آگاه سازی غافل و جاهل بسیط و جاهل مرکب

پرسش :

چرا آگاهان جامعه موظّف اند كه غافل و جاهل بسيط را آگاه كنند؛ ولى در مورد جاهل مركّب، نه تنها وظيفه اى ندارند، بلكه وظيفه آنها اجتناب و رفض است ؟



پاسخ :

جهل مركّب، خطرناك ترين انواع جهل است و در حقيقت، دردى است بى درمان كسى كه نمى داند ، تصوّر مى كند مى داند كه مبتلا به بيمارى خطرناك خودْ دانا بينى است و اين بيمارى، بخصوص در صورتى كه مزمن شده باشد، قابل علاج نيست .

امام صادق عليه السلام در اين باره مى فرمايد:

من أعجب بنفسه هلك ، ومن أعجب برأيه هلك ، وإنّ عيسى بن مريم عليه السلام قال : داويت المرضى فشفيتهم بإذن اللّه ، وأبرأت الأكمه والأبرص بإذن اللّه ، وعالجت الموتى فأحييتهم بإذن اللّه ، وعالجت الأحمق فلم أقدر على إصلاحه !

فقيل : «يا روح اللّه ! وما الأحمق ؟»، قال : «المعجب برأيه ونفسه ، الّذي يرى الفضل كلّه له لا عليه ، و يوجب الحقّ كلّه لنفسه ولا يوجب عليها حقا ، فذاك الأحمق الّذي لا حيلة في مداواته».[۱]

آنكه به خود خوشبين باشد، تباه گردد و آنكه به رأى و نظر خويش، خوشبين باشد. هلاك گردد بدرستى كه عيسى فرزند مريم فرمود: «بيماران را با اجازه خداوند، مداوا كردم و نابينا و پيس را به اذن خداوند بهبود بخشيدم؛ و مردگان را با اذن الهى زنده كردم؛ به مداواى نادان پرداختم؛ ولى نتوانستم او را اصلاح كنم» .

گفته شد: «اى روح خدا! احمق كيست؟». فرمود: «آنكه به خود و رأى خويش، خوشبين باشد . آنكه فضيلت ها را از آنِ خود مى داند. [و كاستى يى برخود نمى پذيرد] و حقّ را به خود مى دهد و تكليف و حقّى بر خويش باور ندارد . اين نادانى است كه چاره اى براى درمانش نيست» .

بنا بر اين تفسير ، احمقِ حقيقى كسى نيست كه دچار آفت مغزى است و به دليل بيمارى جسمى، قادر به فهم مسائل نيست. اين گونه بيماران، اگر از طُرُق طبيعى قابل درمان نباشند، از طريق اعجاز، معالجه آنان امكان پذير است . احمق حقيقى، كسى است كه مغز او سالم است؛ ولى بيمارى روانىِ عُجب و خود دانابينى، عقل و انديشه او را فاسد كرده و در نتيجه پاسخ مثبت ندادن به دعوت عقل عملى ، مرگ عقلى او فرا رسيده است . علاج چنين مرده اى ممكن نيست . چنين مرده اى را عيسى عليه السلام هم نمى تواند زنده كند .

عيسى عليه السلام به اذن خداى تعالى، انواع بيمارى هاى جسمى را بدون استفاده از ابزار پزشكى علاج مى كرد و حتّى مردگان را زنده مى ساخت ؛ ليكن قادر به زنده كردن انديشه مرده نبود . هيچ پيامبرى چنين قدرتى ندارد . قرآن كريم به خاتم انبيا مى فرمايد :

إنّك لا تسمع الموتى ولا تسمع الصّم الدّعاء.[۲]

در حقيقت، تو مردگان را شنوا نمى گردانى و اين دعوت را به كَران نمى توانى بشنوانى .

اين گونه انسانها تنها ظاهر دنيا را مى بيند ولى از حقيقت غافل اند :

يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا وهم عن الآخرة هم غافلون.[۳]

از زندگى دنيا، ظاهرى را مى شناسند، حال آنكه از آخرت غافل اند.

اينجاست كه تعليم مرده، سودى ندارد . كسى كه به مرگِ انديشه گرفتار شد، تبديل به خطرناك ترين جنبدگان مى گردد و به گفته قرآن كريم،  «إن شرّ الدّوّاب عند اللّه الصمّ البكم الّذين لا يعقلون».

و بدين جهت، حتّى نزديك شدن به چنين كسى خطرناك است؛ زيرا بيمارى انديشه، واگير دارد و ممكن است به ديگران نيز سرايت كند. لذا وظيفه مردم در برخورد با بيمارانى اين چنين ، اجتناب و اعراض است؛ همان طور كه خداوند سبحان مى فرمايد :

فأعرض عن من تولّى عن ذكرنا ولم يرد إلاّ الحياة الدنيا .[۴]

پسْ از هر كس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را خواستار نيست، روى برتاب .


[۱]الإختصاص، ص ۲۲۱ .

[۲]سوره روم ، آيه ۵۲ .

[۳]همان، آيه ۷ .

[۴]سوره نجم ، آيه ۲۹ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت