73
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50

در واقع، نهج البلاغه وي شايد حدود نصف نهج البلاغه‌ شناخته شده باشد و او تقريباً بسياري از خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌هاي معروف را حذف کرده است. در اين ويرايش و حذف و اصلاح، چه بسا مسائل عقيدتي و فرقه‌اي حاکم بوده است و او از منظري خاص کوشيده باشد برخي از خطبه‌ها، به خصوص خطبه سوم را حذف کند. به همين سبب، ممکن است کار او علمي و دقيق نباشد. اما درباره حديث خيار خصال النساء، اين ترديد موجه به نظر نمي‌رسد و مي‌توان گفت که او نتوانسته است دلايلي قانع کننده براي آوردن آن بيابد. در واقع، وي حکمت پيش از آن، يعني حکمت 233 را آورده و حکمت بعدي در اين کتاب حکمت 246 است و در اين ميان دوازده حکمت را يکجا حذف کرده است. ۱ گفتني است که اين کتاب در نوع خود، اولين کار است.
بدين ترتيب، با نقادي بيروني، روشن مي‌شود که اين حديث نه تنها سندي ندارد، در برخي از نسخ کهن نيز نيامده است. با اين همه کسي از شارحان به اين نکته اشاره نکرده است.

2-5. بررسي محتوايي حديث

اين حديث ساختاري استدلالي دارد؛ به اين معنا که ادعايي مطرح مي‌شود، نمونه‌هاي آن بيان و به سود هر نمونه استدلال مي‌شود. در نتيجه، با حکمي تعبدي رو به رو نيستيم و مي‌توانيم در اين استدلال‌ها درنگ و ترديد کنيم. در اين حديث، سه استدلال به سود سه ادعا مطرح شده است که به نظر نمي‌رسد هيچ يک پذيرفتني باشد. نخست، ميان تکبر و عفت پيوندي مثبت بر قرار شده و ادعا شده است که زنِ متکبر خود را در اختيار ديگران قرار نمي‌دهد؛ حال آن که رابطه‌اي ضروري ميان اين دو نيست. آنچه شخص را از کجروي باز مي‌دارد، ايمان يا ترس از تنبيه و يا نياز به همرنگي با جماعت است، نه تکبر. اگر هم استدلال فوق پذيرفته شود، حداکثر آن است که شخص متکبر خود را در اختيار هر «ناکسي» نمي‌گذارد؛ ليکن همچنان امکان همدلي با «کسان» و همگنان بر قرار است. نکته مهم‌تر درباره تکبر، آن است که اين رذيلت در سنت ديني از منفورترين رذايل به شمار مي‌رود و درباره آفات آن بسيار سخن گفته شده است که يکي از آنها بازدارندگي آن از کمال و ديگري خردسوزي است. در موارد ديگري از حضرت امير و ديگر ائمه به صراحت آمده است که تکبر مانع کمال شخص مي‌شود و اين مطلبي است مجرب و بديهي. انسان تا زماني که احساس نقص و نياز مي‌کند، به حرکت ادامه مي‌دهد، اما از زماني که دچار عجب شد و شيفته کمالات خويش گرديد، يا آلوده تکبر شد و خود را از ديگران برتر ديد، از کسب کمالات باز مي‌ماند. به همين سبب، حضرت امير فرموده است:
الإعجاب يمنع الإزدياد؛
خودشيفتگي مانع فزون‌جويي است. 2

بيهقي نيز در شرح اين حديث مي‌نويسد:

1.. نهج البلاغه: نسخة جديدة محققة و موثقة، ص‌۸۳.

2.. نهج البلاغه، حکمت شماره ۱۶۷.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
72

محمدمهدي جعفري نيز نتوانسته است سند اين حديث را نشان دهد. ۱ با آن که هادي کاشف الغطا معتقد است نهج البلاغه پس از شريف رضي، هيچ گونه تغييري نکرده و نسخه اصلي به خط گردآورنده موجود است، به گونه‌اي که حتي «يک کلمه» ۲ بدان افزوده نشده است، عملاً بايد وجود تغييراتي را در اين متن پذيرفت که مهم‌ترين آن، نبود برخي کلمات قصار در برخي از نسخ است. وي با آن که کوشيده است تا اسناد سخنان حضرت امير( را از دل متون تاريخي بيرون بکشد، موفق نشده براي اين حديث سندي بيابد. از اين رو، در بخشي که به منابع کلمات قصار اختصاص داده، به اين حديث اشاره نکرده است. بدين ترتيب، با حديثي مرسل مواجه هستيم که براي نخستين بار در متني صوفيانه از اهل سنت پديدار شده است.
مهم‌تر، آن که اين حديث در برخي از نسخه‌هاي کهن نهج البلاغه نيامده است. اين کار نسخه‌شناسان است که با ردگيري نسخ کهن دريابند که اين حديث در کدام نسخه‌هاي کهن آمده است، ليکن در اين جا به استناد سه منبع مي‌توان اين ادعا را پيش کشيد که اساساً چه بسا در نسخه اصلي نهج البلاغه اين حديث نبوده است. يکي کتاب حدائق الحقائق في شرح نهج البلاغه است که در قرن ششم نوشته شده است. قطب الدين کيذري بيهقي، عالم بزرگ شيعي در اين کتاب اين حديث را نقل نمي‌کند و ظاهراً در نسخه‌ او نشاني از آن نبوده است. گفتني است که اين کتاب دو جلدي شرح همه نهج البلاغه است و در آن احاديث قبلي و بعدي اين حديث شرح شده، ليکن خبري از اين حديث در آن نيست. جاي منطقي اين حديث در صفحات 664-665 اين کتاب مي‌توانست باشد. ۳
منبع دوم، معارج نهج البلاغه است، که نخستين شرح بر جاي مانده از نهج البلاغه به شمار مي‌رود، ۴ و در آن اشاره‌اي به اين حديث نشده است. اين شرح نيز کامل است و شرح احاديث قبل و بعد از آن تا پايان آمده است. ۵ درباره تشيع نويسنده اين شرح اختلاف نظر است که محقق آن، آقاي اسعد الطيب، پس از نقل دلايل طرفين، به تسنن وي نظر مي‌دهد. ۶
اين دو منبع از جهاتي شبيه هم هستند: هر دو به قرن ششم تعلق دارند و نويسنده هر دو بيهقي هستند. مهم‌تر، آن که شارحان اين دو منبع نخواسته‌اند نهج البلاغه موجود زمان خود را بازسازي کنند، بلکه همان متن موجود را شرح کرده‌اند. ليکن منبع سوم از اين جهت متفاوت است. اين منبع از آن دکتر صبري ابراهيم السيد است که در آن کوشيده با بررسي اسناد تاريخي تنها آن سخناني را که احرازشان به حضرت امير مؤمنان قطعي است، در کتاب خود ثبت کند و بدين ترتيب، نهج البلاغه‌اي متفاوت به دست دهد. وي که از محققان اهل سنت است، در نهج البلاغه «موثق» خود اين حديث را نياورده است.

1.. پژوهشي در اسناد و مدارک نهج البلاغه، ص‌۱۲۴.

2.. مدارک نهج البلاغه و دفع الشبهات عنه، ص‌۱۱۴.

3.. حدائق الحقائق في شرح نهج البلاغه، ۱۳۷۵.

4.. معارج نهج البلاغه، ص‌۹۹.

5.. همان، ص۸۵۴.

6.. همان، ص‌۶۶.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 49 و 50
    تاريخ انتشار :
    پاییز و زمستان 1387
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 33448
صفحه از 423
پرینت  ارسال به