سوي ديگر، تنها در جامعه انساني داراي مصداق است. از ديدگاه مذکور، عقل مفهومي مشکک است که داراي مراتب مختلف وجودي است و هنگامي که به موجود نسبت يابد، تشکيک مفهومي آن نيز نسبت مييابد. از اين رو، دايره مفهومي کيس و کياست به معارف فرابشري راه نمييابد.
در ادامه حديث مذکور، امام کاظم( خطاب به هشام گويد:
يا هشامُ! إِنَّ لِکُلِّ شئٍ دليلاً و دليلُ العقلِ التفکرُ و دليلُ التفکرِ الصمتُ و لکُلِّ شَيءٍ مطيةٌ و مطيةُ العقلِ التواضعُ و کَفي بِکَ جَهلاً أن تَرکَبَ ما نُهيتَ عَنه.
فيض در توضيح عبارت إنّ لکلِّ شيء دليلاً مينويسد:
يعني هر چيزي را دليل و راهنمايي است که آن را به مطلوب خود ميرساند. پس عقل، به واسطه تفکر، به مطلوب ميرسد و تفکر با صمت [سکوت] ميسر است؛ يعني، نشانه عاقل بودن انسان تفکر هميشگي اوست. آيا نديدهاي که در هنگام تفکر سکوت اختيار ميکني؟
مطية همان شتري است که بر پشت آن سوار ميشوند. مراد از عبارت مطيةُ العقلِ التواضعُ ، خاکساري و پيروي از اوامر و نواهي عقل است. فيض سخن استاد خويش صدرالمتألهين را ذکر ميکند که فرمود:
ماده عقل همان نفس است. هر مادهاي که مستعد يک صورت کمالي است، استعداد آن تنها به اين علت است که عاري از فعليت و وجود همجنس خود است. و در غير اين صورت، قابليت آن را نخواهد داشت. همچنين نفس تا هنگامي که متصف به صفت تواضع و فقر نگردد، مرکب عقل نخواهد شد؛ عقلي که همان صورت کمالي است و اشيا به واسطه آن، در ذهن آدمي معقول ميگردد. ۱
ملاصدرا در توضيح عبارت لکُلِّ شيءٍِ دليلٌ نحوه ارتباط ميان عقل و تواضع را به واسطه ماده عقل که همان نفس است، بيان ميکند.
تواضع صفتي است که نفس به آن متصف ميگردد؛ چنانکه پيش از اين گفته شد، مراتب عقل را ميتوان بر اساس تواضع موجودات در جهان هستي دانست؛ ليکن بنا بر ديدگاه فيض ـ که بر آمده از روايت معصوم( است ـ زمينه تفکر و تعقل سکوت است.
چنانکه سخن فيض و صدر المتألهين را در کنار يکديگر نهاده، مقايسه نماييم، به اين نکته رهنمون ميگرديم که تواضع نفس در مقابل خداوند موجب سکوت ميگردد و سکوت زمينه ساز تفکر و تعقل است. تعقل نيز موجب تکامل است؛ چنانکه گذشت، ارتباط ميان اين مفاهيم از ديدگاه اين دو حکيم متأله، افزون بر يک سيستم اخلاقي و ارشادي، در يک نظام جامع هستي شناختي جاي ميگيرد.
رويکرد ملاصدرا و فيض نسبت به مفاهيم اخلاقي، علاوه بر يک رويکرد پسيني، داراي صبغهاي پيشيني است. از ديدگاه ايشان، مفهومي که از نفس در علم اخلاق مطرح ميگردد، مرتبط و حتي مبتني بر مفهومي است که در علوم کلي و حکمي دربارة آن بحث ميشود. از اين رو، ملاصدرا مينويسد: