جايگاه امام علی در سخن پيامبر(ص)

پرسش :

در سخنان پیامبر(ص) ، امام علی(ع) چه جایگاهی دارد؟



پاسخ :

پيش از آن كه در نگاهى گذرا و كلّى ودر ذيل عناوينى سخنان پيامبر(ع) را درباره على(ع) جمع بندى كنيم ، بايد اعتراف كنيم كه جمع بندى دقيق وكامل آنچه پيامبر(ع) درباره وى گفته است، كارى است كارِستان و بسى دشوار. با اين همه مى كوشيم تا با بهره گيرى از بخشی از روايات، راهى ـ وگرچه نه درخور ـ به سوى مقصد و مقصود ، باز كنيم.

الف ـ على(ع) از نظر آفرينش

بخشى از گفتار پيامبر(ع) درباره على(ع) ، مرتبط است با گوهر وجود آن حضرت و چگونگى آفرينش او . از منظر پيامبر(ع) على(ع) و پيامبر خدا ، پرتو يك نورند ، و هر دو جلوه اى از نور خداوند متعال . گوشت على ، گوشت محمّد(ع) و خونش خون او و روحش روح او و باطنش باطن اوست . طينت آن دو بزرگوار، همگون است و هر دو از يك درخت بارورند و ديگران از ريشه هاى گونه گون و از طينت هاى مختلف . رواياتِ نشان دهنده اين حقيقت ارجمند در منابع فريقين، بسى گسترده است .

ب ـ على(ع) از نظر خانوادگى

على(ع) پسر عمو ، داماد و پدر دو «دسته گلِ» پيامبر(ع) است.فراتر از اينها، على(ع) چهره برجسته و ويژه اهل بيت و يكى از «اصحاب كسا» و «پنج تن پاك» است كه آيه تطهير درباره آنها نازل شد وبرترين و والاترين فضيلت ها را براى آنان رقم زد . افزون بر اين ، پيامبر(ع) تداوم نسل خود را در صُلب مطهّر على(ع) مى ديد و مى فرمود :

خداوند، نسل هر پيامبرى را از پشت خود او قرار داده است ؛ ولى نسل مرا در صُلب على بن ابى طالبْ مقرّر نموده است.

بدين سان، پيامبر(ع) با رقم زدن جاودانگىِ نسل خود در فرزندان على(ع) به حكم الهى ، برترين ويژگى وفضيلت را به على(ع) بخشيده است.

ج ـ على(ع) از نظر علمى

از منظر پيامبر(ع) ، على(ع) آگاه ترين ، ژرف ترين وبصيرترين فرد امّت است. پيامبر(ع) على(ع) را گنجورِ دانش خويش و وارث معارف و رازدان آگاهى هاى ناپيدا و كانِ تمامى علوم خود و كسى كه نُه دهم از تمامت دانش بشرى نزد اوست، معرّفى كرده است و بر اين حقيقت، تأكيد كرده است كه راه وصول به گستره دانش وآگاهى هاى محمّدى، تنها وتنها از جانب على(ع) است ، و اوست كه بر تمام كتاب هاى آسمانى و آموزه هاى آنها چونان قرآن و آموزه هاى آن، آگاه است و در آگاهى به حقايق و ژرفناى قرآن، برترين و داناترين است.

چنين است كه على در گستره زمين ودرازناى زمان ، تنها كسى است كه «پيش از آن كه مرا از دست بدهيد، از من بپرسيد» را بر زبان آورد ، وابن عبّاس در پاسخ كسى كه او را با على(ع) سنجيده بود ، از اين سنجش، خشمگين شد وگفت : دانش من نسبت به دانش على(ع) ، و بلكه دانش همه ياران پيامبر نسبت به دانش على(ع) ، چون قطره اى در [ برابر] هفت درياست .[۱]

د ـ على(ع) از نظر اعتقادى

او كه از خُردسالى بر دامن پيامبر(ع) قرار گرفت و لحظه هاى زندگانى اش با لحظه هاى زندگى پيامبر خدا درآميخت و پيام ربّانى وحى را شنيده ، سزامند است كه از منظر پيامبر(ع) كسى باشد كه «هرگز وحتى يك لحظه جانش به كفر، آلوده نشد» واز ميان مردان ، آغازين ايمان آورنده به پيامبر(ع) باشد و از چشم انداز ايمان، در ستيغ شهود قلبى قرار گيرد و پيامبر(ع) خطاب به اين جان منوّر خويش بگويد :

تو آنچه را كه من مى شنوم ، مى شنوى و آنچه را كه من مى بينم ، مى بينى .

و چونان گواهى بر استوارى ، ژرفايى و گستردگىِ ايمانش بفرمايد :

ايمان با گوشت و خون تو عجين است ، چنان كه با گوشت و خون من عجين است.[۲]

و بدين سان، آن مؤمن پيراسته جان را در برترين جايگاه باورهاى يقينى قرار دهد .

ه ـ على(ع) از نظر اخلاقى

پيامبر(ع) از جمله چرايىِ بعثت وآهنگ رسالتش را «به كمال رساندن مكارم اخلاق» ، عنوان كرد و بدين سان، بر اين پايه كوشيد تا طرحى دگر افكنَد وانسانى دگر تربيت كند و معتقدان مكتبش را جلوه هاى عينى منش انسانى و تجسّم هاى والاى مكارم اخلاق بسازد ، و در اين ميان، داورى پيامبر(ع) درباره على(ع) كه او را نيك خوى ترين ، بردبارترين ، راستگوى ترين ، شكيباترين ، فروتن ترين و دنيا گريزترين و ... دانسته است ، بسى ارجمند و نكته آموز است . با اين همه ، على(ع) به هنگام اجراى حكم حق، قاطع ترين و در عمل به فرمان هاى الهى ، استوارترين و شكست ناپذيرترين ، و در اجراى انصاف و عدالت ، انعطاف ناپذيرترين است تا بدان جا كه از او با عناوين: كلمه عدل ، جلوه عينىِ عدالت و تجسّم دادگرى ، ياد شده است .

و ـ على(ع) در ميدان عمل

داعيه داران، بسيارند و كسانى كه از حقْ سخن بگويند و شعار حق بدهند، نيز فراوان ؛ امّا آن گاه كه ميدان عمل بگسترد و تحقّق حق ، تلاش و از خودگذشتگى واستوارْ گامى را بجويد ، حق مداران ، اندك مى شوند وگريزپايان، بسيار . على(ع) در ميدان عمل نيز بى نظير است. همگامى او با حق و استوارْ گامى او در كنار قرآن و جدايى ناپذيرى او از قرآن را پيامبر خدا رقم زده و بارهاى بار،گواهى نموده است.

او نخستين كسى است كه با پيامبر(ع) نماز مى گزارَد و بيشتر از هر كس در صحنه هاى نبرد ، حضور مى يابد و هرگز از دشمن، روى بر نمى تابد و نشان افتخارِ «شمشيرى جز ذوالفقار و جوانْ مردى جز على نيست» را از آنِ خود مى سازد و پيامبر خدا در نبرد سرنوشت ساز خندق، «ضربت» او را ارزشمندتر از اعمال تمامى امّت تا قيامت بر مى شمُرَد ، كه اندكى از جلوه هاى زيباى آن را در صفحات اين مجموعه مى توان ديد.

ز ـ على(ع) از نظر سياسى

با در نگريستن در آنچه پيامبر(ع) درباره على(ع) گفته است و با تأمّل در گفته ها و چگونه گفتن ها و با دقّت در فضاهاى ظهور اين حقايق و زمينه هايى كه پيامبر خدا براى طرح اين همه منقبت ها ومكرمت هاى علوى به وجود مى آورْد ، نمى توان ترديد داشت كه پيامبر(ع) در جهت تبيين جايگاه والاى «رهبرى آينده مسلمانان» و در مسير نشان دادن شايسته ترين فرد و بلكه تنها مصداق اين عنوان الهى بوده است .

