جهل (بخش دوم) - صفحه 25

۲۱۳.اُسد الغابةـ به نقل از سويد بن حارث ـ: من هفتمين نفر قبيله ام بودم كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شدم . پيامبر خدا از راه و روش ما خوشش آمد و فرمود : «چگونه ايد ؟» .
گفتيم : مؤمن هستيم .
پيامبر خدا تبسّم كرد و فرمود : «هر سخنى را حقيقتى است . حقيقت ايمان شما چيست؟» .
گفتيم : [حقيقت ايمان ما ،] پانزده خصلت است : پنج خصلت را فرستادگانت فرمان دادند كه بدانها ايمان بياوريم ، و پنج خصلت را فرمان دادند كه بدانها عمل كنيم ، و پنج خصلت را در جاهليّت بدانها خو گرفته ايم و اكنون هم بدانها پايبنديم ، مگر آن كه شما آنها را ناپسند بشمريد .
پيامبر خدا فرمود : «پنج خصلتى كه فرستادگان من دستور دادند كه بدانها ايمان بياوريد ، چيست ؟» .
گفتيم : اين كه به خدا و فرشتگانش و كتب آسمانى اش و پيامبرانش و به زنده شدن پس از مرگ ، ايمان آوريم .
فرمود : «پنج خصلتى كه به عمل كردن بدانها مأمور شديد ، چيست ؟» .
گفتيم : اين كه بگوييم : «لا إله إلّا اللّه و محمّد رسول اللّه » ، نماز بر پا داريم ، زكات بدهيم ، حجّ خانه[ ى خدا] به جا آوريم ، و ماه رمضان را روزه بداريم .
فرمود : «پنج خصلتى كه در جاهليّت ، بدانها خو كرده ايد ، چيست ؟» .
گفتيم : سپاس گزارى به هنگام ناز و نعمت ، شكيبايى در سختى ، شكيبايى به هنگام برخورد [ با دشمن] ، خشنودى به تلخىِ قضا و قدر ، و شكيبايى به هنگام سرزنش از سوى دشمنان .
آن گاه ، پيامبر خدا [در وصف ما] فرمود : «بردبارانى دانشمند ، كه نزديك است از صداقت ، به پيامبرى برسند» .

صفحه از 36