حاضر جوابى - صفحه 6

۵۶۵۰.تذكرة الخواصّـ به نقل از ابن مُسَيَّب ـ: پادشاه روم به عمر نوشت : ... امّا بعد ؛ چند پرسش از تو دارم . از آنها مرا خبر ده . چه چيز است كه خدا آن را نيافريده؟ و چه چيز است كه خدا آن را نمى داند؟ و ...
على عليه السلام ، نامه را خواند و بى درنگ در پشت نامه نوشت :
«به نام خداوند بخشنده مهربان ... . امّا آنچه خدا نمى داند ، سخن شماست كه مى گوييد : او فرزند و همراه و شريك دارد . «خدا ، فرزندى اختيار نكرده است و با او معبودى ديگر نيست» . «نه كسى را زاده و نه از كسى زاييده شده است» .
و امّا آنچه پيش خدا نيست ، ستمكارى است . «و پروردگار تو به بندگان [ خود] ، ستمكار نيست» .
و امّا آنچه همه اش دهان است ، آتش است كه هر چه در آن افكنده شود ، مى خورَد .
و امّا آنچه همه اش پاست ، آب است .
و امّا آنچه همه اش چشم است ، خورشيد است .
و امّا آنچه همه اش بال است ، باد است .
و امّا آن كه خويشى نداشت ، آدم عليه السلام بود .
و امّا آنان كه زهدانىْ آنها را در بر نگرفته ، عصاى موسى عليه السلام [ كه اژدها شد] ، قوچ ابراهيم عليه السلام ، آدم و حوّا عليهماالسلام هستند .
و امّا آن كه بدون جانْ نفس مى كشد ، صبح است ، به خاطر سخن خداى متعال كه مى فرمايد : «سوگند به صبح ، چون دميدن گيرد!» .
و امّا رونده ، طور سيناست . هنگامى كه بنى اسرائيل ، نافرمانى كردند در حالى كه بين آن كوه و سرزمين مقدّس ، چند روز راه بود ، خداوند ، قطعه اى از آن كوه را كَند و برايش دو بال از نور ساخت و آن را از زمين كَند و اين ، معناى سخن خداوند است كه : «و [ ياد كن ]هنگامى را كه كوه [ طور ]را بر فرازشان سايبان آسا برافراشتيم و چنان پنداشتند كه [ كوه] بر سرشان فرو خواهد افتاد» . و به بنى اسرائيل گفت : اگر ايمان نياوريد ، آن را روى شما خواهم انداخت . و هنگامى كه توبه كردند ، آن را به جاى اصلى اش برگردانْد .
و امّا جايى كه جز يك بارْ خورشيد بر آن نتابيده است ، زمينِ زير درياست ، هنگامى كه خدا آن را براى موسى عليه السلام گشود و آب ، چون كوهى بالا آمد و با تابش خورشيد بر آن ، خشك شد و سپس آب ، به جاى اصلىِ خود برگشت .
و امّا درختى كه سواره زير سايه آن ، يكصد سال راه مى رود ، درخت طُوبى است و آن ، همان سِدْرةُ المُنتهى در آسمان هفتم است كه اعمال آدمى زادگان به آن جا مى رود و اين درخت ، از درخت هاى بهشت است و در بهشت ، قصرى و خانه اى نيست ، مگر آن كه شاخه اى از اين درخت در آن جا هست . نمونه آن در دنيا ، خورشيد است كه اصل آن يكى است ؛ ولى نورش در همه جا پراكنده است .
و امّا درختى كه بدون آب روييده ، درخت يونس عليه السلام است كه معجزه وى بود ، طبق سخن خداوند كه مى فرمايد : «و بر بالاى [ سرِ] او درختى از [ نوع ]كدوبُن رويانيديم» .
و امّا غذاى بهشتيان ، نمونه آن در دنيا غذاى جنين در شكم مادر است كه از ناف مادر تغذيه مى كند و ادرار نمى كند و مدفوع ندارد .
و امّا رنگ ها[ ى مختلف جدا از هم براى يك مادّه سيّال] در يك كاسه ، نمونه اش در دنيا تخم مرغ است كه داراى دو رنگ سفيد و زرد است و با هم آميخته نمى شوند.
و امّا كنيزكى كه از سيبْ بيرون مى آيد ، نمونه اش در دنيا كِرمى است كه از سيبْ بيرون مى آيد و تغييرى نمى كند.
و امّا كنيزكى كه بين دو نفر [ ، مشترك] است ، نخل است كه در دنيا از آنِ مؤمنى چون من و كافرى چون توست ، ولى در آخرت ، از آنِ من است ، نه تو ؛ چون آن نخل در بهشت است و تو وارد آن نمى شوى .
و امّا كليدهاى بهشت ، لا إله إلّا اللّه و محمّدٌ رسولُ اللّه است» .
ابن مُسَيِّب گفت : هنگامى كه قيصر ، نامه را خوانْد ، گفت: اين سخن، جز از خاندان نبوّت، بيرون نيامده است.

صفحه از 18