دشمنى در راه خدا

پرسش :

اگر اسلام، خواستار جامعه مبتنى بر محبّت است، چرا پيروان خود را به دشمنی با رنگ الهی دعوت می کند؟



پاسخ :

اگر اسلام، خواستار جامعه مبتنى بر محبّت است، چرا پيروان خود را به همان ميزان كه به دوستى با انگيزه الهى دعوت مى كند، آنان را به دشمنى با انگيزه الهى تشويق مى نمايد و دشمنى براى خدا را مانند دوستى براى او واجب مى داند و اين دو را بهترين عمل و محكم ترين دستگيره ايمان مى خواند؟ و نهايت، اين كه: چه ضرورتى دارد كه انسان به جاى دوستى، با ديگران، دشمنى كند ؟ و دشمنى كردن با ديگران، چه دردى از دردهاى اجتماعى را دوا و كدام مشكل را حل مى نمايد؟ و در يك جمله : حكمت دشمنى براى خدا چيست؟

چرايىِ دشمنى در راه خدا

بايد ديد مقصود از دشمنى براى خدا چيست . اگر اين جمله درست تفسير شود، فلسفه آن، به خودى خود، روشن مى گردد و نيازى به توضيح بيشتر ندارد.

دشمنى براى خدا، بدين معناست كه «مُبغِض (دشمنى كننده)» خصومت شخصى با «مُبغَض (آن كه مورد دشمنى واقع مى شود)» ندارد و دشمنى او به دليل منافع شخصى نيست ؛ يعنى دشمنى او با كسى كه او را دشمن مى دارد، براى خداست، نه براى خود .

بدين سان، ميان دشمنى براى خدا و دشمنى براى خود، تفاوت جوهرى وجود دارد. دشمنى براى خود و براى تأمين منافع فردى و گروهى، مبدأ همه فسادها، فتنه ها و ويرانى هاست ؛ امّا دشمنى براى خدا، مانند دوستى براى خدا، مبدأ انواع خيرات و بركات و سازندگى هاى فردى و اجتماعى است.

همچنين بايد توجّه داشت كه دشمنى براى خدا، دشمنى براى تأمين منافع مردم است و دشمنى انسان با ديگرى، نمى تواند براى خداوند متعال، فايده اى داشته باشد ؛ زيرا او بى نياز مطلق است . بر اين اساس، تنها انسان و جامعه انسانى، از دوستى و يا دشمنى براى خدا سود مى برد.

از سوى ديگر، محبّت كردن به كسانى كه بر جامعه انسانى رحم نمى كنند، بسيار خطرناك است . به فرموده امام على عليه السلام :

رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ، وَ استِبقاءُ مَن لا يُبقى يُهلِكُ الاُمَّةَ .[۱]رحم كردن به كسى كه رحم نمى كند، مانع رحمت مى شود، و باقى گذاشتن كسى كه جان ها از دست او به در نمى برند، امّت را به نابودى مى كشاند .

مقتضاى محبّت به جامعه انسانى، دشمنى با چنين عناصر خطرناك و كوتاه كردن دست آنها از تجاوز به حريم انسانيت است.

بر اين اساس، حكمت دشمنى براى خدا، مبارزه با موانع شكوفايى ارزش هاى انسانى و پاكسازى جامعه از عناصر ضدّ ارزشى است . اهمّيت اين مبارزه، كمتر از تلاش براى ساماندهى جامعه مبتنى بر محبّت نيست ؛ بلكه مى توان گفت جزئى از اين تلاش محسوب مى شود.

كين ورزى، ريشه در مهرورزى دارد

علاوه بر آنچه در حكمت دشمنى براى خدا ذكر شد، اصولاً دشمنى، ريشه در دوستى دارد و محبّت واقعى، هميشه با دشمنى همراه است . انسان به هر چيزى علاقه پيدا كند، به طور طبيعى از ضدّ آن، متنفّر مى گردد . انسان نمى تواند كسى را واقعا دوست داشته باشد؛ ولى دشمن او را دشمن نداشته باشد . دشمن داشتنِ دشمنان، در حقيقت، يكى از روشن ترين دلايل واقعى بودن دوستىِ مدّعيانِ محبّت است و از اين رو، در متون اسلامى، دشمنى براى خدا در كنار دوستى براى خدا مورد توجّه و تأكيد است.


[۱]غرر الحكم: ج ۴ ص ۹۶ ح ۵۴۳۰ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت