چيز و همه جا را در بر گرفته است. و اصل وجود، رحمت پروردگار است. از عبارات نوراني قرآن نيز آشکار است که فرمود: (مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّـهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَفْسِكَ(۱.۲
فيض صفات جماليه خداوند را نسبت به بندگان، بالذات و صفات جلاليه او را بالإضافه برميشمرد. بنا بر اين صفات جماليه الهي بر صفات جلاليه پيشي گرفته است. از اين رو، ديدگاه فيض دربارة صفات جلاليه و جماليه، علاوه بر پشتوانه عقلي، داراي مستند روايي است.
تأثير شرح اصول کافي ملاصدرا در تعليقات فيض
ملامحسن فيض کاشاني، فيلسوفي است که در مکتب حکمت متعاليه به تحصيل معرفت پرداخته است. فيض در شرح محتواي احاديث اهل بيت( از اقوال و آراي استاد خويش صدرالمتألهين شيرازي مدد ميجويد.
هدف او از ذکر اين اقوال، فقط بيان نظر استاد خويش نيست، بلکه در واقع، حاکي از انديشه و روش تفسيري و تأويلي اوست. در اينجا، به نمونههايي از تأثير شرح صدرا در الوافي اشاره ميگردد.
1. تفسير و تحليل شرح ملاصدرا دربارة حديث لما خلق الله العقل...
فيض در شرح نخستين حديث الکافي، لما خلق الله العقل تلويحاً به رأي استاد خويش ملاصدرا اشاره نموده است؛ ليکن نحوه بيان او تا حدي متفاوت است.
او نخست، عقل را جوهر ملکوتي و نوراني معرفي ميکند که خداوند آن را از نور عظمت خويش آفريده است و به واسطه آن آسمانها و زمين و تمامي نعمات الهي پديد آمده است.
فيض، عقل را نور وجود دانسته، بيان ميکند که اگر عقل نبود، همه چيز در ظلمت عدم فرو ميماند. فيض معناي عقل را بر دو چيز حمل نموده، بر اساس هريک از آن دو، اقبال و ادبار عقل را توجيه و تفسير نموده است:
الف. او، عقل را به تبعيت از استاد خويش ملاصدرا، بر روح پيامبر( تطبيق نموده است؛ ليکن اين ديدگاه را به گونهاي کاملتر بيان نموده است. او در اين مورد چنين مينويسد:
آن (عقل)، همان نور پيامبر ماست و همان روحي است که نور معصومان( و ارواح انبيا از آن گرفته شده است. ۳
فيض در اين عبارت، به طور ضمني به نکتهاي ظريف اشاره ميکند. آن نکته، اين است که نور هستي، نور انبيا و معصومان( است و نور هستي در طول نور رسول اکرم( است.
فيض توضيح ميدهد که اقبال و ادبار در اين حديث بنا بر دو معناي مختلف عقل، داراي دو معناي متفاوت است. اگر عقل را بر روح پيامبراکرم( پس از ظهور در اين جهان حمل کنيم. بنا بر اين، اقبال
1.. سوره نساء، آيه ۷۹.
2.. کاوشي در آراء کلامي فيض کاشاني، ص۱۳۲.
3.. همان، ص۵۲.