کاری ستودنی آیةالله سید احمد خاتمی
ارزیابی شما از ضرورت ها و ویژگی های تصحیح جدید کتاب «کافی» چیست؟
کتب اربعه از ذخایر ارزشمند شیعه و کتاب های اصلی این مذهب حق در عرصه حدیث است. در بین این چهار کتاب اصلی، کتاب شریف «کافی» از درخشندگی و امتیاز خاصی برخوردار است و به نظر میرسد که دلیل آن، تلاش و دقت پیگیر مؤلف این کتاب شریف در تدوین آن است. مؤلف این کتاب از کلین که هم اکنون بخشی از حسنآباد تهران محسوب میشود، به بغداد که آن روز کانون بانشاط حدیث شیعه بوده است هجرت میکند و بیست سال مداوم، شب و روزش را برای تهیه این کتاب صرف میکند. دقت مرحوم کلینی در سند، در نقل دقیق و در تبویب «اصول کافی»، این کتاب را به منزله کتابی ممتاز عرضه کرده است. تبویب کتاب «کافی» را میتوان تا زمان حاضر، تبویبی بدیع نامیدکه از کتاب العقل و الجهل شروع میشود، سپس کتاب العلم، کتاب التوحید، کتاب الحجة و ...، که این ترتیب طبیعی فرهنگ شیعه است.
این کتاب در گذشته به صورت چاپ سنگی بود و آن گونه که شنیدهام، بزرگی که ناشر محترم چاپ سابق کافی را تشویق به حروفچینی جدید و طبع آن نموده است، مرحوم آیةالله العظمی گلپایگانی بوده است. ایشان مرحوم آخوندی را تشویق کرد که این کتاب را حروفچینی جدید و طبع و نشر نماید و فاضل متتبع، مرحوم علی اکبر غفاری در تصحیح کتاب تلاش ارزندهای کرد.
انصافاً مرحوم آقای غفاری تلاش شایسته تحسینی را در این عرصه سامان داد؛ لکن کتاب «کافی» با این عظمت قطعاً نیاز به تصحیح جدید داشت؛ هم در عرصه سند و هم در عرصه متن و هم در عرصه های دیگر، مطالبی که در یک تحقیق و تصحیح فاخر به آنها نیاز است. کاری که کنگره بزرگداشت مرحوم کلینی درباره «کافی» سامان داد، انصافاً کاری ستودنی و تجلیل کردنی است.
اولاً: مقابله کتاب با 73 نسخه، کاری کارستان است؛ هم از جهت تهیه این نسخ و هم از جهت مقابله با این نسخ، کاری پرزحمت و ارزشمند است.
ثانیاً: دقت فوق العاده در سندها و ضبط درست اسناد، کار ارزشمند دیگری است که در این زمینه صورت گرفته است.
ثالثاً: شروح مفیدی که در ذیل بعضی از احادیث از بزرگان شرّاح «کافی» آمده، نقطه ستودنی دیگر در این تحقیق و تصحیح جدید است.
رابعا": اعراب گذاری مجموعه کتاب «کافی» و به ویژه اسامی رجال، کار ارزشمند دیگر این تصحیح است. در علم رجال، این اعراب گذاری بسیار مهم و ارزشمند است. سدیر به فتح سین است یا به ضم سین؟ سماء به فتح سین است یا به ضم سین؟ جمیل بن دراج به فتح دال است یا به ضم دال؟ و از این قبیل.
البته کتب مستقلی در این باره نوشته شده که از جمله آنها کتاب «اضبط المقال فی ضبط اسماء الرجال» آیةالله حسن زاده است؛ ولی کار ارزشمند آقایان در تصحیح جدید کتاب «کافی» در این عرصه بسیار ستودنی و ارزشمند محسوب میشود.
کار ارزشمند دیگری که در زمینه «کافی» به چشم میآید، منابعی است که پس از مرحوم کلینی، از کتاب «کافی» نقل کردهاند. در مجموع، بنده این تصحیح را از کارهای فاخر، ارزشمند و تجلیل کردنی میدانم و به سهم خودم به عنوان طلبهای که سروکار مدام با این کتاب ارزشمند دارم، صمیمانه از تهیه کنندگان آن تشکر میکنم؛ به ویژه جناب آیةالله ریشهری که انصافاً در عرصه نشر حدیث و خدمت به حدیث اهل بیت از مفاخر کشورمان هستند.
