روش فيض کاشانی در شرح احاديث غير فقهی بر اساس کتاب الوافی - صفحه 133

3. به نظر فيض ـ چنان‌که گذشت ـ بنا بر روايتي ديگر که ذکر ننموده، ضمير وجه به شيء باز مي‌گردد. بنا بر آنچه فيض در الوافي و نيز الصافي نگاشته و او از فحواي حديث ديگري برداشت نموده، مراد از وجه الشيء محل معرفت الهي است.
پس معرفت و به عبارت دقيق‌تر، معرفت الهي معنا و قدر مشترک هر سه دسته احاديث تفسيري است. از اين‌ روست که فيض معناي اين روايات را نزديک مي‌داند. فيض در الوافي در شرح عبارت اعرفوا الله بالله به آيه شريفه (كُلُّ شَىْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ( تمسک نمود. او معرفةُ الله باللهِ را ناظر بر واژه وجه در اين آيه شريفه مي‌‌داند.
فيض در الوافي مراد از وجه را در اين عبارات قرآني، ما يتقوم به ذات الشيء دانسته است. اين، همان جهت از شيء است که به سوي خدا مي‌گرايد و بيان‌گر امکان و افتقار ذاتي شيء است؛ ليکن آنچه مؤيد اين ديدگاه فيض است، توجه او به روايت تفسيري ديگري است که بنا بر آن، ضمير وجه به شيء بازمي‌گردد.
در اين تبيين، چنان‌که به تفسير الصافي و توضيحات تفسيري فيض دربارة آيه مذکور، مراجعه نمي‌شد، خاستگاه حديثي شرح او که آميزه‌اي از آموزه‌هاي فلسفي، عرفاني اوست، کشف نمي‌گرديد.
چکيده مطالب فوق را مي‌توان چنين بيان نمود:
فيض در توضيح عبارت إعرفوا الله بالله در الوافي، معرفة الله بالله را معرفت وجه در آيه (كُلُّ شَىْ ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ( مي‌داند. مرجع ضمير وجه را بنا بر تفاسير مأثور مي‌توان الله يا شيء دانست. اگر مرجع ضمير وجهه را الله دانستيم، تفسير آن، بنا بر برخي روايات، دين الله و بنا بر برخي ديگر از روايات، معصومان( هستند.
فيض در الوافي، مراد از وجه الشيء را آن جهت از شيء برشمرده که به سوي خدا مي‌گرايد. شرح فيض در اينجا، صبغه‌اي فلسفي حکمي مي‌يابد. او بيان مي‌کند، آن جهت از شيء که به سوي خدا مي‌گرايد، همان مايتقوم به ذات الشيء است؛ زيرا شيء داراي افتقار ذاتي و وجوبي است.
ليکن خواه، مرجع ضمير وجهه را الله بدانيم يا شيء ، در هرصورت، آنچه از مطالعه منابع تفسيري استنباط مي‌گردد، اين است که، اين لفظ ناظر بر معرفة الله است. از اين‌رو که فيض هيچ‌‌يک از دو ديدگاه کليني و صدوق را کامل و جامع ندانست، در تبيين اين معنا، به آيات و احاديث ديگر تمسک نمود.
فيض، علاوه بر آنچه بيان گرديد، به نکته‌اي ظريف اشاره مي‌کند که حاکي از ديدگاه عميق تفسيري اوست. او، صرف شناخت افتقار وجودي اشيا را در طريق معرفت الهي کافي نمي‌داند. وي مراحل معرفت الهي را چنين برمي‌شمرده است:
شناخت افتقار وجودي اشيا [به تنهايي]، شناخت حقيقي نيست. پس، نخست در خدا و آثار او از آن حيث که آثار الهي‌اند، بنگريد و سپس به اشيا و افتقار ذاتي آنها نظر افکنيد. ۱

1.. همان، ج۱، ص۳۳۹

صفحه از 142