بايد دريافته شود. در ميان طبقات مفسران طبقه ششم، مفسراني هستند كه پس از پيدايش علوم مختلف و نضيح آنها در اسلام بوجود آمدند و متخصصان هر علم از راه فن مخصوص خود به تفسير پرداختند، نحوي از راه نحو مانند زجاج و واحدي و ابي‌حيان كه از راه اعراب و بياني از راه بلاغت و فصاحت آيات بحث نموده‌اند. ۴
منهج لغوي در تفسير در اواخر قرن دوم و اوايل قرن سوم شكل گرفت، زيرا در اين زمان علم نحو و ساختار شناسي واژگان (صرف) نضج يافته بود و علم تفسير كه به عنوان دانشي بشري در هر زمان از معارف و علوم روزگار خود تأثير مي‌پذيرد و فربه‌تر مي‌گردد، از تحولات علوم زباني و ادبي عربي متأثر مي‌شد و رنگ و بوي آن را پيدا مي‌كرد؛ به گونه‌اي كه برخي مفسران، قرآن را فقط از اين زوايه تفسير مي‌كردند و تفاسيرشان با غلبه يافتن جنبه زباني، منحصراً تفسيري لغوي و نحوي بود. ابوعبيده معمر بن مثني مؤلف مجاز القرآن و دانشمنداني چون زجّاج و فرّاء از آن شمارند. ۵
تفاسير دوره‌هاي بعد، از مباحث لغوي خالي نيست و هر مفسّري در حدّ ضرورت يا نيازي كه احساس مي‌كرده، به اين‌گونه مباحث پرداخته است، لكن هم پاية مفسران متقدّم، هّم خود را به اين امر مصروف نداشته‌اند.

1.. همان، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸.

2.. همان، ج۲، ص۵۰۵، ۵۱۰، ۵۱۹، ۵۲۵، ۵۲۹، ۵۳۴؛ ج۳، ص۴۶۶ ـ ۴۶۷.

3.. سوره يوسف، آيه ۲.

4.. قرآن در اسلام، ص۶۹.

5.. تفسير و مفسران، ج۲، ص۳۰۸، ۳۲۳، ۳۲۵، ۳۲۹ ـ ۳۳۱.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
    تاريخ انتشار :
    پاییز و زمستان 1387
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 33905
صفحه از 423
پرینت  ارسال به