برخى از تعبیرات درباره مبانى حكومتى امام مهدى(ع)

پرسش :

تعبیرهایی مثل «اسلام جدید»، «امر جدید»، «سنت جدید» و... در احادیث ظهور به چه معناست؟



پاسخ :

اساس حكومت امام مهدى(ع) عمل به كتاب خدا و سنّت پیامبر خدا(ص) است ؛ لیكن در برخى از روایات ، گاه تعبیرهایى دیده مى شود كه ممكن است چیزى غیر این معنا تداعى نماید ، مانند : «كتاب جدید» ، «سنّت جدید» ، «امر جدید» ، «دعوت جدید» و حتى «اسلام جدید» .

این احادیث در این منابع مذكور است:

۱. كتاب الغیبة، نعمانى (م ح ۳۴۰ ق) دوازده حدیث .[۱]

۲. الإرشاد، شیخ مفید (م ۴۱۳ ق) دو حدیث .[۲]

۳. كتاب الغیبة، شیخ طوسى (م ۴۶۰ ق) یك حدیث .[۳]

این احادیث در مصادر دیگر مانند مختصر بصائر الدرجات، كشف الغمة و بحارالأنوار به نقل از منابع بالا آمده اند .

چنان كه دیده مى شود ، بیشتر این احادیث در الغیبة نعمانى روایت شده اند و همه آنها از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده اند . در مصادر اهل سنّت نیز این مضامین دیده نمى شود.

احتمال نقل به معنا در تعدادى از این احادیث ، بسیار قوى است و در نتیجه ، تعداد این روایت ها زیاد نیستند ؛ گرچه به جهت كثرت اسناد و طرق و نیز تكثّر و تعدّد مصادر اوّلیه ، اطمینان به صدور اجمالى این مضامین ، حاصل است.

بحث اصلى در باره این احادیث جنبه فقه الحدیثى آنهاست ؛ یعنى منظور و مراد از این امور جدید چیست؟ نخست احتمالات مطرح شده در باره این عناوین هفت گانه را مى آوریم و سپس به تحلیل و جمع بندى مى پردازیم.

قابل توجّه است كه تعبیر «امر جدید»[۴]در هفت حدیث ، «كتاب جدید»[۵]در سه حدیث ، «قضاى جدید»[۶]در دو حدیث ، «سنّت جدید»[۷]در یك حدیث، «دعاى جدید»[۸]در دو حدیث، «استیناف الإسلام جدیداً»[۹]در چهار حدیث ، «استیناف»[۱۰]در یك حدیث ، «سلطان جدید»[۱۱]در یك حدیث و «غضَّاً جدید»[۱۲]در یك حدیث آمده است. این نكته نیز گفتنى است كه تعبیر «دین جدید» در هیچ حدیثى نیامده است .

۱. امر جدید

در باره این كه منظور از «امر جدید» چیست ، چند احتمال وجود دارد :

الف - مقصود از «امر جدید» طلب جدید است كه شامل طلب فعل و طلب ترك فعل مى شود؛ یعنى امام زمان(ع) مجموعه اى از احكام جدید خواهد آورد ؛ پس در حقیقت به امر جدید قیام مى كند .

ب . مقصود از «امر جدید» برنامه فكرى و عقیدتى جدید با روش هاى نوین است كه در برخى از احادیث به آن اشاره شده است.

ج - مقصود از «امر جدید» امارت، خلافت و امامت است ؛ همان گونه كه در آیه «اولى الأمر» به آن اشاره شده است. از آن جا كه امارت و خلافت قائم(ع) با سایر خلافت ها متفاوت است ، نسبت به آنها جدید به حساب مى آید.

د - «امر جدید» اشاره دارد به امور دیگر ، یعنى سنّت، كتاب، قضا و سلطان كه در احادیث آمده و قهراً معنایش نیز معناى همان عناوین است .

ه - مراد از این امر ، دانش ها و فناورى هاى نوین است كه امام مهدى(ع) به تمدن بشرى اضافه مى كند.

۲. كتاب جدید

در باره منظور از «كتاب جدید» نیز چند احتمال مطرح است :

الف - مقصود ، آوردن قرآن جدید باشد، كه قطعاً این احتمال باطل است؛ زیرا امّت اسلامى اتفاق دارند بر این كه در قرآن ، نقصان و زیادتى ایجاد نشده و نخواهد شد.

ب - منظور این باشد كه امام عصر(ع) قرآن را آن گونه كه در عصر پیامبر خدا(ص) بوده است مى آورد؛ یعنى آن را با تقدیم و تأخیر در آیات مى آورد. این احتمال با قول به این كه قرآن به امر پیامبر خدا(ص) تدوین شده است ، سازگارى ندارد؛ ولى با احادیث دیگرى كه مى گوید امام زمان(ع) قرآن را به ترتیب نزول تعلیم مى دهد ، هماهنگ است.

ج - ممكن است مراد همان قرآنى باشد كه على بن ابى طالب(ع) تدوین كرده است؛ قرآنى كه متنش همین قرآن موجود است ؛ ولى در آن ، شأن نزول و تفسیر برخى آیات آمده و ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقید و برخى امور دیگر مشخص شده است .

د - شاید مقصود از «كتاب جدید» معارف و مفاهیم بلند و والایى است كه امام از آیات برداشت مى كند و به مردم یاد مى دهد ؛ معانى اى كه آن قدر براى مردم تازگى دارند كه گویا او كتابى با مفاهیمى جدید آورده است.

ه - ممكن است مراد احیاى بخش هاى مهجور و بدفهمیده شده كتاب باشد؛ بدان معنا كه مهدى(ع) این موارد مهجور را احیا ، و موارد بدفهمیده شده را اصلاح مى كند و این همه از نظر كمیت و اهمیت به حدّى است كه مى توان آن را آوردن كتاب جدید قلمداد كرد .

۳. قضاى جدید

درباره قضاى جدید نیز چند احتمال به ذهن مى رسد :

الف - مقصود ، برنامه هاى متنوّع و پیشرفته براى بشر در عصر ظهور است.

ب - مقصود ، داشتن اسلوب جدید در قضاوت و فصل خصومت بین مردم است؛ همان گونه كه در احادیث گفته شده كه قائم(ع) به حكم داوود عمل مى كند و بینه و دو شاهد عادل نمى طلبد .

ج - این كه امام برخى از احكام مربوط به قضا و حدود را كه قبل از آن و در دوره قبل از ظهور انجام نمى شده است ، اجرا مى كند ؛ چنان كه در برخى احادیث آمده است كه مهدى(ع) قتل را بر زانى محصن و مانع زكات اجرا مى كند[۱۳]و بدون نسب حكم به ارث برى مى دهد .[۱۴]

۴. سنّت جدید

درباره سنّت جدید نیز مى توان احتمالاتى در نظر گرفت :

الف - ممكن است مراد از آن احیاى سنّت پیامبر باشد ، به این معنا كه همه سنّت پیامبر در آن روزگار احیا مى شود ؛ چرا كه تا آن زمان ، برخى احكام همواره مهجور و مطرود مانده اند یا همراه با پیرایه هایى به آنها عمل مى شده است.

ب - مراد از سنّت جدید تغییر برخى از آموزه ها متناسب با تحوّلات زندگى بشر در آن دوره ، یا تغییر برخى از احكام است ؛ مانند احكام ارث كه در برخى روایت ها نیز به این موضوع اشاره شده است.

ج - مراد از سنّت جدید، اصلاح در فهم آموزه هاى دینى است . روشن است كه در دوره هاى مختلف تاریخ اسلام ، عالمان دینى تلاش علمى بسیارى براى فهم حقایق دینى به كار بسته اند ؛ ولى این فهم ها همیشه مصاب نبوده است. شاهد این مدّعا اختلاف نظرهاى موجود میان فرقه هاى مختلف اسلام ، و حتّى اختلافات درون فرقه اى میان عالمان هر فرقه است . فتاواى مختلف فقیهان شیعه در مسائل فقهى ، نمونه بارز این اختلاف هاست .

۵. دعاى جدید

تعبیر «دعاى جدید» در دو روایت آمده است و احتمال دارد به یكى از معانى زیر باشد:

الف - روش نوین در دعوت ؛ یعنى به امر جدیدى دعوت نمى شود ؛ بلكه چگونگىِ دعوت ، جدید است.

ب - این احتمال نیز هست كه منظور دعوت ، محتوایى جدید باشد و در این صورت ، آن محتواى جدید مى تواند همان احتمالات ذكر شده در عناوین قبلى باشد؛ یعنى: احكام مهجور مانده دین ؛ اصلاح برداشت هاى غلط ؛ و تغییر برخى ازاحكام متناسب با تحوّلات زندگى .

۶. استیناف الإسلام جدیداً

در باره این تعبیر نیز دو احتمال قابل طرح است:

الف . این كه امام(ع) اسلام را پس از مهجور ماندن و كنار گذاشته شدن ، دوباره زنده مى كند.

ب . این كه ناظر به محتوا باشد ؛ یعنى امام عصر(ع) ، اسلامى نو و مطابق با نیازهاى روز ارائه مى كند .

۷. سلطان جدید

در باره این تعبیر نیز دو احتمال مى توان طرح كرد :

الف - این كه مقصود از سلطان جدید، روش جدیدى در اداره حكومت و شئون اجتماع باشد كه بشر هیچ گاه نظیر آن را در هیچ گونه اى از حكومت ها و دولت ها ندیده است؛ حكومتى در سطح كل جامعه بشرى كه به تمام معنا ، اسلامى و مطابق با تمدّن و پیشرفت بشرى است.

ب - این كه مقصود ، سلطنتى باشد كه نسبت به سلطنت ها و حكومت هاى پیش از خود جدید است، و در عین حال ، تجدید كننده حكومت و سلطنت پیامبر خدا(ص) نیز هست .

اینك پس از بیان احتمالات مطرح در معناى تعابیر هشت گانه ، بر اساس دو اصل مسلّم به تحلیل و جمع بندى مى پردازیم .

اصل اوّل: توجّه به محكمات و مسلّمات كتاب و سنت

آیات قرآن و سنّت مسلّم پیشوایان معصوم دلالت دارد كه پیامبر خاتم ، و كتاب او آخرین كتاب ، و شریعت او تا قیامت پابرجا است ؛ براى مثال :

«لا یأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ .[۱۵]

از پیش روى و از پشت سرش باطل به سویش نمى آید» .

بنا بر این آیه ، پس از قرآن ، كتاب دیگرى كه آن را از بین ببرد یا كنار بزند ، نخواهد آمد.

«وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّه وَ خاتَمَ النَّبِیینَ .[۱۶]

لكن فرستاده خدا و خاتم پیامبران است» .حَلالُ مُحَمّدٍ حَلالٌ أبَداً إلى یومِ القِیامَة وَحَرامُه حَرامٌ أبداً إلى یومِ القِیامَة .[۱۷]

حلال محمّد(ص) براى همیشه تا روز قیامت حلال است وحرام او براى همیشه تا روز قیامت حرام است .

اصل دوم: واقعیت هاى تاریخى جهان اسلام

مى دانیم در دوره هاى مختلف تاریخ اسلام ، همه احكام الهى ، آن گونه كه تشریع شده ، به اجرا در نیامده اند . این واقعیت ، علت هاى گوناگونى دارد ، از قبیل:

الف - مطابق برخى احادیث ، بخشى از احكام به سبب نبود شرایط و مقتضیات در عصر معصومان بیان نشده و دانش آنها تنها نزد اهل بیت علیهم السلام باقى مانده است؛ اما در عصر ظهور همه آن احكام بیان خواهد شد.

ب . بخشى از احكام ، به دلیل ضایع شدن كتاب ها و احادیث به دست ما نرسیده است ؛ امّا دانش آنها نزد امام زمان(ع) موجود است و در عصر ظهور ، همه آنها اجرا خواهد شد .

ج - در عصر غیبت ، به علّت دورى مردم از امام معصوم، عالمان و فقیهان مأمور به استنباط احكام عملى از ادله اى هستند كه بیشترشان از نظر سند یا دلالت ظنّى اندو در نتیجه احكامى كه استخراج مى شود ، احكام ظاهرى است نه واقعى . پس گرچه در عصر غیبت مكلّفیم به همین احكام ظاهرى عمل كنیم ، ولى امام زمان(ع) پس از ظهور ، احكام واقعى را جایگزین این احكام خواهد كرد .

د - احكامى هستند كه در طول تاریخ اسلام ، كمتر به آنها عمل شده و یا اصلاً بدان عمل نشده است . به طور حتم این گونه احكام ، در عصر ظهور به اجرا در خواهند آمد.

ه - سطح فكر و تعقّل مردم در عصر ظهور ، بسیار بالاست ، از این رو مردمان آن روزگار ، آمادگى و قابلیت هاى فوق العاده اى براى فهم معارف دینى خواهند داشت . در نتیجه ، لازم است به انحاى مختلف به این خواسته هاى سطح بالا پاسخ داده شود .

