91
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51

قرآني، پس از رسول خدا(، نزد امير المؤمنين( و سپس نزد ساير اوصيا( محفوظ مانده است.
ب. اين مصحف شريف همان قرآني است كه امام علي( با خطّ خود و املاي رسول خدا( نوشت ۱ و پس از رحلت آن حضرت( نيز چند ماه، كار ترتيب و تنظيم و ديگر شؤون مربوط به تبيين آن را تكميل فرمود و بر صحابه عرضه نمود؛ اما به دليل قدر ناشناسي برخي صحابه از آن مصحف شريف، عموم مردم از دسترسي به آن محروم ماندند. ۲ گرچه عدم امكان دستيابي مستقيم امّت به آن، محروميتي است كه بدان مبتلا هستيم، ليكن گنجينه هاي حديثي مأثور از رسول خدا( و اهل بيت(عليهم السلام)، دست‌كم، در حدّي كه مبادي تكليف و دين شناسي را كامل و استوار سازند، اين نقيصه را جبران نمودند. و چنانچه، با وجود وحي قرآني و سنّت كه مُشرَب از وحي قرآني و بياني است، امّت در مبادي تكليف و شناخت دين، بدان نياز مستقيم و مبرم داشت، بي‌شكّ، از دسترسي عموم مردم به دور نگه داشته نمي شد: (قُلْ فَلِلّهِ الْحـُجَّةُ الْبَالِغَةُ(.۳
ج. با پذيرش اصل اين تأويل، عبارت «سبعة آلاف آية» ظهور دارد كه تمام آن مجموعه شريف، اعمّ از وحي قرآني و بياني، به صورت آيه، آيه است. حال، آيا اين تعبير به آن دليل است كه آيات وحي بياني آن نيز همانند وحي قرآني داراي رؤوس آيات، يعني فواصل و مواقف است، يا اين كه ذكر شماره براي آيات وحي بياني از باب مشاكلت در تعبير و ناظر به بيان حجم آن مجمعه قدسي نسبت به حجم مصحَف شريف است؟ يعني نسبت حجم بخش وحي بياني به وحي قرآني نزديك دو سوم است؛ به گونه اي كه اگر آن نيز داراي فواصلي چون آيات وحي قرآني بود، حجم مجموع آن مصحف شريف، به حدود هفده هزار آيه مي رسيد؟ به هر حال، در پرسش ياد شده، هر دو وجه احتمال مي رود؛ ولي ما راهي به تحقيق و كشف حقيقت در اين زمينه نمي بينيم.
ظاهراً گفتار صدوق ۴ و محدّث ارموي ۵ و جصّاص ۶ ـ كه از آن تعبير به «وحياً ليس بقرآن» نموده اند ـ نيز ناظر به همين وجه است؛ نه مطلق حديث قدسي نازل از سوي خداي متعال بر رسول خدا(. چنانچه جز اين باشد، وجه نقد آن در مباحث آينده مي آيد.
د. سنّت، اعمّ از مفاهيمي چون حديث قدسي و وحي بياني است. بنا بر اين، سنّت پيامبر(صلي الله عليه و آله) در وحي بياني منحصر نمي شود، بلكه جز آن نيز، هر آنچه كه در امور غيرعادي مي فرمود، برگرفته از وحي الهي بود: (وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهـَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى(.۷ به علاوه، وحي بياني نيز مساوي با وحي غير قرآني

1.. محدّث فيض در اين باره مى گويد: «فلعلّ البواقي تكون مخزونة عند أهل البيت( و تكون فيما جمعه أمير المؤمنين(» ( الوافي، ج۹، ص۱۷۸۱)

2.. ر.ك: تفسير القمي؛ بحار الأنوار، ج۹۲، ص۴۸ و ۵۲؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج۲، ص۴۰؛ الفهرست لابن النديم، ص۴۷ ـ ۴۸؛ الاتقان، ج۱، ص۵۷؛ الاحتجاج، ج۱، ص۳۸۳؛ التفسير الصافي، ج۱، ص۴۷؛ نور الثقلين، ج۱، ص۴۲۱، ح۴۷۸؛ تفسير البرهان، ج۱، ص۱۶.

3.. سوره انعام، آيه ۱۴۹.

4.. ر.ك: الاعتقادات، ص۸۴.

5.. الإيضاح، ص۲۱۶ (تعليقه ارموى بر كتاب الإيضاح فضل بن شاذان).

6.. ر. ك: الفصول في الاصول جصّاص، ج۱، ص۳۰۵ و ج۲، ص۳۵۱؛ المجموع، ج۱۶، ص۲۳۵.

7.. سوره نجم، آيه ۳ – ۴.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
90

راه هاي حلّ مشكل حديث هشام

صورت اجمالي و ترتيب منطقي راه‌حل هاي مورد نظر اين است كه اگر تصديق متن و مفاد حديث، با حفظ مفاد ظاهر آن و يا با تأويل آن بر وجهي صحيح، ممكن بود، حديثْ مورد تصديق قرار مي گيرد؛ و گر نه، اگر درنگ در نُسخه ها ما را به نسخه معتبر ديگري برساند، بر همان نسخه اعتماد مي گردد، و چنانچه اعتبار آن نسخه احراز نشد، به عنوان وجه احتمال و راه حلّي ثبوتي و نفس الاَمري قابل ملاحظه خواهد بود؛ هرچند در مقام اثبات و التزام، قابل اعتماد نمي تواند باشد. و چنانچه تأويل آن به هيچ شكلي ممكن نبود، به دليل شذوذ و مخالفت با دلايل قطعي، همانند كتاب يا سنّت و يا عقل از مقام اعتبار ساقط خواهد بود.
پس مجموع راه هايي كه براي حلّ مشكل دلالي اين حديث مورد بررسي قرار مي گيرد عبارت اند از: 1. تأويل حديث، 2. درنگ در نسخه حديث، 3. حكم به عدم حجّيت حديث شاذّ.

تأويل حديث و وجوه آن

در تأويل حديث معاني سه گانه ذيل را به ترتيب مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم: 1. حمل بر معناي جامع وحي قرآني و بياني، 2. حمل بر معنايي شامل وحي غير قرآني، 3. حمل بر نسخ تلاوت.

حمل بر معناي جامع وحي قرآني و وحي بياني

طبق نسخه هاي متعدّد و مشهور از الكافي، عبارت حديث هشام در ذكر عدد آيات به صورت: «سبعة عشر ألف آية» آمده است ۱ . نخستين و قوي ترين احتمالي كه به نظر مي آيد، حمل آن بر معنايي شامل وحي بياني است؛ يعني مقصود از «القرآن» در عبارت «إنّ القرآن إذا جاء به جبرئيل( إلي محمّد(، سبعة عشر ألف آية»، ۲ مجموعه وحي قدسي مشتمل بر وحي قرآني و وحي بياني است كه از سوي خداي متعال بر رسول خدا( نازل شده است. براي توضيح اين تأويل بايد گفت:
الف. مراد از «القرآن» در حديث «إنّ القرآن إذا جاء به جبرئيل( إلي محمّد(، سبعة عشر ألف آية»، وحي قدسي شامل وحي قرآني و وحي بياني است. تعبير از چنين معنايي به «القرآن» نيز، علاوه بر مجاز تغليب ۳ ، مي تواند بدين لحاظ باشد كه وحي بياني حاوي بيان تفسير و تأويل قرآن است. بنا بر اين، تعبير از چنين مجموعه قدسي مشتمل بر متن و تبيين قرآن به «القرآن» تعبير مجازي پذيرفته اي است. نتيجه، اين خواهد بود كه شش هزار و دويست و اندي از آن، وحي مُعجِز قرآني باشد و بقيه اش وحي بياني متكفّل تبيين و تأويلِ همان وحي قرآني. وحي قرآني آن، با پشتوانه نقلي قطعي و فوق تواتر، به صورت مصحف شريف گردآمده، ميان مسلمين انتشار يافت و بقيّه اش همراه نسخه اي از مجموعه وحي

1.. همين طور اگر نسخه «سبعة آلاف آية» را برگزينيم، ولى حمل بر تقريب و رُندگويى را نپذيريم؛ گرچه اين نسخه و حمل بر تقريب ضعيف است و شايسته پذيرش نيست.

2.. الكافي، ج۲، ص۶۳۴، ح۲۸.

3.. وجه ترجيح جانب وحى قرآنى بر وحى بيانى در اين تغليب، شرافت وحى قرآنى بر وحى بيانى است؛ زيرا در وحى قرآنى هم عبارات و الفاظ و هم معانى از سوى خداى متعال است؛ بر خلاف وحى بيانى كه عباراتش متعلّق به فرشته وحى است.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
    تاريخ انتشار :
    بهار 1388
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 29586
صفحه از 171
پرینت  ارسال به