99
فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51

إنّه قد نزل الوحي الذي ليس بقرآن، ما لو جمع إلي القرآن لكان مبلغه مقدار سبعة عشر ألف آية. ۱
بر اين اساس، ما وجه پاسخ بالا را در درجه اعتبار متأخّر از وجه بعدي مي شماريم و مقتضاي تحقيق را وجه تأويلي مي دانيم كه در زير بيان مي گردد:

حكم به عدم حجّيت حديث شاذّ

نه هميشه معاني ظاهري هر حديثي مراد است و نه هر خبر منقولي، صحيح و معتبر است؛ زيرا همچنان كه ممكن است در مسير نقل احاديث، عوارض مختلفي پيدا شده باشد ـ كه منجرّ به عروض اختلالي پنهان و بي اعتباري سندي آنها گردد ـ همين طور ممكن است، برخي قراين مؤثّر در انعقاد ظهور و دلالت احاديث، مفقود شده باشند و حديث دلالت و ظهور در خلاف مراد متكلّم پيدا كند. بنا بر اين، طبيعي است كه انبوهي از احاديث داراي مدلول و يا ظاهري غير قابل پذيرش نامعتبر بر جاي بماند؛ خواه مشكل در ظاهر مفادش باشد و قابليت تأويل داشته باشد و يا مشكل در مدلول صريحش باشد و قابل تأويل نباشد. حديثي هم كه اختلال و اشكال در سند داشته باشد، خواه در كتاب هاي حديثي نامعتبر آمده باشد و يا در كتاب هاي معتبر، با اسانيد ضعيف.
پس بي‌شكّ، مخالفت حديث با هر يك از كتاب و سنّت و عقل، از مصاديق قطعي شذوذ متني است كه مانع از حجّيت حديث مي شود.
در مقابل تواتر نقل و اجماع بر حجم و شمار آيات، اگر روايتي دلالت بر خلاف آن داشته باشد، قابل پذيرش نخواهد بود. حال اگر مشكل در ظاهر مدلولش بود، ناگزير از تأويل است و چنانچه مشكل در صريح مفادش باشد، بايد بايد مردودش شمرد و كنارش نهاد.
در استدلال بر سقوط احاديث شاذّ از مقام حجّيت و اعتبار، به ذكر اجمالي دو دليل بسنده مي كنيم: الف. عدم جريان اصل عدم السهو: وجه اعتبار عقلايي و شرعي خبر ثقه، اصل نبود سهو در نقل ثقه است. تعارض مفاد خبر با دلايل عقلي يا نقلي قطعي اصل ياد شده را از اعتبار مي اندازد و ديگر جايي براي اعتبار عقلايي يا تعبّدي اين دسته از روايات باقي نمي گذارد، حتّي اگر راويان آنها ثقه باشند؛ نظير تعارض گزاره هاي عرفي با عقل و مشاهدات عيني.
ب. مرجعيت كتاب، سنّت و عقل: مرجع حلّ اختلاف و رفع ترديد در هر امر مورد ترديد و اختلاف كتاب و سنّت و عقل و وجدان است. به عبارت ديگر، اين چهار مرجع ياد شده، عيارهاي نقد و سنجه هاي اعتبار براي دلايل ديگر خواهند بود. بنا بر اين، حجّيت ديگر دلايلْ مشروط به عدم تنافي آنها با اين چهار حجّت بنيادي خواهد بود.
در استدلال بر اين سخن، به ذكر اجمالي دو دليل بسنده مي كنيم:
۱. (يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّـهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّـهِ وَالْيَومِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً(.۲

1.. الاعتقادات، ص۸۴.

2.. سوره نساء، آيه ۵۹.


فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
98

نزديك ترين رقم كلان مي رسانند. پس لازم بود گفته شود: «إنّ القرآن إذا جاء به جبرئيل( إلي محمّد(، ستّة آلاف آية».
ب. جز چند نسخه مورد اشاره، بقيّه نسخه ها ـ كه اين سه، در قوّت و كثرت قابل سنجش با آنها نيستند ـ عبارت «سبعة عشر ألف آية» را آورده اند.
ج. تعداد تقريبي آيات قرآن از امور روشن و معارف بديهي در امّت اسلامي بود و نياز به گفتن نداشت. و اگر هم قرار بود به موضوع تعداد آيات قرآن پرداخته شود، مناسب اين بود كه تعداد دقيق آن بيان گردد؛ بويژه آن كه با وجود اجماع و اتّفاق نظر در كمّيت و حجم آيات قرآن؛ «اصحاب الاعداد» در شمار و تعيين موارد وقف و رؤوس آيات، از 6204 تا 6236 آيه در اختلاف هستند.
د. قيد «إذا جاء به جبرئيل( إلي محمّد(» چنين وجهي را بعيدتر مي سازد، وگرنه، با صرف نظر از اشكالات بالا، سزاوار بود، گفته شود: «إنّ القرآن سبعة آلاف آية».
ه‍ . عبارت حديث نزد محدّث فيض «سبعة آلاف آية» است؛ ولي او در پاسخ از تفاوت ميان هفت‌هزار با تعداد واقعي آيات، يعني 6236 آيه، به سراغ تأويلات ديگري مي رود. اين بي توجّهي به وجه تقريبي بودن عدد هفت‌هزار آيه؛ مؤيّد دوري بودن اين وجه از افق تحقيق و تأويل دارد.
و. با صرف نظر از ضعف سندي كتاب سليم، اين حديث را مي توان نظير حديثي دانست كه از كتاب سليم بن قيس هلالي نقل شده است:
إنّ أمير المؤمنين( بعد وفات رسول الله ( لزم بيته، و أقبل علي القرآن، يجمعه و يؤلِّفه فلم يخرج من بيته حتّي جمعه كلَّه و كتب علي تنزيله: الناسخ و المنسوخ منه و المحكم و المتشابه و الوعد و الوعيد، و كان ثمانية عشر ألف آية. ۱
در اين حديث، پس از ذكر اين كه امير المؤمنين( قرآن را جمع و تأليف، يعني تنظيم نمود، به بيان ضمايم آن قرآن پرداخته، مي گويد:
و كتب علي تنزيله: الناسخ و المنسوخ منه و المحكم و المتشابه و الوعد و الوعيد.
سپس مي گويد:
و كان ثمانية عشر ألف آية.
تفاوت عدد اين حديث و حديث كافي به هفده هزار و هيجده هزار نيز با حمل بر تقريب حلّ مي گردد؛ به اين كه هفده هزار و اندي باشد.
ز. علاوه بر كليني، مرحوم صدوق نيز اشاره روشني به اصل حديث، با عبارت «سبعة عشر ألف آية» دارد، و اين حاكي است كه حديث با لفظ «سبعة عشر ألف آية» براي صدوق نقل و احراز شده است:

1.. ر.ك: شرح ملاّ صالح المازندراني، ج۱۱، ص۸۷.

  • نام منبع :
    فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51
    تاريخ انتشار :
    بهار 1388
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 29503
صفحه از 171
پرینت  ارسال به