95
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51

سپس براي اثبات مصونيت قرآن از هرگونه تحريفي، دلايل و شواهد متعدّد و متقني مي آورد. و در ادامه، با اشاره به حديث هشام و در تأويل آن مي گويد:
بل نقول: إنّه قد نزل الوحي الذي ليس بقرآن، ما لو جمع إلي القرآن لكان مبلغه مقدار سبعة عشر ألف آية. و ذلك مثل قول جبرئيل للنبي(... ۱
سپس مي گويد:
و مثل هذا كثير، كلّه وحي ليس بقرآن، و لو كان قرآنا لكان مقروناً به، و موصولاً إليه غير مفصول عنه... . ۲
روشني بيان صدوق در وجه تأويل حديث، ما را از توضيح گفتارش بي‌نياز مي سازد. در ملاحظه گفتار صدوق به سه نكته توجّه مي دهيم:
الف. صدوق در گفتارش واژه «القرآن» در صحيحه هشام را به معناي «الوحي الذي ليس بقرآن» و «وحي ليس بقرآن» گرفته است؛ حال آيا مقصود او از «وحي ليس بقرآن» همان وحي بياني است كه قرآن نيست، ولي تبيين گر قرآن است كه از سوي خداي متعال نازل مي گردد؟ يا معنايي اعمّ از وحي بياني و وحي قدسي غير مبيّن قرآن كريم مقصود است؟ اگر مقصود او تنها همان وحي بياني در كنار وحي قرآني باشد، سخني روشن و استوار است؛ ولي چنانچه مقصودش معناي وحي قدسي غير قرآني باشد ـ كه اعمّ از وحي بياني است ـ گفتارش خلاف ظاهر است؛ زيرا در عين درستي گفتارش، تنها اشكال تفسير شي ء به اعمّ از مفادش متوجّه آن مي گردد. گرچه از ظاهر حال چنين برمي آيد كه صدوق در پي تعيين دقيق حدود و ثغور اين مقوله نبوده و تنها مي خواست با ذكر معناي صحيحي حديث مزبور را از لغزشگاه خسارت بار تنافي مفاد حديث با حقيقت خلاف قرآن و سنّت و عقل و يقينيات تاريخي بيرون آورد؛ به گونه اي كه اگر تفاصيل اين چند معنا بر وي عرضه مي شد، همان معناي وحي بياني را برگزيند.
ب. مواردي را كه صدوق با عبارت «مثل قوله:... » آورده، همگي از قبيل همان گونه ها و مواردي است كه عالمان و محدّثان سنّي بيشتر از آن به نسخ التلاوة ياد مي كنند.

1.. الاعتقادات، ص۸۴.

2.. مرحوم صدوق( در اينجا نمونه هايى از احاديث غير قرآنى را نقل مى كند؛ از جمله: «مثل قول جبرئيل للنبي(: إن الله تعالى يقول لك: يا محمد، دار خلقي». و مثل قوله: «اتق شحناء الناس و عداوتهم». ومثل قوله: «عش ما شئت فإنك ميّت، و أحبب ما شئت فإنك مفارقه، و اعمل ما شئت فإنك ملاقيه. و شرف الموهن صلاته بالليل، و عزه كف الاذى عن الناس». و مثل قول النبي(: «ما زال جبرئيل يوصيني بالسواك حتّى خفت أن أدرد و أحفر، و ما زال يوصيني بالجار حتى ظننت أنه سيورثه، و ما زال يوصيني بالمرأة حتى ظننت أنه لا ينبغي طلاقها، و ما زال يوصيني بالمملوك حتى ظننت أنه سيضرب له أجلا يعتق به». و مثل قول جبرئيل( للنبي( حين فرغ من غزوة الخندق: «يا محمد! إن الله يأمرك أن لا تصلي العصر إلا ببني قريظة». ومثل قوله(: «أمرني ربي بمداراة الناس كما أمرني بأداء الفرائض». و مثل قوله(: «إنا معاشر الانبياء أمرنا أن لا نكلم الناس إلا بمقدار عقولهم». و مثل قوله(: «إن جبرئيل أتاني من قبل ربي بأمر قرّت به عيني، و فرح به صدري و قلبي، يقول: إن عليا أمير المؤمنين، و قائد الغر المحجلين». و مثل قوله(: «نزل علي جبرئيل فقال: يا محمد! إن الله تعالى قد زوج فاطمة عليا من فوق عرشه، و أشهد على ذلك خيار ملائكته، فزوجها منه في الارض، و أشهد على ذلك خيار اُمّتك».


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
94

چنان كه ملاحظه مي نماييد، محدّث فيض، بي‌آن‌كه در ضرورت تأويل حديث ترديدي كند، در تأويل آن سه احتمال ذكر مي نمايد: احتمال نخست، به همين وجه «وحي بياني» برمي گردد. احتمال دوم مابه‌التفاوت 6236 آيه از هفت‌هزار را مربوط به تفاوت در شمارش و تحديد رؤوس آيات مي داند. احتمال سوم وقوع نسخ تلاوت است، كه برخلاف ديدگاه مشهور عالمان شيعه، مورد پذيرش قاطبه عالمان سنّي است.
نظريه نسخ تلاوت نظريه اي بس ضعيف، بلكه سخيف است. از اين رو، عمده عالمان شيعي آن را مردود مي شمارند. و به شدّت، كم طرفدار است. به همين جهت، محدّث فيض نيز آن را به عنوان آخرين احتمال، به عنوان احتمالي ثبوتي، مي آورد. همچنين حمل بر وحي بياني را به عنوان احتمال اوّل ذكر مي نمايد.
ذكر گفتار ديگر عالمان و محدّثان را اندكي پس از اين، در ذيل عنوان: «تأويل حديث بر معنايي شامل وحي غير قرآني» مي آوريم.

حمل بر نسخ تلاوت

در همين گفتار ياد شده محدّث فيض آخرين احتمالي كه ذكر مي شود، احتمال وقوع نسخ تلاوت است، ۱ كه برخلاف ديدگاه مشهور عالمان شيعه، نظريه مورد پذيرش مشهور عالمان سنّي است.
بايد گفت كه نظريه نسخ تلاوت، نظريه اي بس ضعيف، بلكه سخيف است. از اين رو، عمده عالمان شيعي آن را مردود مي شمارند. و به شدّت، كم‌طرفدار است. به همين جهت، محدّث فيض نيز آن را به عنوان آخرين احتمال، به عنوان احتمالي ثبوتي، مي آورد. همچنين حمل بر وحي بياني را به عنوان احتمال اوّل ذكر مي نمايد.

تأويل حديث بر معنايي شامل وحي غير قرآني

در اينجا به نقل گفتار شيخ صدوق و محدّث اُرمَوي و جصّاص و نَوَوي مي پردازيم. ليكن ناگزير از بيان دو نكته هستيم. و به اين نكته نيز توجّه مي دهيم كه چون دو مفهوم: «وحي غير قرآني» و «وحي بياني» به منزله جنس و فصل براي هم هستند، از اين رو، نه تنها اثبات وحي غير قرآني، منافاتي با اثبات وحي بياني ندارد، بلكه اثبات آن از سوي هر يك از اين عالمان و محدّثان خود تأييدي بر اثبات وحي بياني خواهد بود. به علاوه، صدوق مقوله «وحي غير قرآني» را در تأويل مفاد حديث هشام آورده است؛ ولي محدّث اُرمَوي، جصّاص و نَوَوي آن را در شرح و تحليل همان احاديث ناظر به وحي غير قرآني آورده اند، نه حديث هشام يا ديگر احاديث ناظر به وحي بياني.
1. رئيس المحدّثين شيخ صدوق اين وجه را، با باوري استوار، به عنوان تنها وجه تأويل، آورده است. او نخست در باره حجم قرآن كريم مي گويد:
اعتقادنا أنّ القرآن الذي أنزله الله تعالي علي نبيّه( هو ما بين الدفّتين، و هو ما في أيدي الناس؛ ليس بأكثر من ذلك... ومن نسب إلينا أنّا نقول إنّه أكثر من ذلك فهو كاذب. ۲

1.. همان مصدر، ر.ك: الوافي، ج۹، ص۱۷۸۱.

2.. الاعتقادات، ص۸۴.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
    تاريخ انتشار :
    بهار 1388
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 29562
صفحه از 171
پرینت  ارسال به