روش فيض کاشانی در شرح احاديث غير فقهی بر اساس کتاب الوافی - صفحه 138

عقل عبارت است از، کسب کمالات و پيمودن مراتب کمال تا رسيدن به خدا و از آن به العقل المکتسب ، يعني عقل به دست آورنده ، تعبير مي‌شود. همچنين، بنا بر اين معنا، مراد از ادبار عقل، بازگشت آن به سوي خلق است تا هر آن کس داراي قابليت تکامل است، به سوي کمال رهنمون سازد. ۱
ب . فيض احتمال ديگري را مطرح نموده است. اگر عقل را بر مخلوق نخستين پيش از هبوط به اين دنيا حمل کنيم، معناي اقبال نيز روي نمودن به دنيا خواهد بود. به عبارت ديگر، أقبل إلي الدّنيا و اهبط إلي الأرضِ رحمةً للعَالمين .
فيض در تفسير معناي فأقبل چنين مي‌نويسد:
فأقبل يعني به اين جهان هبوط کرد و نفوس فلکي را به اذن پروردگار افاضه و ايجاد نمود. سپس طبيعت اشيا، صور و مواد را به وجود آورد. آن‌گاه، در حقيقت هر يک ظاهر شد و در اشخاص و افراد کثرت و فزوني يافت. ۲
توضيح فيض دربارة عبارت أدبر فأدبر چنين است:
أَدبِر ، يعني به سوي پروردگار خود بازگرد. فأدبر، يعني دعوت پروردگار خود را پاسخ گفت و به سوي او روي نمود.
فيض توضيح مي‌دهد که بنا بر اين معنا، عقل به سوي عالم جسماني روي نموده، بر اعيان اين عالم پرتوي مي‌افکند، احساس، ادراک، علم و منطق را برحسب قابليت هر يک، برآنها افاضه مي‌کند؛ بي‌آن‌که از منشأ خود جدا گردد و از مقام و مرتبه خود در قرب الهي فاصله گيرد.
همچنين، بنا بر اين معنا، ادبار عقل، بازگشت آن به سوي درگاه حق تعالي، به واسطه تکامل و عبوديت ذاتي است. ۳
فيض عباراتي را از کتاب المحاسن برقي نقل نموده که بر اين روايت افزوده شده است. آن عبارت چنين است:
فَأَعطَي محمداً( تسعةً و تسعينَ جُزءاً، ثُمَّ قَسَّمَ بينَ العبادِ جزءاً واحداً؛ ۴
محمد( را نود و نه جزء از عقل عنايت فرمود، سپس يک جزء آن را ميان ساير بندگان تقسيم کرد.
از نظر فيض، مراد از يک جزء، جزئي نوراني است که با جداشدن از عقل کل، چيزي از آن کاسته نمي‌شود و اين تنها تمثيلي براي بيان نسبت است. ۵

1.. همان، ص۵۴.

2.. همان، ص۵۳.

3.. المحاسن، ج۱، ص۱۹۲

4.. همان، ص۵۵.

صفحه از 142