ـ پیشنهاد شما درباره تصحیح آثار حدیثی برجسته و سایر کتب اربعه چیست؟
من معتقدم کتاب های جناب شیخ صدوق به تصحیح مجدد بسیار نیاز دارد. البته درباره «من لا یحضره الفقیه»، مرحوم غفاری کار کرده است؛ اما آن هم نیاز به بازبینی دارد. ولی کتب دیگر مثل «عیون اخبار الرضا»، «علل الشرایع» و «معانی الاخبار» بیشتر به تصحیح مجدد نیاز دارد. تقاضایی که به جد از مؤسسه دارالحدیث دارم، درباره شرح مرحوم علامه محمد تقی مجلسی بر «من لا یحضر» است. این کتاب پیش از انقلاب چاپ حروفی شد. ضمن قدردانی و تشکر از آن بزرگانی که در حد توانشان کتاب را احیا کردند، این کتاب دو مشکل دارد: یکی آن است که تصحیحش دقیق نیست، و یکی اینکه چون مؤسسه خیریهای آن را چاپ کرده و رایگان توزیع کرده است، در اختیار همگان نیست؛ بنابراین میطلبد که کنگرهای برای شیخ صدوق تشکیل شود و کتاب های ایشان تصحیح مجدد شود؛ به ویژه این کتاب که انسان میتواند از آن، عظمت علمی مرحوم علامه محمد تقی مجلسی را نیز بیابد.
در سطحی بالاتر از کارهای مشابه در جهان اسلام جویا جهانبخش
ضرورت های تصحیح جدید «کافی» چه بوده است؟
برای روشن پاسخ گفتن به پرسشی که مطرح فرمودید، باید بگوییم که چه داشتیم و چه میخواستیم! یعنی چه داشتیم و چه نیاز داشتیم. آنچه در باب «کافی» داشتیم، یکی سنت قدمایی پربار انتقال این متن حدیثی بود، که در قالب قرائت و اجازه به طلابی که این کتاب را قرائت میکردند، استنساخ و شرح و حاشیه این کتاب و معارف مربوط به آن تا روزگار ما انتقال یافته بود. اما این سنت قدمایی، اولاً دیگر در این روزگار بدان شکلی که قدما داشتند جاری نیست؛ ثانیا" آن سنت قدمایی باید با نیازهای روز هماهنگ میشد و به نوعی پاسخگوی نیازهای روز میبود، و به شکلی که امروز کتاب های حدیث منتشر میشود عصارهگیری میشد. مرحوم استاد علی اکبر غفاری که شاید بتوان گفت اولین و آخرین چاپ علمی کتاب «کافی» ( پیش از چاپ دارالحدیث) به همت ایشان صورت گرفت، تا آنجا که در توانشان بود کوشیدند با استفاده از برخی نسخ خطی و شروح پیشینیان مانند «مرآت العقول» مرحوم مجلسی، کاری در خور نیازهای روز انجام بدهند. اولاً باید به یاد داشته باشیم که مرحوم غفاری هم یک گام انتقالی بزرگ را برداشت و مانند هر گام انتقالی دیگر، خالی از کاستیها نبود. ثانیا" مرحوم غفاری، نیازها و عرف پژوهشی و انتشاراتی روزگار خود را در نظر داشت؛ در حالی که از آن زمان تا روزگار ما، میشود گفت تحولات فراوانی در عالم علم حاصل شده است. افزون بر این، باید به یاد داشت که مرحوم غفاری یا به طور کلی، مصححانی که به آن شیوه کتب را عرضه میکردند، بسیاری از ملاحظاتی که هم نزد قدما مطرح بوده است و هم امروز به جد مطرح است، چندان مطمح نظر نداشتند و چنین اموری شاید برای آن بزرگواران چندان اهمیت نداشته است.
همه اینها ایجاب میکرد که کتاب شریف «کافی» تصحیح مجدد شود؛ کتابی که به تعبیر شیخ مفید «اجلّ کتب امامیه» است و با بیش و کم، ما امروز همین تعبیر را میتوانیم تکرار کنیم؛ به ویژه اینکه تقریباً بعد از مرحوم غفاری، هیچ اقدام جدی دیگری در تصحیح «کافی» انجام نشده بود. به همین سبب لازم بود که این تصحیح انجام شود.
دانش نقد و تصحیح متون، که از نظر قدمای ما و به ویژه نزد محدّثان ما دانشی دقیق بوده است، در روزگار ما به مرحله ای تازه از دقت پای نهاده و همچنین شیوه چاپ متون به مرحله ای تازه از سودبخشی پای نهاده است. به همین دلیل میبایست چاپی سودبخش از «کافی»، با دقت هایی که از جهت تصحیح امروزین مطمح نظر است و متأسفانه هنوز میتوان گفت چندان در تصحیح متون دینی متعارف نیست، انجام گیرد و دار الحدیث در این زمینه اقدامی مبارک کرده است.
ـ با توجه به ضرورت هایی که اشاره فرمودید، ویژگیهای تصحیح انجام شده در مؤسسه دارالحدیث چیست؟
برشمردن همه ویژگیهای تصحیح دارالحدیث اعم از قوت ها و ضعف ها، بیرون از حیطه صلاحیت و احاطه بنده است و به همین دلیل من فقط به چند نکته برجسته در باب این تصحیح اشاره خواهم کرد. آنچه در این تصحیح جلب نظر میکند، این است که متن نسبتاً صحیح مشکول و معربی را از «کافی» بر پایه نسخه ها و تحقیقات پیشینیان ارائه داده است؛ یعنی ما هنوز تا متن و تصحیح نهایی «کافی» راه درازی داریم. اکنون در این تصحیح، متن نسبتاً صحیح و قابل استفاده ای در اختیار داریم که زیربنای آن، نسخههای کهنه و معتبر و مجازی بوده است که پژوهشگران دارالحدیث فراهم کردهاند و تا آنجا که توانستهاند به شرحها و حاشیهها فرو نگریستهاند و فوایدی را برگرفتهاند و در ضبط نص متن به کار بردهاند.
نکته دیگر که در این تصحیح جلب نظر میکند و در تصحیح مرحوم غفاری از «کافی» و متأسفانه در عمده تصحیحات متون دینی ما لحاظ نشده است، توجه به اختلاف نسخهها یا حداقل، توجه به اختلاف نسخه های مهم است. چاپ دار-الحدیث تا اندازه بسیار، ما را با اختلاف های مهمی که بین نسخه های برجسته «کافی» وجود دارد آشنا میکند و این بسیار ضرور است؛ چون مادام که ما از اختلافات مهم نسخ آگاه نباشیم و پژوهشگران، آنها را به آگاهی ما نرسانده باشند، صرفاً مقلد پژوهندگان متن خواهیم بود. آنگاه میتوانیم در باب کار پژوهنده متن محققانه نظر کنیم و با او هم نوا شویم یا احیاناً در مقام نقد یا انکار برآییم و یا حتّی از راه توجه به اختلاف نسخ در باب سیر تاریخی کتاب «کافی» اظهار نظر کنیم، که اختلاف نسخهها و دست کم، اختلاف نسخه های مهم را بر ما عرضه کرده باشد، و چاپ دارالحدیث تا حدی این کار را کرده است.
ویژگی مهم دیگر چاپ دارالحدیث این است که نسبتاً خواننده را بینیاز میکند از اینکه همواره شروح و منابع کمکی مهم را برای مطالعه «کافی» در دسترس داشته باشد؛ به بیان دیگر، آدمی میتواند سر جای خودش بنشیند و «کافی» شریف را مطالعه کند؛ زیرا بسیاری از حاجتهای لغوی خواننده عادی، بسیاری از نیازهای ما به شرح در مواضع مشکل را در حواشی این چاپ برآوردهاند. با اقتباسهایی که از شروح مهم «کافی»، از کتب مهم لغت و کتب غریب الحدیث کرده-اند، تا حد بسیار، آدمی را بینیاز میکند از اینکه پیوسته از جایی برخیزد و کتابی را بگشاید، در لغتی نظر کند، عبارتی را ببیند و نظیر اینها. به عقیده من، بر سر هم، کار دارالحدیث از نوع کارهای مشابهی که در سطح جهان اسلام در باب متون حدیثی انجام میگیرد برتر است؛ یعنی معمولاً متون حدیثی که در جهان اسلام چاپ شده است، این اندازه دقت و حواشی مفید در آن لحاظ نشده است. سخنم به این معنا نیست که تمام کاری که باید در باب این کتاب شریف انجام میشده است در این چاپ انجام شده است؛ راه اکمال و اتقان چنین متنی همچنان باز است. به گفته مرحوم شیخ طاهر جزایری، اتقان را نهایتی نیست و نادرستیها در درازنای زمان تصحیح خواهند شد: الاتقان لا نهایت له والاغلاط تصحح مع الزمن. این کتاب شریف هم از این قاعده مستثنا نیست، و کارهای دقیق تری باید در همین متن مصحیح دار الحدیث انجام شود. یکی از کارها که باید انجام شود، لزوم توجه بیشتر به اختلاف نسخهها و گزارش آنهاست. اینکه ما بدانیم در معظم نسخ چنین ضبطی بوده است، چندان کافی نیست. همان گونه که ما مشخصات یک یک نسخهها را میشناسیم و ارزیابی اعتباری از هر نسخه داریم، از ضبط همان نسخه و حتی شکل اعراب همان نسخه نیز اگاه باشیم. اینها دقتهایی است که امروزه در تصحیح متون رعایت میشود.
