پيشين شيعه شيخ صدوق ۱ (م381 ق) و استادش محمد بن حسن بن احمد بن وليد (م343 ق) و پس از ايشان مرحوم طبرسي، صاحب مجمع البيان ۲ (م548 ق) و در عصر حاضر نيز، آيةالله شيخ محمد تقي شوشتري، صاحب قاموس الرجال ۳ به امکان سهو و نسيان پيامبر در مقام عمل به احکام اعتقاد دارند، و اصليترين دليل آنان رواياتي است که در منابع شيعه و اهل سنت دربارة سهو و اشتباه پيامبر در نماز وارد شده است.
شيخ صدوق در کتاب من لايحضره الفقيه در پايان باب احکام السهو في الصلوة ديدگاه خود و استادش ابنوليد را در اين باره چنين بيان كرده است:
غُلات و مفوّضه ـ که لعنت خدا بر آنان باد ـ منكر سهوالنبي(صلّي الله عليه و آله و سلم) بوده و ميگويند: اگر امكان سهو پيامبر( در نماز وجود داشته باشد، امكان سهو وي در تبليغ نيز وجود خواهد داشت؛ زيرا نماز همانند تبليغ بر او واجب است . اين استدلال قابل التزام نيست؛ زيرا پيامبر( در احوال مشترك همانند ديگران است. او همچون ديگران به نماز متعبّد است؛ در حالي كه نبوّت و تبليغ از مختصات پيامبر( است و امكان ندارد كه در تبليغ نيز آنچه در نماز بر پيامبر( ثابت ميشود، انجام پذيرد. با همين سهو است که معلوم ميشود او عبوديت دارد، نه ربوبيت... و سهو نبي( همچون سهو ما نيست؛ زيرا سهو او از جانب خداست و خدا او را گرفتار سهو ميكند تا معلوم شود كه او بشر و مخلوق است، و مردم نيز به وسيله سهو او، احكام سهو را فراگيرند؛ اما سهو ما از ناحيه شيطان است، و شيطان بر پيامبر( و ائمه( سلطهاي ندارد. استاد ما، محمد بن حسن بن احمد بن وليد، ميفرمود: اولين درجة غلو، نفي سهو از پيامبر( است و اگر بنا باشد اخبار وارد شده در اين زمينه رد شود، بايد همه احاديث را رد كنيم و نپذيريم و اين موجب ابطال دين و شريعت ميشود... . ۴
قبل از نقل و بررسي اين روايات، تذکرچند نکته لازم است:
1. شيخ صدوق در اين کلام بين سهو و اسها فرق گذاشته است. او ميگويد: سهو پيامبر از قبيل سهو مردم عادي نيست که ريشة آن تسلط شيطان باشد، بلکه پيش آمدن اين سهو به ارادة خداوند است که گاهي براي مصلحتي چيزي را از ذهن پيامبر محو نموده، او را دچار سهو ميکند. وي اين رخداد را اسها مينامد. از اين رو، نسبت دادن اعتقاد به سهو النبي به صدوق صحيح نيست. آنچه مورد نظر ايشان است اسهاء النبي لمصلحة است.
2. ايشان اسها را هم تنها در اموري که بين پيامبر و ديگران مشترک است، مانند مقام عمل به احکام، جايز ميداند؛ ولي آن را در تبليغ و بيان احکام دين ـ که از مختصات پيامبري است ـ قبول ندارد و پيامبران را در تبليغ و بيان احکام دين معصوم ميداند.
3. تنها موردي که براي اسهاي پيامبر( در کلام صدوق و ديگران ذکر شده، نماز است؛ آن هم به دليل رواياتي است که در اين موضوع خاص وارد شده است و مورد يا موارد ديگري چه در کلام شيخ صدوق و چه در کلمات ديگران، ديده نميشود.
1.. من لايحضره الفقيه، ج۱، ص۳۵۹.
2.. مجمع البيان، ج۴، ص۸۴، ذيل آيه (وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ(.
3.. قاموس الرجال، ج۱۲، رسالة سهو النبي .