بدين سان ، پيامبر(ع) مسير سياست و زعامت آينده را رقم مى زند وتمام آنچه كه مى گويد، با اين نگاه، جلوه اى ديگر مى يابد ؛ امّا اكنون و در اين جا به عناوين وگفتارهايى بيشترين توجّه را خواهيم كرد كه بيشترين پيوند را با اين حقيقت دارد.

پيامبر(ع) براى على(ع) در پيوند با امّت، جايگاه «پدر» را رقم مى زند و مى فرمايد :

حقّ على بن ابى طالب در اين امّت ، مثل حقّ پدر است بر فرزندش.

پيامبر(ع) از على(ع) با عناوين «سيّد عرب» ، «سيّد مسلمانان» ، «سيّد دنيا و آخرت» ياد مى كند كه با توجّه به معناى «سيادت» ، اين عناوين ، بسى نكته آموز است. «حجت خدا» ، «رازدار» ، «وزير» ، «وصى» و «خليفه» پيامبر خدا ، از ديگر عناوينى است كه پيامبر(ع) على(ع) را بدانها مفتخر كرده است. تعبيرهايى چون «حزب او حزب خداست» و «على از من و من از على هستم» ، در آنچه اكنون مورد گفتگوست ، بسيار پرمعناست ، بويژه تعبير «على از من است و من از على هستم» و «گوشت او گوشت من و خون او خون من است» ، با توجّه به آنچه در فرهنگ آن روزگاران از اين تعابير ، مراد مى شده است.

على با حق و حق با على است .[۳]

على با قرآن و قرآن با على است .[۴]

بدين سان، اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول وحق وقرآن است ، و اوست كه در سياست و زعامت، «محور» و در امواج خروشان فتنه ها «كشتى نجات» است ، كه پيامبر خدا فرمود :

مَثَل على در اين امّت، چون كعبه است.

و فرمود :

اى على! مَثَل تو در امّت من، مَثَل كشتى نوح است. هر كس سوار شد، نجات يافت و هركس روى گردانْد، غرق شد .

مجموعه اى از تعابير پيامبر خدا ، لزوم دوستى على(ع) را مطرح مى كند و دوستى او را «دوستى پيامبر خدا» و«دوستى خدا» تلقّى مى كند و مهرورزى به آن بزرگوار را «فريضه» و «عبادت» مى داند ؛ بلكه فراتر از آن، دوستى مولا(ع) را با بنياد دين، پيوند مى زند و مى فرمايد :

جز مؤمن ، او را دوست ندارد و جز منافق ، او را دشمن نمى دارد . دوستى با او ايمان و دشمنى با او كفر است.[۵]

و نيز مى فرمايد :

هر كس على را دوست دارد ، هدايت يافته است .[۶]

در مقابل، پيامبر(ع) كين ورزى با على(ع) را همسان با كفر شمرد و كين ورزان به على(ع) را منافقان امّت دانست ونشر دهندگان فضايل و والايى هاى او را ستود ودشنام دهندگان او را دشنام دهندگان به خود و خداوند ، معرّفى كرد ... . اينها همه در پىِ گشودن جبهه اى است به گستردگى تاريخ و در جهت پيوند زدن على(ع) با حلقه حق مداران و پيوند زدن مخالفان او به حلقه حق ستيزان وستم پيشگان تاريخ و در نهايت ، حركتى سياسى وآينده نگر و راه گشايى ارجمند است براى سياست فردا و فرداهاى پس از پيامبر خدا .

پيامبر(ع) اين حق نمايى وآينده نگرى را در غدير به اوج رساند و در پيشِ ديد هزاران هزار انسان و در هنگامى شگفت و به ياد ماندنى ، على(ع) را بدون هيچ پرده پوشى و در اوج صداقت، براى رهبرى آينده معرّفى كرد ، كه تفصيل آن در صفحات اين مجموعه خواهد آمد .

عناوينى كه پيامبر(ع) براى على(ع) رقم زده است، يكسر جهتدار و هدفدار است . عناوينى چون : «ريسمان استوار خدا» ، «ستون دين» ، «شير مؤمنان» ، «بيرق هدايت» ، «شهر هدايت» ، «صدّيق اكبر» ، «فاروق اعظم» ، «ولىّ هر مؤمن پس از من» و ... هريك به تنهايى بسنده است تا برترين جايگاه را براى آن بزرگوار ، نشان دهد . اين كه : «هر كس با تو همگامى كند، راه يابد و هر كس از تو روى برتابد، گم راه شود» و «مؤمنان ، براى شناخت من، هيچ راهى استوارتر از تو ندارند» و «اگر تو نبودى، مؤمنانْ مرا نمى شناختند» نشانگر آن است كه پيامبر(ع) با اين آموزه براى مهم ترين دل مشغولى اش (يعنى هدايت امّت و استوارْ گامى امّت در راه حق)، چاره جويى مى كند و راهى نشان مى دهد كه با توجّه بدان، امّتش هدايت يابد و راه بهشت جويد و از جهنّم سوزانِ گم راهى برهد .

آشكار ساختن اين حقايق و گستراندن اين آموزه هاى راه گشا، در تمام روزگاران زندگى پيامبر خدا ادامه يافته است و پيامبر(ع) هيچ گاه از اين آينده نگرى و راهنمايى براى فردايى مطمئن واستوار، غفلت نكرده است . اين دانش نامه، يكسر، دليل روشن همين واقعيت (يعنى فردانمايى پيامبر(ع) ) است و روشن ترين بخش براى نشان دادن اين حقيقت ، بخش سوم آن است كه مجلّد دوم را تشكيل مى دهد .

ح ـ على(ع) از نظر مقامات معنوى

على(ع) فراسوى اين دنيا را همان گونه مى نگرد كه اين دنيا را . حقايق عِلوى و ملكوت، همان سان براى او روشن است كه آنچه در پيشِ ديد دارد ، و چنين است كه مى گويد :

اگر پرده فرو افتد ، بر يقين من افزوده نخواهد شد .[۷]

تأمّل در هر يك از ابعاد ناپيدا كرانه شخصيت على(ع) ، مى تواند نشانگر درجه معنويت آن بزرگوار ، و گواهِ قرار گرفتن آن پيشواى راستين در ستيغ معنويت باشد . با اين همه، در كار ارائه اين جنبه از شخصيت على(ع) اگر نبود جز اين كلام بلند پيامبر(ع) كه «على بهترين انسان است» و اين سخن كه «بهترين كسى كه پس از خود مى گذارم ، على است»، بسنده بود تا او را در برترين جايگاه معنوى نشان دهد . اين كلمات پر ارج و شكوهمند ، نشانگر اين است كه على(ع) پس از پيامبر(ع) كامل ترين ، بهترين و بى همتاترين است و اين فضيلت ، به واقع، مادر تمام فضايل آن بزرگوار است.

على(ع) شوى زهرا عليهاالسلام است ـ كه اگر نبود ، او را همسرى نبود ـ . همچنين ، آيه تطهير ، نشانگر طهارت و وارستگى اوست . امّا افزون بر مقام طهارت و عصمت ـ كه مايه افتخار فرشتگان مراقب او و موجب رضايت مطلق خداوند و پيامبرش از اوست ـ ، در سلوك الى اللّه و مراحل تقرّب و وصول به مقصد اعلاى انسانيت و كمال نيز تا بدان جا اوج گرفته است كه «ياد كردن از او و نگاه كردن به او عبادت خداى يكتاست».

ط ـ منزلت اُخروى على(ع)

آن هنگام كه پيامبر(ع) مبعوث گشت و فرمان رسالت يافت و براى هدايت امّت به سوى مردمانْ گسيل گشت ، اوّلين دستى كه بر دستان سرنوشت سازَش نهاده شد ، دست على(ع) بود . چنين است در هنگامه قيامت ، كه در آن جا نيز نخستين كسى كه دست در دستان پيامبر خدا مى نهد، على(ع) است و «لواء الحمد (پرچم ستايش)» را كه پرچم پيامبر(ع) است، او بر مى افرازد. نخستين كسى [ از امّت] كه به حوض «كوثر» وارد مى شود و جانشين پيامبر در آن خواهد بود، على(ع) است . على(ع) در آخرت ، عنوان «سيّد شهيدان» و «پدر شهيدان» را دارد . پروانه گذار از «صراط» را او امضا خواهد كرد و او «تقسيم كننده بهشت و دوزخ» است.

على(ع) در قيامت، همگام و همراه و همنشين پيامبر(ع) است و جايگاه والايش به گونه اى است كه در ميان همگنان، چون خورشيد مى درخشد .

ى ـ مظلوميت على(ع)

اين همه تأكيد بر نماياندن شخصيت على(ع) چرا؟ اين همه ارج گزارى ها وبزرگدارى ها چرا؟ على(ع) بزرگ است وبزرگ تر از آن كه مرغ وهْم بر ستيغ شخصيت او فراز آيد.[۸]على(ع) چهره اى است كه بايد شناسانده شود ؛ امّا آن همه تأكيد بر لزوم دوستى على ، همراهى با على ، هشدار به كسى كه با على در افتد و حرمت حريم او را بشكند .

شگفتا از اين قصه پر غصّه ! پيامبر(ع) گويا اين همه را در آينه زمان مى نگرد : نامردى ها ، حرمت شكنى ها ، تنها گذاردن على(ع) ، ستمْ روادارى به على(ع) ، آرى ؛ اين همه را مى نگرد و مى گويد :

امّت، پس از من بر تو نيرنگ خواهند كرد.[۹]

و على(ع) را در آغوش مى گيرد و اشك مى ريزد و از مظلوميت فرداى او با وى سخن مى گويد. على(ع) اين لحظات را چنين گزارش نموده است :

پيامبر خدا مرا در آغوش گرفت و شروع به گريستن كرد . پرسيدم : چرا گريه مى كنى؟ فرمود : «[ به سبب] كينه هاى مردم كه جز پس از من ، عليه تو آشكار نخواهند كرد» .[۱۰]

شگفتا ، پيامبر خدا(ع) وى را از ميان همگان براى «اخوّت» بر مى گزيند ، و به حكم الهى درهاى همه خانه ها را به مسجد مى بندد ، جز خانه على(ع) را . بارهاى بار به عظمت و والايى او تصريح مى كند و در پيش ديد امّت ـ بدان گونه كه آورديم ـ او را مى ستايد و ستم به او را ستم به خود ، و دشنام به او را دشنام به خود وخدا مى شناساند ؛ امّا با قلبى آكنده از اندوه ، «مظلوميتش» را نيز رقم مى زند و در فرجام ، به خون نشستن آن چهره بى بديل تاريخ را و درد گذارى سوزش را با اين عبارت كه:

پدرم فداى تنهاىِ شهيد .

واين كه :

تو كشته مى شوى و اين از اين (محاسنت از خون سرت) رنگين مى شود .[۱۱]

بدين سان ، على(ع) در تمام ابعاد ، انسانى بى همتاست و شگفتا كه در مظلوميت نيز .

[۱]ر . ك : ج ۱۰ ص ۴۷۳ (دانش هاى امام على) .

[۲]ر . ك : ج ۹ ص ۴۳۷ (ايمان با گوشت و خونش عجين شده) .

[۳]ر . ك : ج ۲ ص ۱۹۳ (على با حق است) .

[۴]ر . ك : ج ۲ ص ۱۸۹ (على با قرآن است) .

[۵]ر . ك : ج ۱۲ ص ۲۳۷ (ايمان) .

[۶]ر . ك : ج ۱۲ ص ۲۰۳ (راهيابى) .

[۷]ر . ك : ج ۹ ص ۴۲۷ (با يقين ترينِ امّت) .

[۸]اشاره به فرمايش امير مؤمنان دارد كه: «ولا يرقى إليّ الطير؛ ...» .

[۹]ر . ك : ج ۱۰ ص ۴۱۳ (مظلوميّت پس از پيامبر) .

[۱۰]ر . ك : ج ۱۰ ص ۴۱۳ (مظلوميّت پس از پيامبر) .

[۱۱]ر . ك : ج ۷ ص ۲۵۷ (تو كشته خواهى شد) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت