نام هاى نامناسب
پرسش :
احادیث، چه نام هایی را برای افراد، نامناسب دانسته اند؟
پاسخ :
بر پايه احاديث در دسترس ، مى توان نام هاى ممنوع را در چند دسته جاى داد و كراهت و نهى پيامبر(ص) را در هر دسته تحليل كرد :
دسته نخست، به فرهنگ عرب جاهلى، پيوند خورده است ؛ زيرا آنان براى ترساندن دشمن ، از كرامت انسانى خود فرو مى كاستند و نام حيواناتى مانند: سگ (كلب يا معاويه) و يوزپلنگ (فَهد) را بر خود و كودكانشان مى نهادند .[۱]
دسته دوم ، نام هايى با معناى بد و زشت و بى تناسب اند ؛ نام هايى چون : ضِرار (زيان رساننده) ، مُرّه (تلخ) ، حرب (جنگ) و ظالم (ستمگر) ، كه پيامبر اكرم(ص) آنها را بدترين نام ها ناميدند[۲]و يا بغيض (دشمن) و عاصيه (نافرمان) كه زشتى شان براى همه آشكار است .
دسته سوم ، نام هايى مانند خالد (جاويد) و حَكَم (داور) هستند كه از صفات مختصّ الهى اند و عرب جاهلى ، بى توجّه به اين نكته ، آنها را براى كودكان خود بر مى گزيده است .
گفتنى است برخى احاديث ، خواندن كسى را با «ملك الأملاك» ، نكوهيده اند و علّت نكوهش را نيز اختصاص اين نام به خداوند دانسته اند . مسلم نيشابورى به نقل از ابو هريره ، از پيامبر خدا(ص) آورده است :
أغيَظُ رَجُلٍ عَلَى اللّهِ يَومَ القِيامَةِ ، وَ أخبَثُهُ وَ أغيَظُهُ عَلَيهِ ، رَجُلٌ كانَ يُسَمّى مَلِكَ الأملاكِ ، لا مَلِكَ إلاَّ اللّهُ .[۳]
روز قيامت ، منفورترين و پست ترين و مبغوض ترين مرد نزد خدا ، كسى است كه «ملك الأملاك (فرمان رواى فرمان فرمايان)» ناميده مى شود . فرمان روايى جز خداوند نيست .
دسته چهارم نيز نام هايى هستند كه نشان بندگى آدميان در برابر بت هاى جاهلى بوده اند و پيامبر(ص) آنها را به بندگى خداوند تغيير داده است . حاكم نيشابورى يك نمونه از اين دسته را چنين نقل كرده است :
كانَ اسمُ عَبدِ الرَّحمنِ بنِ أبى بَكرٍ : عَبدَ العُزّى ، فَسَمّاهُ رَسولُ اللّهِ(ص) عَبدَ الرَّحمنِ .[۴]
نام عبد الرحمان بن ابى بكر ، عبد العُزّى بود . پيامبر خدا(ص) او را عبد الرحمان ناميد .
گفتنى است كه يك يا دو گزارش ، نام هايى مانند برّه (نيكوكار) را به نقل از پيامبر اكرم(ص) ، نشانه خودستايى به شمار آورده كه در تضاد با امرى اخلاقى است . در اين گزارش ها اقدام پيامبر(ص) نسبت به تغيير اين اسم ها نيز آمده است .[۵]اگرچه اين گزارش ها فراوان نيستند ، امّا مى توانند نشان دهنده نقش نيّت در نام گذارى باشند . از اين رو مى توان اين گونه نام ها را به اميد رسيدن به آنها و اتّصاف فرد به آن فضيلت ، بر فرزند نهاد ؛ امرى كه در نام گذارى هاى پيامبر(ص) بر نوادگان بزرگوارش حسن و حسين و همچنين نام گذارى امامان از اهل بيت او مشاهده مى شود .
حكمت منع اين چند دسته نام هاى نكوهيده ، روشن و در هر جامعه و فرهنگى تطبيق پذير است . از اين رو مى توان منع پيامبر اكرم(ص) از آنها را عام دانست و به يك روزگار و اجتماع ، اختصاص نداد .[۶]
گفتنى است برخى از نام ها تنها به دليل مشابهت معنايى و يا آوايى با موجودات بد و شرور ، نكوهيده شده اند ، مانند : «حباب» و «اجدع» ـ كه در فرهنگ عرب معاصر پيامبر اكرم(ص) بر شيطان اطلاق مى شده و از اين رو پيامبر(ص) آنها را تغيير داده و اسم ديگرى براى كسانى كه به اين نام ها خوانده مى شدند ، برگزيده اند ـ يا «شِهاب (به كسر شين)» كه معناى آن ، پاره يا زبانه آتش و يادآور دوزخ و خشم و قهر الهى است .[۷]اين گونه از نام ها تا زمانى و در جايى زشت و ممنوع شمرده مى شوند كه به هنگام كاربرد آنها ، معناى نازيبايشان به ذهن خطور كند . از اين رو ، نامى مانند «شَهاب» كه به هنگام تلفّظ با فتح شين ، به معناى آذرخش[۸]است و يا هنگام اضافه به واژه هايى (مانند واژه «دين» به شكل «شهاب الدين» و به معناى پرتو دين) ،[۹]معنايى زيبا مى يابد و همانند «شِهاب» ، تداعى كننده دوزخ نيست ، منعى ندارد .
گفتنى است كه برخى نام ها زشت شمرده نمى شوند و از اين رو مورد منع و نهى پيامبر(ص) قرار نگرفته اند ؛ امّا به دليل به كار گيرىِ نادرست آنها در گفتگوى هاى ميان فردى ، خوشايند پيامبر اكرم(ص) نبوده اند . حديثى به نقل از پيامبر اكرم(ص) ، اين نكته را چنين گزارش كرده است :
أَكرَهُ «مُبارَكٌ» وَ «نافِعٌ» وَ «بَشيرٌ» وَ «مَيمونٌ» ؛ لِئَلاّ يُقالَ : ثَمَّ مُبارَكٌ ، ثَمَّ بَشيرٌ ، ثَمَّ مَيمُونٌ ؟ فَيُقالُ : لا .[۱۰]
خوش ندارم كسى را مبارك ، نافع (سودمند) ، بشير (مژده دهنده) و ميمون (خجسته) بنامند ، تا چنين نشود كه بپرسند : آيا مبارك ، آن جاست ؟ يا مژده دهنده آن جاست ؟ يا خجسته آن جاست ؟ و پاسخ گفته شود : نه .
روشن است كه اين گونه پرسش و پاسخ ، زمينه فال بد زدن را پديد مى آورد ؛[۱۱]امرى كه در فرهنگ جاهلى به آسانى رخ مى داد و پيامبر اكرم(ص) از آن به شدّت ، نهى فرمود . در برخى گزارش ها ، نام هايى چون نجيح (رستگار) ، افلح (كامياب) كه عرب ها بر غلامان خود مى نهاده اند[۱۲]نيز به اين دسته ملحق شده اند ، اگرچه در اصل نهى از آنها ، ترديدهايى وجود دارد .[۱۳]
بر اين پايه ، هر جامعه و فردى بايد به پيامدهاى نام گذارى در درون فرهنگ خود ، توجّه كند و با بر گرفتن و فهميدن ملاك دين در ترغيب يا نهى ، نام مطلوب خود را با آن بسنجد .
نكته در خور توجّه ، آن كه پيامبر(ص) به تغيير نام هاى زشت و نكوهيده افراد ، بسنده نكرده و به تغيير نام برخى قبيله ها و شهرها نيز اقدام نموده است . امام باقر علیه السلام مى فرمايد :
كانَ رَسولُ اللّهِ(ص) يُغَيِّرُ الأَسماءَ القَبيحَةَ فِى الرِّجالِ وَ البُلدانِ .[۱۴]
پيامبر خدا(ص) نام هاى زشت افراد و شهرها را تغيير مى داد .
از اهل سنّت نيز ابو داوود سجستانى در سنن خويش ، پس از آن كه بسيارى از نام هاى آدميان را كه به وسيله پيامبر خدا(ص) تغيير يافته ، ذكر كرده ، نام برخى مناطق و يا قبيله هايى را كه به فرمان پيامبر(ص) دگرگون شده اند ، چنين گزارش كرده است :
و غيّر النبىّ(ص) اسم العاص و ... و أرضا تسمّى عَفِرَةَ سمّاها خَضِرَةَ ، و شِعب الضلالة سمّاه شِعب الهدى ، و بنو الزنية سمّاهم بنى الرِّشدَة ، و سمّى بنى مُغوِيَة بنى رِشدَةَ .[۱۵]
پيامبر(ص) نام عاص (نافرمان) را تغيير داد ... و نيز سرزمينى را كه عَفِره (بى حاصل) ناميده مى شد ، خَضِره (سرسبز) نام نهاد و شِعب الضلاله (درّه گم راهى) را شِعب الهدايه (درّه هدايت) ناميد و نام هر دو قبيله بنى زنيه (زنازادگان) و نيز بنى مُغويه (حرام زادگان) را به بنى رشده (حلال زادگان) تغيير داد .
نكته پايانى ، آن كه : اين تغييرها اجبارى نبوده است و افراد مى توانستند نام پيشين خود را نگاه دارند ، هر چند كه باقى ماندنِ آن نام ها ، آثار خوبى در پى نمى داشته است . گزارش زير ، دليل اين ادّعاست :
السعيد بن المسيّب ، عن أبيه ، عن جدّه أنّ النبىّ(ص) قال له : مَا اسمُكَ ؟ قال : حزن ، قال : أنتَ سَهلٌ قال : لا ، السهل يوطأ ويمتهن ، قال سعيد : فظننت أنّه سيصيبنا بعده حزونة .[۱۶]
سعيد بن مسيّب از جدّش نقل مى كند كه پيامبر(ص) از وى پرسيد : نامت چيست ؟ او پاسخ داد : حزن (سختى و دشوارى) . پيامبر(ص) فرمود : تو سهل (نرم و آسان) هستى . او گفت : نه ! سهل ، لگدمال و خوار مى شود . سعيد گفت : گمان مى برم كه سختى و دشوارى ، پس از آن است كه به ما مى رسد .
[۱]احمد بن اشيم مى گويد : «عن الرضا(ص) قال : قُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، لِمَ سَمَّوُا العَرَبُ أولادَهُم بِكَلبٍ وَ نَمِرٍ وَ فَهدٍ وَ أشباهِ ذلِكَ ؟ قالَ : كانَتِ العَرَبُ أصحابَ حَربٍ ، وَ كانَت تُهَوِّلُ عَلَى العَدُوِّ بِأَسماءِ أولادِهِم ؛ به امام رضا علیه السلام گفتم : فدايت شوم ! چرا عرب ها ، نام سگ و گرگ و يوزپلنگ و مانند اينها را بر فرزندان خود نهاده اند؟ فرمود : عرب ها اهل جنگ بوده اند و با نام هاى فرزندانشان ، دشمن را مى ترسانده اند» (معانى الأخبار : ص ۳۹۱ ح ۳۵ ، عيون أخبار الرضا(ص) : ج ۱ ص ۳۱۵ ح ۸۹ ، بحار الأنوار : ج ۱۰۴ ص ۱۲۸ ح ۷) .
[۲]ر . ك : ص ۱۵۹ باب (نام هاى نكوهيده) .
[۳]صحيح مسلم : ج ۳ ص ۱۶۸۸ ح ۲۱ .
[۴]ر . ك : ص ۳۸۰ ح ۲۷۰۱ .
[۵]ر . ك : ص ۱۶۱ ح ۲۳۷۳ .
[۶]براى منع پيامبر(ص) از هر سه دسته نام ها (ر . ك : ص ۱۶۱ باب «علت بازداشتن از برخى نام ها») .
[۷]ر . ك : ص ۱۵۹ ح ۲۳۶۷ .
[۸]آذرخش به معناى درخشش زيبا و ناگهانى نور در دل تاريك آسمان است . اين نور ، حاصل برخورد سنگ ها و اجرام آسمانى با جوّ زمين و سوختن آنهاست .
[۹]عون المعبود : ج ۱۳ ص ۲۰۳ .
[۱۰]ر . ك : ص ۱۶۱ ح ۲۳۷۲ .
[۱۱]شرح نووى بر صحيح مسلم : ج ۱۴ ص ۱۱۹ .
[۱۲]ر . ك : ص ۱۵۹ ح ۲۳۶۸ .
[۱۳]ر . ك : صحيح مسلم : ج ۶ ص ۱۷۲ ، المحلّى ، ابن حزم : ج ۹ ص ۲۵۱ ش ۱۷۰۵ .
[۱۴]ر . ك : ص ۳۷۸ ح ۲۶۹۵ .
[۱۵]سنن أبى داوود : ج ۴ ص ۲۸۹ ذيل ح ۴۹۵۶ .
[۱۶]سنن أبى داوود : ج ۴ ص ۲۸۹ ح ۴۹۵۶ .
بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت