جهل (بخش دوم) - صفحه 5

نصرانى بودند ؛ از طرف مغرب ، به امپراتورى روم ـ كه آنان نيز نصرانى بودند ـ منتهى مى شد و از طرف شمال ، به ايران ـ كه مجوسى بودند ـ محدود مى گشت و در نواحى ديگر ، هند و مصر ـ كه بت پرست بودند ـ قرار داشتند .
در ميان خودِ عرب ها نيز طوايفى از يهود زندگى مى كردند . خود عرب ها داراى آيين بت پرستى بودند و اغلب با زندگىِ قبيله اى سر مى كردند . اين اوضاع و شرايط ، براى آنان يك جامعه بدوى و بى اساس كه مخلوطى از آداب و رسوم يهود و نصارا و مجوس بود ، به وجود آورده بود و مردم نيز در نادانى و بى خبرى كامل به سر مى بردند . خداوند درباره آنها چنين فرموده است :
«وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِى الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَا يَخْرُصُونَ .۱و اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين هستند ، پيروى كنى، تو را از راه خدا گم راه مى كنند. آنان جز از گمان [ ـِ خود] پيروى نمى كنند و جز به حدس [خويش ]نمى پردازند» .
اين قبايل بيابانگرد ، زندگى پستى داشتند ، پيوسته گرفتار جنگ و غارت و چپاول اموال و تجاوز به نواميس يكديگر بودند و هيچ گونه امنيت و امانتدارى و يا صلح و صفايى در بين آنان نبود . آن كسى پيش مى افتاد كه چنگالى تيزتر مى داشت و رياست ، از آنِ كسى بود كه مى توانست با زور ، ناحيه اى را تسخير كند .
در بين مردان ، فضيلت اين بود كه خونريزى كنند و تعصّب جاهلى داشته باشند و متكبّر و مغرور باشند ، از ستمكاران پيروى كنند ، حقوق ستم ديدگان را پايمال نمايند ، ظلم و تجاوز كنند ، قمار ببازند و شرابخوارى كنند ، زنا كنند و مردار و خون و خرماى خشك بخورند .
زنان آنان هم ، از مزاياى انسانى محروم بودند و به هيچ وجه مالك اراده و اعمال

1.. انعام : آيه ۱۱۶ .

صفحه از 36