89
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51

با توجه به ترديدناپذير بودن شمار آيات ـ چنان كه توضيحش گذشت ـ بايد مشكل ياد شده را با شيوه اي علمي و منصفانه حلّ نمود.

ديدگاه كليني در باره مفاد حديث

مرحوم كليني( اين حديث را آخرين حديث، از باب النوادر، از كتاب القرآن، در كتاب شريف الكافي مي آورد. شيوه مرحوم كليني در مجموعه الكافي اين است كه آن را بر كتاب هاي متعدّدي و هر كتاب را بر باب هايي مرتّب ساخته و براي هر بابي عنواني متناسب با محتوايش قرار داده و سپس احاديث شاذّ و نادر را در بابي با عنوان «نوادر» جاي داد؛ زيرا طبق فرهنگ حديثي شيعه و احاديثي كه كليني ۱ خود و جز او نقل مي كنند، احاديث شاذّ و نادر ـ كه مخالف كتاب يا سنّت معتبر و مورد عمل و يا خلاف اجماع هستند ـ ۲ از مقام اعتبار ساقط اند.
همچنين، وقتي كليني خود احاديثي ۳ نقل مي كند كه بر مصونيت الفاظ و عبارات قرآن و وقوع تحريف معنايي در تفسير آن دلالت دارد، حديثي كه در ظاهرش مخالف آنها باشد، يا بايد تأويل رود و يا اگر قابل تأويل نبود، طرح شود.
با اين توجّه آوردن اين حديث در باب نوادر، آن هم آخرين حديث از اين باب، به روشني حاكي از اعتقاد كليني( به وجود مشكل يا شذوذ در اين حديث است؛ اما حديث را به دليل استواري سند مي آورد. بر اين اساس، به نظر مي رسد، كار كليني در آوردن حديث در اين موضع، از دو حال بيرون نيست:
الف. يا خود وجهي قابل اعتماد براي حلّ مشكل اين حديث نمي يابد، ليكن به مصداق «ربّ حامل فقه إلي من هو أفقه منه»، ۴ آن را در كتابش مي آورد تا حديث به پسينيان برسد؛ زيرا «كم ترك الأوّلون للآخرين».
ب. و يا خود بر وجه تأويل حديث آگاهي داشت، ليكن آن را در باب نوادر جاي مي دهد تا به مشكل حديث و شذوذ آن در ظاهر بدوي مفادش توجّه بدهد؛ زيرا تا آنجا كه ممكن است، بنا بر آوردن مباحث تحليلي ندارد و بيشتر مي كوشد با چينش، ترتيب، تبويب و عنوان دهي به ابواب احاديث رأي و وجهه نظر خود را نمايان سازد.

1.. چنان‌كه خود كلينى در مقدّمه كتابش تصريح مى كند: إنه لا يسع أحدا تمييز شيء مما اختلف الرواية فيه عن العلماء( برأيه، إلا على ما أطلقه العالم بقوله(: «اعرضوها على كتاب الله فما وافى كتاب الله عزوجل فخذوه، و ما خالف كتاب الله فردوه... وقوله(: «خذوا بالمجمع عليه، فإن المجمع عليه لا ريب فيه» ( الكافي، ج۱، ص۸)

2.. همچنين كلينى در مقبوله عمر بن حنظله از امام صادق نقل مى كند: «... و يترك الشاذّ الذي ليس بمشهور عند أصحابك؛ فإنّ المجمع عليه لاريب فيه» ( الكافي، ج۱، ص۶۸ ح۱۰). و در حديث منقول از امام باقر آمده است: «يا زرارة خذ بما اشتهر بين اصحابك و دع الشاذّ النادر» (عوالي اللئالي، ج۴، ص۱۳۳، ح۲۲۹؛ مستدرك الوسائل، ج۱۷، ص۳۰۳؛ بحار الأنوار، ج۲، ص۴۵، ح۵۷).

3.. كلينى در كتاب روضة الكافي با اسنادش از امام باقر( نقل مى كند كه در نامه اش به سعد الخير مى فرمايد: «وكان من نبذهم الكتاب أن أقاموا حروفه وحرفوا حدوده فهم يروونه ولا يرعونه» (الكافي، ج۸، ص۵۲، ح۱۶)؛ نيز ر. ك: الكافي، ج۲، ص۶۲۷، ح۱)

4.. الكافي، ج۱، ص۴۰۳، ح۱.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
88

و در برخي نسخ الكافي عدد «سبعة آلاف آية» آمده است.
حديث از نظر سندي صحيح محسوب مي شود؛ زيرا «عليّ بن الحكم» از ثقات و اجلّاي ۱ اصحاب امام رضا و امام جواد( است. مرحوم آية الله خويي( در بحثي اثبات مي كند كه عناوين ذيل همگي مربوط به يك نفر هستند: عليّ بن الحكم، عليّ بن الحكم الكوفي و عليّ بن الحكم بن الزبير و عليّ بن الحكم الأنباري. ۲
«هشام بن سالم» نيز از ثقات و اجلّا و از خواصّ اصحاب امام صادق و امام كاظم( است. نجاشي درباره اش مي گويد:

هشام بن سالم الجواليقي، مولي بشر بن مروان، أبو الحكم... ثقة، ثقة. ۳

ديگر رجاليان نيز با سياق يا الفاظ دالّ بر پذيرش، به نقل گفتار نجاشي پرداختند. ۴ به هر حال، رجاليان شيعه، بر توثيق او اتّفاق نظر دارند؛ تا جايي كه ابن غضايري هم درباره اش مي گويد:

هشام بن سالم الجواليقي، ثقة، ثقة. ۵

اسناد كليني به عليّ بن الحكم نيز صحيح است؛ زيرا مبتني بر تعليق معروف از كليني، بر اِسناد قبل است؛ يعني:

محمّد بن يحيي، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم. ۶

وثاقت و جلالت هر يك از محمّد بن يحيي العطّار و احمد بن محمد بن عيسي اشعري نيز روشن تر از آن است كه نيازمند بيان باشد.

مشكل مدلولي در ظاهر حديث هشام

حديث، در ظاهر، با وجه مورد اتّفاق عددشناسان آيات قرآني و اجماع جمهور مسلمين و نيز با مجموعه يقين‌آوري از نصوص در تنافي است؛ زيرا كسي در تعداد آيات، عدد هفده هزار و بلكه حتّي هفت هزار را هم ادّعا ننموده است ۷ . اين خبر ـ كه از مصاديق «مشكل الحديث» است ـ معضلاتي را در پي داشت؛ از جمله بهانه كردن دشمنان مكتب اهل بيت(عليهم السلام)، براي فتنه انگيزي و متوجّه ساختن بهتان قول به تحريف، بر آنان.

1.. شيخ طوسى مى گويد: «عليّ بن الحكم الكوفي، ثقة جليل القدر، له كتاب أخبرنا به جماعة عن محمّد بن علي بن الحسين بن بابويه، عن أبيه، عن محمد بن أحمد بن هشام، عن محمد بن أحمد بن السندي عنه؛ و رواه محمد بن علي، عن أبيه، عن محمد بن الحسن، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد عنه، و أخبرنا به ابن أبي جيّد، عن ابن الوليد، عن الصفّار و أحمد بن إدريس و الحميري و محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عنه» ( الفهرست، ۱۵۱ ر۳۷۶)

2.. ر.ك: معجم رجال الحديث، ج۱۱، ص۳۸۱ ـ ۳۹۵ ر۸۰۷۶ ـ ۸۰۸۹.

3.. رجال النجاشي، ۴۳۴ ر ۱۱۶۵.

4.. ر.ك: خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، ص۲۸۹؛ رجال ابن داود، ص۲۱۱.

5.. الرجال لابن الغضائري، ص۱۱۷- ۱۸۵.

6.. ر. ك: الكافي، ج۲، ص۶۳۴، ح۲۷.

7.. ر. ك: مجمع البيان، ج۱، ص۷۷؛ الجامع لأحكام القرآن (تفسير القرطبي)، ج۱، ص۶۴ ـ ۶۵.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
    تاريخ انتشار :
    بهار 1388
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 31648
صفحه از 171
پرینت  ارسال به