بنا بر اصول یاد شده ، برداشت هایى كه با اطمینان مى توان به این احادیث نسبت داد ، چنین است :

۱ . شیوه هایى نوین در دعوت به دین و دیندارى .

۲ . احیاى اصول، احكام و معارف مهجور و معطّل مانده .

۳ . تصحیح برداشت هاى ناصواب از كتاب و سنّت .

۴ . تطبیق برخى از احكام و مقررات با شرایط و تحوّلات رخ داده در زندگى نوین بشر .

۵ . آشنا ساختن بشر با دانش ها و اسرار هستى .

همه این احتمالات با مضامین احادیث مذكور سازگار است و با هیچ اصلى از اصول مسلّم و محكم كتاب و سنّت در تناقض نیست .

با این حال ، برخى فرقه هاى اسلامى و انحرافى با برداشت هایى اشتباه از این احادیث ، بر آموزه ها و عقاید شیعى خرده گرفته اند .

براى مثال برخى از فرقه هاى اسلامى ، بویژه وهّابیان، با استناد به این احادیث ،شیعه را متّهم كرده اند كه در انتظار دین جدیدى غیر از اسلام هستند . به این عبارت بنگرید:[۱۸]نوشته ها و تصریحاتى كه در كتب امامیه در مورد این افسانه ساختگى وجود دارد ، دلیل بر انسلاخ این امام ساختگى از اسلام مى باشد ؛ چون با دین تازه اى خواهد آمد و كتاب دیگرى غیر از قرآن خواهد آورد كه شاید این خود آرزوى دیرینه بافندگان این جعلیات مى باشد تا شاید بتوانند مردم را فریفته و اسلام را به نام اسلام و آل بیت ویران كنند.

نعمانى از ابو جعفر جعل مى كند كه : «قائم قیام مى كند به دستورى نو و كتابى جدید و حكمى جدید كه بر اعراب بسى سختگیر است و با آنها جز شمشیر نمى شناسد و توبه نمى پذیرد» .[۱۹]

و طوسى با تأیید این مطلب از ابو عبد اللَّه جعل مى كند كه: «قائم به امرى غیر از آنچه بوده است قیام مى كند».[۲۰]

از سوى دیگر ، بهاییان بر این باورند كه اسلام ، دین حق و از جانب خدا بود ؛ امّا بابى گرى آن را نسخ كرد . آنان براى اثبات این ادعا به فرازهایى از قرآن و احادیث هم استناد مى كنند . احادیث دعوت به امر جدید و كتاب جدید ، در زمره مستندات آنان براى اثبات این دعاوى است.[۲۱]

میرزا ابوالفضل گلپایگانى در كتاب فرائد خود به این مسئله پرداخته است:

اهل بهاء را عقیدت این است كه جمیع صحف الهیه و كتب سماویه كه در عالم موجود است بر این بشارت عظیمه ناطق و متفق است كه در آخرالزمان ، به سبب طلوع دو نیر اعظم در سماء امر اللَّه، عالم رتبه بلوغ یابد و دوره اوهام و خرافات طى شود و ظلمت اختلافات دینیه و مذهبیه از عالم زایل گردد و جهان بر كلمه واحده و دین واحد استقرار یابد . ... در تورات مقدس از این یوم عظیم و قرن فخیم «یوم الرّب» و «یوم اللَّه» و از این دو ظهور كریم به «نزول ایلیاى نبى» یعنى الیاس و «ظهور اللَّه» تعبیر یافته و در انجیل جلیل به «یوم الرب» و «یوم الملكوت» و از دو ظهور به «رجعت یحیى» و «نزول ثانى حضرت روح اللَّه از سماء» و در قرآن مجید «یوم اللَّه» و «یوم الجزاء» و «یوم الحسرة» و «یوم التلاق» و «قیامت» و «ساعة» و امثالها و در احادیث نبویه كه مبین آیات قرآنیه است از ظهور اوّل، «ظهور مهدى» و از ظهور ثانى ، «قیام روح اللَّه» و در احادیث ائمه هدى از ظهور اوّل ، «ظهور قائم» و از ظهور ثانى ، «ظهور حسینى» معبّر گشته ... مقصود كل، اِخبار از ورود دو یوم عظیم است و دو ظهور كریم . «عباراتنا شتّى  و حُسْنُكَ واحدٌ» .[۲۲]