در همان یادداشت درخشانی که از حضرت آیةالله شبیری زنجانی در آغاز این چاپ «کافی» آمده است، به این گونه دقتها و ظرافتها اشارات بسیار باریکی شده است. بجاست عرض کنم که مایه افتخار بنده به منزله متن پژوه شیعه است که میبینم در مرجعیت دینی ما، این اندازه باریک نگری و آگاهی به دقایق تصحیح متون و دقایق مربوط به میراث گذشتگان وجود دارد. این گونه دقتها در باب متون بسیار کهن، امروز به صورت عرف تصحیح متون درآمده است. مثالی میزنم. شاید از نظر بعضیها قیاس مع الفارق باشد؛ اما در این باره بیشک قیاس مع الفارق نیست. به شاهنامه فردوسی بنگرید. در تصحیح دکتر جلال خالقی مطلق یا در بخشهایی از آن که مرحوم استاد مجتبی مینوی چاپ کرده است، ببینید که با چه دقت و باریک بینی تک تک اختلاف نسخ گزارش میشود؛ زیرا تا شما تک تک این اختلافات را نداشته باشید، اولاً در باب ارزش یکایک این نسخهها نمیتوانید داوری کنید؛ ثانیاً نمیتوانید کار مصحح را در ترازو بنهید و مانند کسی که پشت سر مصحح، چراغ به دست راه میرود و مینگرد که کجا او گام درستی نهاده و کجا گام خطایی نهاده، نمیتوانید عمل کنید. ثالثاً به روشنی نمیدانید که در درازنای تاریخ بر سر این متن چه آمده است. بسیاری از اختلافات نسخ فقط برای صحیح کردن متن به کار ما نمیآیند؛ بلکه کمک می کنند بفهمیم چه غلط خوانیها و چه غلط نویسیها در درازنای تاریخ در این متن انجام شده و هر کدام معلول چه علت هایی بوده است؛ گاهی علتهای ایدئولوژیک وجود دارد، و گاهی علتهای فرهنگی. مثلاً اینکه به علت ضعف عربیت، نسخههای ما دچار عجمه شده است. مانند این ضرورت ها ایجاب میکند که «کافی» شریف و هر نسخه مهم حدیثی، با گزارش تفصیلیتر و دقیقتری از اختلاف نسخهها منتشر شود.
یکی دیگر از چیزهایی که جایش در چنین کتاب شریفی خالی ست و نظیرش در کتبی که برادران اهل تسنن ما چاپ میکنند بسیاری مواقع دیده میشود، ارزیابیهای رجالی است؛ مثلاً مرحوم مجلسی در «مرآت العقول»، کل «کافی» شریف را ارزیابی رجالی کرده است. برخی بخشهای آن را بعضی علمای دیگر ما کانون ارزیابی رجالی قرار دادند و مثلاً حکم کردند که چه حدیثی از جهت سند ضعیف است و چه حدیثی قوی است و مانند اینها.
همان گونه که شروح و توضیحات متن را از کارهای پیشینیان نقل میکنیم، یا خودمان به شرح و توضیح اقدام میکنیم، میتوانیم یا ارزیابیهای رجالی را از همان پیشینیان نقل کنیم، و بهتر آن است که خودمان به کار نو با استفاده از کار پیشینیان در این باب اقدام کنیم. به هر روی، جای این گونه ارزیابیها در متن مطبوع کافی خالی ست.
بهسازی دیگری که درباره این متن هست، مربوط به تقطیع احادیث است. من در مطالعه این چاپ عزیز متوجه شدم که گاهی میتوان تقطیعهای بهتری از برخی احادیث به دست داد. نکته ای هم که از باب بهرهدهی بیشتر این چاپ میتوان لحاظ کرد، این است که بهتر است در کنار صفحات یا به نوع دیگری، محل هر حدیث را در چاپ متداول «کافی» که همان چاپ مرحوم غفاری است نشان بدهند. فایده این کار این است: کسانی که از کتبی استفاده میکنند که امروزه منتشر شده و ارجاعات فراوانی به آن چاپ متداول «کافی» دارد می توانند بر اساس همان نشانی و شماره جلد و صفحه مندرج در آن کتاب، حدیث و موضع مورد نظر خودشان را در چاپ دارالحدیث هم بیابند. این کار را ناشر عربی زبان در تجدید چاپ چهل جلدی «بحارالانوار» در بیروت انجام داده است؛ به گونه ای که میتوان آن چاپ 40 جلدی را صفحه به صفحه تطبیق داد با چاپ 110 جلدی. البته گفتنیهای دیگری هم در باب این چاپ عزیز و محترم و شریف و مغتنمی که دارالحدیث به دست داده است، وجود دارد؛ ولی گمان میکنم در حد پاسخ به پرسش شما همین اشارات بسنده باشد.
پیشنهاد شما درباره تصحیح آثار حدیثی برجسته که در دستور کار دارالحدیث قرار دارد، چیست؟
پیشنهاد می کنم با همین ملاحظاتی که بعضاً بیان شد و تا حد بسیار، خود مؤسسه رعایت کرده است، در درجه اول به تصحیح سایر کتب اربعه بپردازند، که طبعاً در برنامهشان هست. از این جهت جامعه شیعه سپاس گزارشان خواهد بود. در درجه دوم به سراغ متون متفرقه نروند؛ یعنی پس از تصحیح کتب اربعه و در کنار این، دارالحدیث بهتر است به تصحیح متون متفرق حدیث نپردازد؛ چون اولاً مصححان دیگر به طور عادی این کار را خواهند کرد و مؤسسات دیگری هم همین طور. ثانیاً تصحیح متون متفرق حدیثی در توان مصححان پراکنده و اشخاص یا مؤسسات کوچک هست؛ ولی تصحیح کتب بزرگ حدیثی در توان اشخاص و مؤسسات کوچک نیست.
پیشنهاد میکنم پس از تصحیح کتب اربعه و چه بسا از همین اکنون، دارالحدیث به جد به تصحیح دقیق و جامع کتاب شریف «بحارالانوار» بیندیشد و بپردازد؛ به سبب اینکه چاپ کنونی «بحارالانوار» تا حدی که بنده در پژوهشهایم متوجه شدم، اختلافات قابل اعتنایی با چاپ سنگی قدیم آن دارد. به هر حال بیشتر اجزای «بحارالانوار»، به خط خود مرحوم مجلسی و همکارانشان (نسخه اصلی) موجود و در دسترس است. باید بر اساس همان نسخه اصلی، یک چاپ معتمد امین از این کتاب ارائه شود و به ویژه با همین فواید نظیر توضیحات لغوی و غیره انجام شود. اگر این کار بزرگ را که بیتردید در توان اشخاص عادی و مؤسسات کوچک نیست، دارالحدیث با امکاناتی که به مثابه یک مؤسسه حدیثی بزرگ دارد تقبل کند، بیگمان خدمتی بیمانند به جامعه شیعه انجام داده است؛ به ویژه با توجه به اینکه تا کنون کوششهایی هم که پس از چاپ 110 جلدی متداول برای بررسی «بحارالانوار» صورت گرفته، هیچ کدام کامیابی کافی نداشته و بیشتر ناکامیها هم برخواسته از همین قلت امکانات اهتمام گران بوده است. البته در کنار این مشکلات، برخی ناشران هم سودجویانه، بازار کتاب را با چاپهای بازاری انباشتهاند، بیآنکه فایدت بیشتری به خوانندگان متون حدیثی برسانند؛ بلکه نقصانها و کاستیهایی را هم به کتاب افزودهاند.
پس ضرورت دارد پس از کتب اربعه به تصحیح آن اهتمام شود و گمان میکنم که این امر، برنامه ای پردامنه برای مؤسسه شریف دارالحدیث باشد.
بیشترین تلاش برای عرضه نسخه ای صحیح و جامع و منقح از «کافی» گفتگو با حجةالاسلام والمسلمین سید ضیاءالدین مرتضوی
آیا تصحیح مجدد کتاب «کافی» ضرورت داشته است؟
اگر ما به جایگاه مرحوم کلینی توجه کنیم که نه فقط محدث، بلکه فقیهی برجسته شناخته شده است که در جهان اهل سنت نیز به مثابه شخصیت بزرگ شیعی مطرح شده است، و به عظمت کاری که در جمعآوری احادیث مورد اعتماد شیعه یعنی موسوعه بسیار ارزشمند «کافی» صورت داد، توجه کنیم و عنایتی را در نظر بگیریم که فقها و علما و فلاسفه و بزرگان ما از گذشته تا پایان به این کتاب داشتند و به منزله محوریترین کتاب حدیثی مورد توجهشان بوده است؛ هر چقدر تلاش شود برای اینکه نسخهای کامل تر، منقحتر و قابل اعتمادتر از آن در دست باشد، لازم است.
کتابی در حجم «کافی» که بیش از پانزده هزار حدیث دارد و این همه به آن عنایت شده است، علمای بزرگ آن را استنساخ کرده و از آن استفاده کرده اند، در طول حدود دوازده قرن گذشته طبیعی است که در استنساخ هایی که پس از آن هم صورت میگرفته، برخی تصحیحات و اشتباهات در نقد یا اسقاطهایی صورت گرفته باشد. البته با توجه به اهتمامی که علما و فقهای ما به متن روایات در «کافی» دارند، طبعاً توقع دارند که نسخه کاملاً مورد اعتمادی را در اختیار داشته باشند. این نکتهای نیست که اکنون کانون توجه قرار گرفته باشد، بلکه از قرنهای پیش و از گذشته، همواره تلاش بزرگان ما این بوده است که نسخههای صحیحی در اختیار داشته باشند و در اختیار دیگران بگذارند و بتوانند بر اساس بهترین نسخه از نظر علمی و از نظر اعتماد عمل کنند و استنباط کنند و روایات را گزارش کنند. ازاین روست که در دورههای گذشته که صنعت چاپ وجود نداشته است، اهتمام به اینکه موسوعه «کافی» درست نقل شود بوده، و بعد هم که صنعت چاپ زمینه های فراوانی را برای گسترش کتاب ها از جمله «کافی» فراهم کرد، این امر کانون توجه علما بوده است؛ از جمله دوره هشت جلدی «کافی» که علمای بزرگی در گذشته تحریر کرده اند و خدمت بسیار بزرگی است.
عظمت «کافی»، کار مرحوم کلینی و امکان دسترس به نسخه های بیشتری که در این دوره فراهم بوده است، می طلبید که کار مجددی افزون بر تلاش هایی که در گذشته انجام شده بود صورت گیرد. بحمدلله مؤسسه بزرگ دارالحدیث به این کار بزرگ همت گمارد و تیمی دوازده نفره از بهترین افراد در حدود هفت سال در این زمینه تلاش کردند. ما وقتی این کار را با بقیه کارهایی که در این زمینه شده است مقایسه میکنیم، میبینیم که واقعاً این عزیزان ضرورت کار را درک کرده، و به ارزش کار پی برده بودند و خودشان هم مهارت و توانایی انجام این کار را داشتند و بیشترین تلاش را کردند که نسخه ای صحیح و جامع و منقح از «کافی» پیش روی اهل فن قرار دهند.
با توجه به ضرورتهایی که اشاره فرمودید، تصحیحی که در مؤسسه دار الحدیث صورت گرفته دارای چه ویژگیهایی است؟
این تصحیح ویژگیهایی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنم. یکی اینکه مصححان تلاش کرده اند بیش از 1600 نسخه خطی «کافی» را بشناسند و نسخههای مورد نظرشان را از میان این 1600 نسخه پیدا کنند. آنها ملاکهایی را برای تعیین و انتخاب و گزینش نسخه داشتند و در مجموع بیش از هفتاد نسخه را محور کار خودشان قرار دادند. البته این نسخهها شامل دوره کامل نیست؛ ولی مکمل همدیگر است.
نکته دیگر اینکه مصححان به این امر اکتفا نکردند، بلکه از طریق مصادر فرعی، نسخه شناسی خود را کامل کردند؛ یعنی درباره مصادری که به شکل واسطه «کافی» را نقل میکند، مانند شروحی که بر «کافی» نوشته شده است، مصادری که مرحوم کلینی از آنها نقل کرده است مثل «بصائر»، «محاسن برقی»، یا مصادر مهم روایی شیعه که از مرحوم کلینی نقل کردند مثل «تهذیب» و «استبصار»، به تمام نسخه ها در مواردی که اختلاف وجود داشته ارجاع دادند، و هیچ نسخهای را فروگذار نکردند. آنها زحمات کسانی که پیش تر، دوره هشت جلدی «کافی» را تصحیح و چاپ کردند نادیده نگرفتند، و در مواردی که لازم بوده است، به نسخه چاپ شده هم ارجاع دادند.
ویژگی سوم، تصحیح و تحقیق اسناد «کافی» است که بسیار مهم است و تأثیر دارد در اینکه ما چقدر به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کردند، اعتماد کنیم. مصححان تلاش کردند که اسناد را مهذب کنند.
پژوهشگران دارالحدیث کل روایاتی را که در «کافی» آمده است، از منابع حدیثی شیعه تا قرن پنجم استخراج کردند، و به آنها ارجاع دادند؛ حتی اگر روایت های تکراری در خود «کافی» بوده است، آنها را هم استخراج کردند و به این هم اکتفا نکردند، بلکه موارد مشابهی که از ائمه دیگر در منابع دیگر مثل «نهج البلاغه» یا غیر آن بوده که به شکلی با مضمون این روایت همخوانی داشته است، آنها را هم ارجاع دادند. از کارهای مهم دیگر، که بسیار برای مراجعه کننده مفید است، تعلیقات توضیحی گسترده و فراوان است. البته در بخش استخراج روایات، سه کتاب مهم پس از قرن پنجم، «بحارالانوار»، «وافی» و «وسائل الشیعه» هم ملاک عملشان بوده که به آنها ارجاع دادند.
کار ارزشمندی که قبلاً هم در «اصول کافی» شده بوده، اعراب گذاری و شمارهگذاری بر اساس همان چاپ معروف است؛ یعنی کسی که این نسخه پانزده جلدی دارالحدیث را دارد، میتواند بر اساس آن نسخه چاپ شده هشت جلدی معروف هم روایات را دنبال کند. در اعراب گذاری بسیار دقت شده است.
ویژگی دیگر، انتخاب حروف و چینش و کاغذ و چاپ و امور فنی است که بسیار مهم است. به این امر توجه شده که کتابی که قرار است مرجع باشد، به شکلی چشمنواز ارائه شود، کاغذ مناسب باشد، فاصله سطرها بسیار زیباست و چشم را آزار نمیدهد، سندها از متن حدیث جداست، آیات جداست. اینها نشان میدهد که این محققان به کار خودشان واقف بودند و به عنوان اثری که میخواهد سال ها بماند، نسخه ای ماندگار ارائه کردند و توانستند اثر درخوری را از نظر تحقیقی ارائه بدهند. به هر حال کاری که ارائه کردند بسیار ارزشمند و ماندگار است. خدا جزای خیرشان دهد.
از آنجا که پیش بینی میشود این نسخه، با ترویجی که از آن میشود و با معرفی به مراکز علمی و تحقیقی، به مثابه نسخه ای اصلی در ارجاعات علما و فقها و پژوهشگران قرار گیرد، بنابراین به نظر میرسد که هنوز فرصت هست که برای چاپهای بعدی، گروهی حتی الامکان از افرادی غیر از کسانی که تحقیق کردند، جهات گوناگون این تحقیق را بازبینی کنند تا موارد جزئی هم که به چشم میخورد برطرف شود، تا آن درجه اعتماد به این نسخه افزایش پیدا کند. من درباره همین جلد اول چند نمونه را ذکر میکنم، شما هم میتوانید منعکس کنید و این مفید است؛ ولی این موارد از ارزش کاری که محققان این کتاب و مؤسسه انجام داده است، هیچ نمیکاهد؛ فقط کمک میکند که حد اعلای اعتماد مراجعه کننده به کتاب را ایجاد کنیم.
دو نمونه را از مقدمه عرض میکنم و دو نمونه هم از متن «کافی». البته یک نقص کلی وجود دارد: در فاصله زمانی از چاپ این کتاب تا کنون، جز همان معرفی که در کنگره مرحوم کلینی صورت گرفت، دیگر ندیدیم در جایی این کتاب و این زحمت معرفی شود. نباید بعد از هفت ـ هشت ماه که گذشته است، ما حتی یک نقد هم در نشریه یا محافل علمی نمی بینیم که مطرح شود و این ضعف کار است. نباید تلاش علمی این گونه دور از چشم ارباب رجوع باقی بماند و این امر را افراد کمی اطلاع داشته باشند. باید به منزله یکی از نواقص بیرونی کار در نظر گرفت که نسخه را نشناسند.
اما با توجه به ارزش بسیار و ماندگاری این کار، همان طور که عرض کردم نیاز به بازنگری و نقد توسط گروهی هست. محض نمونه به صورت اتفاقی دو ـ سه مورد بیان میکنم. در جلد اول در مقدمه، وقتی که می خواهند شاگردان مرحوم کلینی را بیان کنند، بیش از سی نفر از شاگردان گزارش شده است. درباره کسانی مثل نعمانی و تلعکبری به عنوان برخی از شاگردان مرحوم کلینی اشاره شده که اینها راوی «کافی» هستند که درست هم معرفی شده است. اما به نام صفوانی که بسیار هم معروف است، و به اینکه خودش یکی از روات «کافی» است، هیچ اشارهای نشده است. با اینکه بیشترین احتیاج را داشت به اینکه در همین مقدمه اشاره شود که صفوانی از روات «کافی» است. دلیلش هم این است که در شش جای «کافی» تعبیری که آمده، دارد که «وفی نسخه صفوانی». شش جای «کافی» این را میگوید؛ از جمله دو ـ سه جا در همین جلد اول است. میگوید «وفی نسخه صفوانی». کسی که وارد نباشد، میماند که این صفوانی کیست؟ نسخه صفوانی چیست؟ ازاین رو محققان کتاب در اولین موردش در یکی از پاورقیها که صفحه 707 باشد، در اولین مورد اشاره کردند که این صفوانی، از راویان «کافی» است و نسخه او در جاهایی با نسخه دیگران تفاوت داشته و علمای پس از کلینی مثل صدوق یا مفید و یا مثلاً شیخ، آمده بودند در بازنویسی و استنساخ کتاب، به نسخه صفوانی هم توجه کردند. باید در مقدمه به این اشاره میکردند.
کار جزئی دیگر هم در صفحه 77 مقدمه، درباره کتاب «رسائل الائمه» مرحوم کلینی، محققان کتاب میخواهند بگویند که از کلام مرحوم صدرالمتألهین برمیآید که این کتاب تا دوره مرحوم ملاصدرا احتمالاً باقی باشد. یک جا تعبیر کردند «والظاهر من کلام صدرالمتألهین»؛ یعنی «ظاهر از سخن ایشان این است که...». چهار ـ پنج خط بعد نوشتند «وهو صریحٌ فی وصول کتاب رسائل إلی اصله» که کتاب رسائل تا این دوره آمده است. نمیشود که ما اولش بگوییم ظاهر است و بعد بگوییم صریح است؛ این دو با هم تناسب ندارد. درستش همان ظاهر است. دو مورد هم درباره متن تذکر میدهم، که ببینید چون این آقایان خیلی دقت داشتند، ریزترین نکات را هم که فکر میکردند مفید بوده آوردند و سعیهم مشکور؛ در عین حال نیاز به تکمیل دارد. در صفحه 688، حدیث 730، روایتی را از امام صادق نقل میکند که «قال سمعته یقول قال رسول الله» راوی که حارث بن مغیره است میگوید از امام صادق شنیدم که میفرمود که قال رسول الله که امام صادق فرمود که پیامبر فرمود: «نحن فی الامر والفهم و الحلال و الحرام نجری مجراً واحد فأما رسول الله وعلی فلهما فضلهما». اینجا معنایش این است که پیامبر فرموده ما معصومان، در امر و نهی و حلال و حرام یکسانیم و آقایان کلهم نورٌ واحد؛ در عین حال دوباره فرموده فأمّا رسول الله وعلی فلهما فضلهما؛ یعنی تفاوتی را پیامبر و علی از این نظر دارند که این تعبیر «فأما» با این جمله جور درنمیآید. آقایان این را درست نوشتند، در تمام نسخههایی که نقل کردند این سمعته یقول قال رسول الله، این کلمه «قال» هست؛ ولی اگر به «بصائر» و «اختصاص» رجوع کنیم،که اتفاقاً آنها ارجاع هم دادند، چون جزء مصادر قبل از مرحوم کلینی است، هر جا هم که اختلافی در روایت باشد نقل میکنند. من تعجب میکنم با اینکه بسیار لازم بوده و مشکلی را هم حل میکرده است، اینجا نقل نکردند. در «بصائر» و در «اختصاص» روایت را این گونه نقد کرده که این «قال» زائد است؛ که امام صادق فرمود: «سمعته یقول رسول الله و نحن» دو تا عطف تفصیلی ندارد، پیامبر و ما در امر و فهم حلال و حرام نجری مجراً واحد. امام صادق فرمود ما و پیامبر یکسانیم؛ ولی پیامبر و امیرالمؤمنین فضل اضافهای دارند. به هر حال تفاوت در نقل است که روایت را مرحوم محمد بن حسن صفار (فرخ) آن گونه نقل کرده که لفظ قال ندارد. این گفته پیامبر نیست، گفته امام صادق است که فرموده رسول الله و ما یکسانیم. آن نقل مناسبتر است.
مورد دوم را هم عرض کنم که در صفحه 632 در پاورقی دوم و سوم اگر ملاحظه بفرمایید، پاورقی دوم «سمعت ابالحسن یقول کان جعفر بن محمد یقول» دو و سه از آن این حدیث است. محققان محترم نوشتند فی بحار الرضا بدل ابالحسن، سمعت ابالحسن یعنی سمعت الرضا. که آنجا همین حدیث سمعت الرضا است، و بعد در پاورقی 3 فی البصائر ابوجعفر کان جعفر محمد، آنجا نوشته کان ابوجعفر. در حالی که آنچه در «بحار» و «بصائر» آمده، دو روایت جداگانه است. عین همین روایت در «کافی» هم آمده است. مرحوم مجلسی دو تا روایت نقل کردهاست؛ یکی از آنها سمعت ابالحسن و یکی اش سمعت الرضا است. آقایان وقتی دیدند، فکر کردند مرحوم کلینی سمعت ابالحسن گفته و مرحوم مجلسی در «بحار» سمعت الرضا دارند؛ در صورتی که دو روایت جدا هستند.
مرحوم علامه مجلسی هر دو روایت را آورده است: یکی سمعت ابالحسن دارد و یکی هم سمعت الرضا دارد. این ابالحسن اگر باشد، ممکن است ما تشخیص ندهیم که آیا امام رضاست یا امام موسی بن جعفر است؟ در مورد «بصائر» هم یکی کان جعفر بن محمد یقول و یک روایت دیگر هم دارد که کان ابوجعفر یقول؛ بنابراین اینجا جای ارجاع دادن به «بصائر» و «بحار» در مقام اینکه آنها جور دیگری نقل کردند نبوده است. ولی باز تأکید میکنم که اینها از وزانت و ارزش کار کم نمیکند، اما باید این کاستیهای جزئی هم رفع شود.
ـ به طور اجمالی بفرمایید که چه پیشنهادهایی دارید برای تصحیحهای دیگری که مؤسسه در نظر دارد انجام دهد.
پیشنهاد کلیام این است کاری که شروع شده، حتماً درباره بقیه کتب اربعه انجام شود و پس از اینکه اینها انجام شود، «وسائل الشیعه» هم که عمده روایاتش همین کتب اربعه است، چون مرجعی مورد توجه است و چینش خوبی دارد، به رغم اینکه چند مرحله هم چاپ و شده، همچنان نیازمند کاری مثل تصحیح «کافی» است. همچنین پیشنهاد میکنم بر اساس تجربهای که الحمدلله این گروه محترم در تصحیح کتاب «کافی»به دست آوردند و افراد دیگری را که حتماً به همکاری دعوت میکنند و جزء همکارانشان هستند، همزمان با تصحیح کتب دیگر اصلی شیعه، به یک گروه دو ـ سه نفرهای هم مأموریت بدهند که این تصحیح «کافی» را بازنگری کنند، نسخه هایی از این کار را در اختیار اهل فن قرار دهند و برای کارهای بعدی و همچنین برای تکمیل این کار، از مجموع پیشنهادهایی که پس از چاپ به آنها ارائه میشود، حتماً استفاده کنند.