103 ـ فثبتنی الله ابدا ما حییت علی موالاتکم و محبتکم و دینکم

فَثَبَّتَنِىَ اللّهُ أبدا ما حَييتُ عَلى مَوالاتِكُمْ وَ مُحَبَّتِكُمْ وَ دينَكُْم ، وَ وفَّقَنى لِطاعَتِكُمْ ، وَ رَزَقَنى شَفاعَتَكُمْ ، وَ جَعَلَنى مِنْ خيارِمَواليكُم ، التّابِعينَ لِما دَعَوتُمْ إلَيهِ ، وَ جَعَلَنى مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ وَ يَسْلُكُ سَبِيلَكُمْ وَ يَهْتَدى بِهُداكُم وَ يُحْشَرُ فى زُمْرَتِكُمْ وَ يُكَرُّ فى رَجْعَتِكُم وَ يُمَلَّكُ فى دَوْلتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى عافِيَتِكُمْ[۱]وَ يُمَكَّنُ فى أَيّامِكُمْ وَ تَقِرُّ عَيْنُهُ غَدَا بِرُؤْيَتِكُمْ.

پس خداوند ، هميشه تا زنده ام ، بر موالات و دوستى شما و آيين شما ، پا بر جايم بدارد و مرا در اطاعت شما ، موفّق بدارد و شفاعت شما را روزى ام كند و مرا از بهترين دوستانتان ـ كه پيرو آنچه باشند كه شما بِدان دعوت مى كنيد ـ ، قرار دهد ؛ و مرا از آنانى كه آثار شما را نقل كرده ، به راه شما مى رود و به هدايت شما ، رهبرى مى شود و در گروه شما ، محشور مى شود و در زمان بازگشتِ شما ، باز مى گردد و در دولت شما ، به فرمان روايى مى رسد و در عافيت (حُسنِ عاقبت) شما ، بلندمرتبه مى شود و در روزگار شما ، پا بر جا مى گردد و چشم او ، فردا به ديدار شما روشن مى شود ، قرار دهد ... .

توضيح واژه ها

ثَبَّتَ : استوار كرد ، محكم كرد ، مبيّن كرد .[۲]

يَقْتَصُّ : دنبال مى كند ، در پىِ چيزى يا كسى مى رود .[۳]

زُمْرَة : دسته ، جماعت ، گروه .[۴]يُشَرَّفُ : بلندمرتبه مى شود ، ارج نهاده مى شود .[۵]

قَرَّ عَيْنُهُ بِـ : به . . . شادمان شد ، چشمش از . . . روشن شد .[۶]

شرح

پيروان خاندان رسالت ، پس از اظهار ايمانِ مطلق به مقام هاى ظاهرى و باطنى آنان ، خطاب به ايشان ، از خداوند منّان مى خواهند كه آنان را در مسيرى كه انتخاب كرده اند ، ثابت قدم و استوار بدارد ، و اگر مرگ آنها ، پيش از حكومت جهانى اهل بيت عليهم السلام ، فرا رسيد ، هنگام رجعت ، زنده شوند و در دولت اهل بيت عليهم السلام ، خدمت گزار آنان باشند .

بهترين دعاها در حرم امامان عليهم السلام

آنچه در اين بخش از «زيارت جامعه» آمده است ، در واقع ، ره نمود اهل بيت عليهم السلام براى قرائت بهترين دعاها در محضر آنان و نيز در حرم مطهّرشان است . اينك ، توضيح كوتاهى در باره اين دعاها :

۱ . پايدارى در دوستى اهل بيت عليهم السلام

نخستين دعا ، پايدارى در دوستى با اهل بيت عليهم السلام و ثابت قدم بودن در دين آنهاست ؛ زيرا پايدارى در مسير دوستى خاندان رسالت و پايبندى به ارزش هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى آنان ، كارى بس دشوار است و تنها كسانى مى توانند اين راه را تا آخر ادامه دهند كه علاوه بر تلاش پيگير ، از عنايت ها و امدادهاى الهى برخوردار باشند :

«يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّــلِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَآءُ .[۷]خداوند ، كسانى را كه ايمان آورده اند ، با گفتار استوار در زندگىِ اين جهان ، و در آن جهان بر جاى و استوار مى دارد ؛ و خداوند ، ستمكاران را گمراه مى سازد ، و خدا هر چه بخواهد ، انجام مى دهد » .

در نگرش دينى ، ايمان ، همواره در معرض آسيب هاى مختلف ، قرار دارد و مؤمنان ، همه در ديندارى يكسان نيستند ؛ بلكه برخى دين خود را عاريتى مى پندارند و به باور خود ، پايبند نيستند . بر پايه روايتى امام صادق عليه السلام ، رنگ به رنگ شدن دسته اى از مردم را چنين بيان مى فرمايد :

إنَّ العَبدَ يُصبِحُ مُؤمِنَا وَ يُمسِي كافِرَا وَ يُصبِحُ كافِرَا وَ يُمسِي مُؤمِنا ، وَ قَومٌ يُعارونَ الإيمانَ ثُمَّ يُسلَبونَهُ وَ يُسَمُّونَ المُعارِينَ .[۸]بى گمان ، بنده اى بامدادان ، مؤمن و شامگاهان كافر مى شود و [ يا بر عكس ]بامدادان ، كافر و شامگاهان ، مؤمن مى شود ؛ و گروهى ، ايمان را به عاريت مى گيرند و سپس ، از ايشان گرفته مى شود و اينان ، عاريت داده شدگان ، ناميده مى شوند .

ايمان عاريتى ، در مرزِ بى ايمانى قرار دارد. امام معصوم ، در تبيينِ علّت بى ايمانىِ شخصى ، به يارانش فرمود :

إنَّ فُلانَا كانَ مُستَودَعَا إيمانُهُ ، فَلَمَّا كَذِبَ عَلَينا سُلِبَ إيمانُهُ ذلِكَ .[۹]فلانى ، ايمانش عاريتى بود . پس چون بر ما دروغ بست ، همان ايمانش هم از او گرفته شد .

توجّه به آسيب هاى ديندارى ، سبب مى شود كه زائر از خدا بخواهد تا ايمان او را تا لحظه مرگ ، نگه دارد و او را بر محبّت اهل بيت عليهم السلام ، ثابت قدم بدارد.

۲ . توفيق فرمان بُردارى از اهل بيت عليهم السلام

جمله «وفّقنى لطاعتكم» ، درخواست توفيقِ فرمان بردارى از اهل بيت عليهم السلام است. توفيق ، يعنى اين كه خداوند ، اسباب كار را چنان فراهم آورد كه انسان ، به خواسته نيكويش برسد.[۱۰]اطاعت از پيشواى معصوم ، نيكوترين خواسته مؤمنان است ؛ امّا شرايط و حوادث روزگار ، پيروى محض از امام را دشوار مى كند. از اين رو ، انسان ، نيازمندِ راه گشايى خداوند است تا بر پيروى از معصوم ، همّت گمارد.

۳ . بهره مندى از شفاعت

در عبارت هاى پيشين ، شفاعت را ميانجيگرى در بارگاه الهى دانستيم[۱۱]و اينك ، يافتن بهترين ميانجى ، يعنى خاندان رسالت ، آرزوى هر مؤمنى است. در سراى تنهايى ، معتبرترين ميانجى ، مايه آرامش است و تنها خداوند مى تواند چنين آرزويى را برآورده سازد. براى همين ، زائر ، شفاعتِ اهل بيت عليهم السلام را به عنوان روزىِ معنوى خود ، از او درخواست مى كند و از او مى خواهد تا از شفاعت آن بزرگواران ، بهره مند شود : «وَ رَزَقَنى شَفَاعَتَكُم» ؛ يعنى : « [ خداوند ، ] شفاعت شما را روزىِ من گرداند!» .

۴ . بهترين دوستان و پيروان اهل بيت عليهم السلام

زائر ، فرصتى يافته است تا فهرستى از نيازهاى خويش را به درگاه خداوند متعال ، عرضه دارد و اينك ، درخواست بزرگ ترى را طلب مى كند و مى گويد : «وَ جَعَلنى مِن خِيارِ مَوالِيكُم ؛ و مرا از بهترين پيروان شما قرار دهد » . «خِيار» ، جمع «خَيّر» ، به معناى برگزيدگان و انتخاب شدگان است . اكنون ، مؤمن از خدا مى خواهد كه او را در زمره دوستانِ برگزيده ائمه عليهم السلام قرار دهد.

به راستى امام هادى عليه السلام در اين زيارت نامه ، ادبِ خواستن را به مؤمنان ، آموزش داده است ، بدين گونه كه زائر ، از خدا مى خواهد تا «نيكوْهمنشينِ» اهل بيت عليهم السلام شود و در حلقه دوستانِ ويژه اى قرار گيرد كه در نزد امامان عليهم السلام جايگاهى والا دارند.

بهترين موالى و دوست اهل بيت عليهم السلام ، كسى است كه به همه دستورهاى ايشان ، گردن نهد و اين ، نيازمندِ توجّه الهى است. زائر ، بر اين باور است كه ادّعاى دوستى امامان ، با عمل و پيروى از آنان ، ثابت مى شود .

عبارت «التَّابِعينَ لِمَا دَعَوتُم إلَيه» ، به مهم ترين ويژگى دوستانِ برگزيده امامان عليهم السلام ، اشاره دارد كه همانا پيروى و عمل به فرمان هاست . تبعيّت محض ، با محبّت ، رابطه مستقيم دارد و هر اندازه كه محبّت ، بيشتر شود ، پيروى هم افزون مى شود. از امام باقر عليه السلام روايت شده كه فرمود : «هر كس ما را دوست دارد ، از ما خاندان ، محسوب مى شود» .

راوى ، شگفت زده شد و پرسيد : فدايت شوم ! از شما محسوب مى شود ؟ ! امام عليه السلام فرمود :

مِنّا وَاللّهِ أما سَمِعتَ قَولَ إبراهِيمَ عليه السلام : فَمَن تَبِعَنِي فَإنَّهُ مِنّي ؟[۱۲]به خدا سوگند ، از ماست ! آيا سخن ابراهيم عليه السلام را نشنيده اى كه : «هر كس مرا پيروى كند ، از من است» ؟

بنا بر اين ، آدمى با پيروى كردن از آنچه اهل بيت عليهم السلام فرموده اند، به مقامِ عصمت ، نزديك مى شود ، به گونه اى كه گويى يكى از آن بزرگواران شده است و در زمره خاندانِ پاك پيامبر صلى الله عليه و آله قرار مى گيرد.

جمله «وَ جَعَلَنى مِمَّن يَقْتَصُّ آثارَكُم» ، چگونگى تبعيّتِ از امام عليه السلام را تبيين مى نمايد ؛ يعنى فرد در هر زمانى ، در مسير ائمّه عليهم السلام گام بگذارد و زندگى خود را با زندگى آنان تطبيق بدهد ، به گونه اى كه مسير آنان را بپيمايد .

عبارت «وَ يَسْلُكُ سَبيلَكُم » ؛ يعنى خدا ، مرا در راه شما قرار دهد ، به گونه اى كه از هدايت شما ، بهره مند شوم .

همچنين ، عبارت «وَ يَهْتَدِى بِهُداكُم » ، يعنى از خدا مى خواهم تا از راه نمايى تان ، هدايت يابم . اين ، از آن جهت است كه امامان عليهم السلام ، راهى را پيموده اند كه به سبب آن ، در زمره كسانى قرار گرفته اند كه خدا ، از ايشان خشنود گشته و آنان را برگزيده است .

۵ . محشور شدن با اهل بيت عليهم السلام

زائر ، اينك درخواست مهم ترى را بيان مى كند و آن ، محشور شدن در جمع اهل بيت عليهم السلام است : « وَ يُحْشَرُ فى زُمرَتِكُم » ؛ يعنى : از خدا مى خواهم كه در سراى قيامت ، در گروه شما پاكان ، محشور شوم و در جمع شما قرار گيرم . اين ، توفيقى بس بزرگ است كه انسان ، در دنيا به گونه اى زندگى كند كه در آخرت ، همنشين امامان عليهم السلام قرار گيرد ، زيرا راه امامان راهِ مطمئن و خطاناپذير است .

امام باقر عليه السلام ، امامان را «راه استوار» ، معرّفى كرده و فرموده است :

هُمُ الصِّراطُ المُستَقِيمُ ، هُمُ السَّبِيلُ الأقوَمُ .[۱۳]آنان اند ، راه راست . آنان اند ، راه استوار .

۶ . بازگشت در «رجعت اهل بيت عليهم السلام »

عبارت «وَ يُكَرُّ فى رَجْعَتِكُم» ، واژه «يُكَرُّ» بر خلاف آنچه در مفاتيح ، اِعراب گذارى شده ، بايد به صيغه مجهول خوانده شود. از اين رو ، تلفظ «يَكِرُّ» ، چندان مناسب نيست و چنانچه «يُكَرُّ» بخوانيم ، با عبارت هاى پيشين و پسين زيارت ، تناسب بيشترى در وزن و معنا دارد و ترجمه آن ، چنين مى شود كه : «خداوند ، مرا از كسانى قرار دهد كه در دوران رجعت شما ، باز گردانده مى شوند» .

در عبارات هاى پيشين ، رجعتِ امامان عليهم السلام را بررسى كرديم. زائر كه به بازگشت ائمّه عليهم السلام باور دارد ، از خدا مى خواهد تا او را هم در آن روزگار ، باز گردانَد تا حكومتِ عدل را در يابد .

زندگى در زمانِ پيشواى عدالت گستر ، آرزوى هر مؤمنى است كه مصيبت هاىِ اهل بيت عليهم السلام را دريافته است. يكى از سفارش هايى كه بسيارى از مؤمنان دل باخته ، آن را نيوشيده اند، مداومت چهل روزه بر خواندن «دعاى عهد» است. عالمان دينى و مؤمنانِ شيفته ، همواره صبحگاهان ، پيمانِ خود را با ولىّ زمان خود ، تجديد مى كنند تا شايد دولتِ مهدى عليه السلام را درك كنند .

نقل شده است كه وقتى مفاتيح امام خمينى رحمه الله را پس از ارتحال ايشان گشودند ، تكّه كاغذى را يافتند كه تعداد روزهاى قرائت «دعاى عهد» در آن ، يادداشت شده بود . اگر چه نمى دانيم امام رحمه اللهچند بار اين چلّه را آغاز كرده و به فرجام رسانيده ؛ ولى آنچه مسلّم است ، اين كه ايشان ، تا واپسين روزهاى عمر پُربركت خود ، با اين دعا مأنوس بوده است. عاش سعيدا و مات سعيدا !

اين جملات «زيارت جامعه» : «وَ يُمَلَّكُ فى دَولَتِكُم وَ يُشَرَّفَ فِى عَافِيَتِكُم وَ يُمَكَّنُ فِى أيَّامِكُم وَ تَقَرُّ عَيْنُهُ غَدا بِرؤيَتِكُمْ» ، آرزوهايى است كه براى ايّامِ آسايش اهل بيت عليهم السلام است. اين دعاها ، پس از آن آمده كه زائر ، دشوارى هاى اين مسير را با جملاتى كه در عبارت هاى پيشين بر زبان آورده ، به جان خريده است. كسى كه در همان مسيرِ اهل بيت عليهم السلام گام بر مى دارد و دوست دارد مانند آنان رفتار كند ، بى ترديد ، سختى هاى اين راه را هم مى پذيرد ؛ ولى انتظار دارد كه در روزگار دولت يافتن و آسايش اهل بيت عليهم السلام هم در كنار آنان باشد ؛ و اين دعاى اوست كه : «خداوند ، مرا در روزگار حكومت شما ، رياست و فرمان روايى عطا كند و در دوران آسايش شما ، شرافت و بزرگى عنايت نمايد» .

همچنين ، اگر ـ چنان كه در برخى نسخه هاى زيارت آمده ـ ، به جاى «عافيتكم » ، «عاقبتكم » باشد ؛ يعنى در دوران پايانى روزگارِ شما ، به من شرافت و بزرگوارى عنايت فرمايد.

عبارت «وَ يُمكَّنُ فى أيّامِكُم» ، به توانايى داشتن براى اجراى مسئوليت هاى واگذار شده از سوى امامان عليهم السلام ، اشاره دارد . زائر ، در اين جا از خدا مى خواهد كه براى رياست و سَرورى در آن دوران ، توانمندى هاى لازم براى پذيرش مسئوليت را به او عطا فرمايد .

تمامِ اين عبارات ، فرياد توحيدمحورى در «زيارت جامعه كبيره» است ؛ زيرا اگر چه زائر ، آرزوى مسئوليت يافتن و همراهى با اهل بيت عليهم السلام را در سر مى پرورانَد ؛ ولى مى داند كه تنها از خدا برمى آيد كه او را به اين آرزوها برساند و اگر خدا نخواهد ، هرگز چنين ايّامى را نخواهد ديد.

سرانجام ، رسيدن به شادمانى اى بزرگ ، آرزوى نهايى زائر است : «تَقِرُّ عَينُهُ غَدا بِرُؤيَتِكُم» . زائر ، خطاب به پيشوايان معصوم خود مى گويد كه آرزو دارد با ديدن آنها شادمان شود و چشمش به ظهور آنها روشن شود.

اين عبارت ، از ظرافت هاى به كار رفته در «زيارت جامعه كبيره» است ؛ زيرا هر ديدنى ، مطلوب نيست . براى نمونه ، شِمر هم امام حسين عليه السلام را ديد ، ولى با او چگونه برخورد كرد ؟! زائر ، در اين جا آرزو دارد كه در روز شادمانى اهل بيت عليهم السلام ، همراه ايشان باشد و حسّ شوق و اشتياق ، در چشمانش موج زند. تنها در صورتى فرد مى تواند چنين اميدى داشته باشد كه سراسر عمر ، بر اساس ره نمودهاى الهى اهل بيت عليهم السلام رفتار كرده و زندگى اش ، قرآنى باشد تا با سربلندى ، كارنامه عمر خويش را در دست گيرد و به روزهاى گذشته اش مباهات كند.


[۱]در برخى نسخه ها «عاقبتكم» به جاى واژه «عافيتكم» آمده است .

[۲]ثَبَتَ الشى ء واثبته و ثَبّتَهُ بمعنىً ، فهو ثابت إذا أقام به ، أثبته : إذا لم يفارقه ، أثبت حجّته : أقامها و أوضحها (لسان العرب ، ج ۲ ، ص ۱۹ و ۲۰) .

[۳]القصّ : اتّباع الأثر . قصّ آثارهم : تتبّع الأثر أىّ وقت كان (لسان العرب ، ج ۷ ، ص ۷۵) .

[۴]الزمرة : فوج من الناس (العين ، ج ۷ ، ص ۳۶۵) . و الجماعة من الناس (لسان العرب ، ج ۴ ، ص ۳۲۹) .

[۵]تَشَرفت : علوت (لسان العرب ، ج ۹ ، ص ۱۷۲) . الشرفة : أعلى الشى ء (همان ، ص ۱۷۰) .

[۶]أقرّ اللّه عينك أى صادفت ما يرضيك فتقرّ عينك من النظر إلى غيره (لسان العرب ، ج ۵ ، ص ۸۶) .

[۷]. سوره ابراهيم ، آيه ۲۷.

[۸]. الكافى ، ج ۲ ، ص ۴۱۸ ، ح ۲.

[۹]. همان ، ح ۴ .

[۱۰]. ر . ك : مجمع البحرين ، ج ۵ ، ص ۲۴۷.

[۱۱]ر . ك : ص ۴۸۹ : «وشفعاء دار البقاء» .

[۱۲]. تفسير العيّاشى ، ج ۲ ، ص ۲۳۱ ، ح ۳۲.

[۱۳]تفسير فرات ، ص ۳۹۶ ، ح ۵۲۷ .

  • فثبتنی الله ابدا... (از دقیقه 11) (دانلود)

  • فثبتنی الله ابدا... (از دقیقه 11) (دانلود)