145
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51

كه براي ما معلوم نيست. اين مفاهيم كلي، عين ذات واجب نيست. در اين مطالب هيچ نزاع و مناقشه‌اي نيست. بحث بر سر عينيت افراد، همراه با ذات است و اين امري مردود است. همچنين هيچ دلالتي بر نفي موارد دوم و سوم ندارد، زيرا مبني بر خلط ميان مفهوم كلي و فردي است؛ چون اگر مراد، اين است كه ذات بالذات عين مفاهيم كلي باشد، في الجمله آنچه ذكر نموده داراي وجهي است.
ليكن اگر مراد اين است كه ذات بالذات عين افراد آن مفاهيم باشد، سخني لغو و باطل است. چون عبارت «الذات عالمة» در عين حال، به مانند عبارت «الذات عين فرد لهذا المفهوم» است و معناي آن «الذات بالذات» نيست. استدلال بر مدعاي او، ما را از استدلال بر عينيت فرد و مفهوم ديگر بي‌نياز نمي‌سازد. عينيت، ميان افراد با تغاير ميان مفاهيم منافي نيست. اين شبهه، نتيجه اشتباه در حمل است. مفاهيم مغاير، بر يكديگر حمل نمي‌شوند؛ گاه، هريك بر بقيه بنا بر حمل متعارف، حمل مي‌شوند. بر مفهوم موجود، مفهوم «واحد» حمل نمي‌شود [و بالعكس]؛ يعني گفته نمي‌شود: مفهوم الموجود مفهوم الواحد، ليكن گفته مي‌شود:كل موجود واحد و بالعكس. اين معيار صفات كمالي است.
آخرين پاسخ فخر رازي نيز اين است كه صفات اموري حقيقي و زايد بر ذات‌اند. اين‌گونه به آغاز سخن بازمي‌گرديم؛ چون قايل به عينيت گويد: جايز است كه آن صفات داراي فردي قائم به ذات باشد؛ به طوري كه چيزي به آن قائم نباشد. ۱

دوم. نقد روش شناختي علامه شعراني از شرح ملا صالح

فيلسوف، متكلم و محدث فقيه، علامه شعراني( با نگاه دقيق به شرح ملا صالح، آن را مورد ارزيابي و نقد قرارداده است. در اينجا به نمونه‌هايي از نقد او اشاره مي‌گردد:
الف. در حديثي از «باب الإرادة أنها من صفات الفعل»، امام صادق(عليه السلام) بيان مي‌فرمايد كه خشنودي خداوند، با خشنودي بندگان متفاوت است. خشنودي حق تعالي، مستلزم تغيير و تحول نيست. آن حضرت در توضيح اين مطلب مي‌فرمايد: «لأن المخلوق أجوف...»، يعني چون مخلوق، اجوف و توخالي است.
ملا صالح در شرح اين مطلب مي‌نويسد:
مقصود، اين است كه هر موجود جسماني داراي حجمي داخلي است، با مقداري خاص. يا اين‌كه مقصود بطن انسان و قفسه سينه اوست كه قلب در آن است.
علامه شعراني در نقد اين نظر مي‌نويسد:
بايد معناي جوف و خالي بودن را، اعم از خلو جسماني و غير جسماني دانست، صرف تركيب پذيري هر شيء دليل بر وجود نوعي «خلو» در آن است. بنا بر اين، مي‌توان معناي جوف را به «خلو ذاتي» از وجود و نوعي تركيب از وجود يا ماهيت يا وجود و حد وجودي تفسير نمود كه مستلزم اتكا به واجب تعالي در وجود است. ۲

1.. همان.

2.. شرح الکافي، ج۳، ص۳۵۸.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
144

از ديدگاه ملا صالح، اين پاسخ‌ها مستلزم تناقض است. شارح توضيح مي‌دهد كه فخر رازي، ذات عاري از وحدت را واحد دانست. ذات عاري از وجود و وجوب را موجود و واجب دانست و نيز ساير صفات او، يا اين‌كه معناي عينيت صفات را نفهميده است، يا ميان مفاهيم كلي و افراد آنها فرقي قايل نشده است.
شارح درباره فرض نخست چنين توضيح مي‌دهد:
از نظر محققان، معناي صفات واجب عين ذات الهي است. ذات او به جاي آن صفات است. آنچه در ممكنات بر ذات همراه با صفات مترتب مي‌گردد، در واجب به شكل كامل بر ذات مترتب مي‌گردد. معناي آن، اين نيست كه آن صفات، در حقيقت، عين ذات است و نيز در عين حال بر نفي عينيت به اين معنا دلالت نمي‌كند. ۱
علامه شعراني در پاورقي اين كتاب، درباره اين عبارات شارح چنين مي‌نويسد:
عبارت «ذات او به جاي صفات است» نظر محققان نيست.
صدر المتألهين مي‌گويد:
معناي عينيت و عدم زيادت، صرف نفي اضداد از خداي تعالي نيست تا علم او، نفي جهل و قدرت او، نفي عجز باشد. اين مطلب، درباره ساير صفات، همچون سمع و بصر نيز قابل قياس است؛ زيرا مستلزم تعطيل خواهد بود. همچنين معناي عالم و قادر بودن خداوند اين نيست كه آنچه بر ذات او مترتب مي‌شود، بر صرف ذات او مترتب گردد. ۲
شارح درباره پاسخ دوم فخر رازي چنين توضيح مي‌دهد:
كسي كه معتقد است، اين صفات در حقيقت، عين ذات است، اين مطلب را رد نمي‌كند كه مفاهيم كلي اين صفات در حقيقت، عين ذات است.
وجودي كه، از آن به «بودن» تعبير مي‌شود و علمي كه از آن به «دانستن» تعبير مي‌شود و ساير صفات عين ذات است. بلكه مراد از وجود، مبدأ آثار و مراد از علم مبدأ انكشاف است؛ مثلاً زيد، وجود و علم نيست، بلكه موجود و عالم به وجودي است كه زايد بر وجود اوست.
ليکن اين افراد در واجب، عين ذات است؛ يعني ذات او، بالذات (نه به صفت زايد)، مبدأ آثار و مبدأ انكشاف است. پس ذات او بالذات، وجود، وجوب، وحدت، علم، قدرت، حيات، سمع، بصر و... است و نيز [در عين حال]، موجود، واجب، واحد، عالم، قادر، حي، سميع و بصير است. نبايد گفت، مشتق تنها بر شيء صدق مي‌كند، به اعتبار اتصاف آن به مشتق منه، نه بر خود مشتق منه، زيرا حصر ممنوع است. چون از شروط صدق مشتق بر شيء اين نيست كه در عالم خارج داراي ما به ازاء، يعني موصوف، صفت و اتصاف باشد. اگر صرف سفيدي، قائم به ذات فرض شود، [در واقع] همان سفيد است.
اين مطلب درباره ساير صفات، همچون وجود و علم نيز صدق مي‌كند. آنچه ما از هر صفتي مي‌دانيم، همان مفهوم كلي است، نه هر فرد آن. بعيد نيست كه اين مفهوم، داراي فردي باشد

1.. همان.

2.. همان، ص۳۲۶.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
    تاريخ انتشار :
    بهار 1388
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 24454
صفحه از 171
پرینت  ارسال به