اكنون از احادیث وارده از طرق اهل تسنن و اهل تشیع سخن گوییم و ببینیم كه آیا قائم موعود به اقتضاى ربوبیتى كه حقّ جلّ جلاله در كتب سماویه حضرتش را به آن وصف فرموده قادر بر تشریع شریعت جدیده هست و یا آن كه به اقتضاى منصب نیابت و امامتى كه علماى اسلام به آن حضرت بخشیده اند قادر بر ایجاد دین تازه و تشریع شریعت جدیده نیست.[۲۳]

با توجه به اصول مسلّم و محكمات كتاب و سنّت ، و تفسیرى كه از احادیث صورت گرفت، هر دو ادّعا باطل است. نه شیعیان ادعاى دین جدید و كتاب جدید دارند ، و نه دعواى بهاییان از این احادیث برمى آید .


[۱]. ر. ك: الغیبة، نعمانى: ص ۱۹۴ ح ۱۴ و ص ۲۳۰ ح ۱۳ و ص ۲۳۲ ح ۱۷ وص ۲۳۳ ح ۱۹ وص ۲۳۴ ح ۲۲ وص ۲۶۳ ح ۲۲ وح ۲۴ وص ۲۵۵ ح ۱۳ و ص ۳۱۹ ح ۶ وص ۳۲۰ ح ۱ وص ۳۲۱ ح ۲ و ص ۳۲۲ ح ۵.

[۲]. ر. ك: ص ۱۵۳ ح ۱۷۰۹ و ص ۲۴۵ ح ۱۸۰۸ .

[۳]. ر. ك: ص ۱۴۵ ح ۱۷۰۳ .

[۴]. ر. ك: ص ۱۵۳ ح ۱۷۰۹ و ص ۱۵۵ ح ۱۷۱۲ وص ۱۵۷ ح ۱۷۱۵ و ص ۲۵۷ ح ۱۸۲۰ و ص ۳۸۵ ح ۱۹۱۳ و ح ۱۹۱۴ و الغیبة، نعمانى: ص ۳۱۹ ح ۶ .

[۵]. ر.ك: ص ۲۵۷ ح ۱۸۲۰ و ص ۳۸۵ ح ۱۹۱۴ ، الغیبة، نعمانى: ص ۱۹۴ ح ۱۴ .

[۶]. ر. ك: ص ۳۸۵ ح ۱۹۱۴ و ص ۳۸۵ ح ۱۹۱۴ .

[۷]. ر.ك: ص ۳۸۵ ح ۱۹۱۳ .

[۸]. ر. ك: ص ۱۵۵ ح ۱۷۱۳ .

[۹]. ر. ك: ص ۱۴۳ ح ۱۶۹۹ و ص ۲۴۵ ح ۱۸۰۸ و ص ۱۵۳ ح ۱۷۱۰ ، الغیبة، نعمانى: ص ۳۲۱ ح ۲ .

[۱۰]. ر. ك: ص ۱۵۱ ح ۱۷۰۸ .

[۱۱]. ر. ك: ص ۲۵۷ ح ۱۸۲۰ .

[۱۲]. ر. ك: ص ۱۴۵ ح ۱۷۰۳ .

[۱۳]. ر . ك : ص ۳۵۸ ح ۱۹۱۷ (الكافى) .

[۱۴]. ر . ك : ص ۳۱۹ ح ۱۸۳۰ و ص ۳۸۷ ح ۱۹۱۵ (الخصال) .

[۱۵]. فصلت: آیه ۴۲.

[۱۶]. احزاب: آیه ۴۰.

[۱۷]الكافى: ج ۱ص ۵۸ ح ۱۹.

[۱۸]مولود مسعود یا مهدى موعود ، ص ۲۳ به نقل از عبد الرحیم ملازاده .

[۱۹]ر. ك: ص ۳۸۵ ح ۱۹۱۴ و ۱۹۱۳ .

[۲۰]. «إذا قام القائم جاء بأمر غیر الّذى كان» (ر.ك: الغیبة، طوسى: ص ۴۷۳ ح ۴۹۴، همین دانش نامه: ج ۷ ص ۷۸ ح ۱۶۷۸) .

[۲۱]. ر . ك : ص ۱۵۶ - ۱۵۰.

[۲۲]. فرائد: ص ۸.

[۲۳]. همان: ص ۲۸۹.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت