داستان هلال و حبیب و آوردن اصحاب در كنار خیمه اهل بیت(ع)

پرسش :

داستان هلال و حبیب و آوردن اصحاب در كنار خیمه اهل بیت(ع)، چیست و آیا معتبر است؟



پاسخ :

مؤلف الدمعة الساكبة، داستان مفصّل و شورانگیزی را گزارش كرده كه اجمال آن، این است كه در واقعه عاشورا، شبی امام حسین(ع) از خیمه ها بیرون آمد. هلال بن نافِع برای پاسداری از جان امام(ع) به دنبال ایشان به راه افتاد. امام(ع) وقتی متوجّه وی شد، بعد از گفتن مطالبی، به وی پیشنهاد داد كه كربلا را ترك كند و خود را نجات دهد ؛ امّا او این پیشنهاد را نپذیرفت. هلال می گوید :

سپس امام(ع) از من جدا شد و به خیمه خواهرش وارد شد. زینب(س) كه از وفاداری یاران امام(ع) دچار تردید شده بود، به ایشان گفت : برادرجان ! انگیزه یارانت را آزموده ای؟ من می ترسم كه تو را در هنگام حمله و برخورد نیزه ها، تسلیم دشمن كنند !

در این جا امام(ع) به گریه افتاد و فرمود : «هلا ! به خدا سوگند، آنها را ارزیابی كرده و آزموده ام. در میان آنان، جز انسان سرافرازِ سرسخت نیست، كه اشتیاقشان به مرگ در راه من، همانند اشتیاق كودك به شیر مادر است...».

در ادامه، از هلال، نقل شده كه با شنیدن این سخنان، به گریه افتاد. پس حبیب بن مُظاهر را خبر كرد و حبیب، در همان دلِ شب، یاران امام(ع) را صدا زد و آنها را اطراف خیمه اهل بیت امام(ع)، جمع كرد و آنها با سخنان عجیب و شگفت انگیزی، حمایت خود را از ایشان اعلام كردند. در این حال، زنان از خیمه ها بیرون آمدند و گریه سر دادند و از آنها، تقاضای حمایت كردند.

در باره این داستان مفصّل ـ كه نگارنده الدمعة الساكبة، آن را در بیش از دو صفحه بیان كرده ـ، باید گفت كه هیچ اثری از آن در منابع معتبر، دیده نمی شود و احتمالاً، وی نخستین كسی است كه این ماجرا را گزارش كرده است. البتّه وی این گزارش را به شیخ مفید، نسبت داده ؛[۱]ولی این مطلب، در هیچ یك از كتب موجود شیخ مفید و بلكه در هیچ كتاب معتبر دیگری نیز وجود ندارد.

ضمنا باید توجّه داشت كه هلال بن نافع ـ كه این گزارش به او نسبت داده شده ـ، از یاران امام(ع) نیست ؛ بلكه از سپاه دشمن است و نام صحابی امام، «نافع بن هلال» بوده است!


[۱]الدمعة الساكبة : ج ۴ ص ۲۷۲ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت